چنگ ستارگان
جنگ ستارگان
جنگهای ستارهای (به انگلیسی: Star Wars) که در ایران با عنوان جنگ ستارگان شناخته میشود، نام یک مجموعه فیلم سینمایی حماسی در ژانر اپرای فضایی است که جورج لوکاس کارگردان آمریکایی خالق آن است و از آن به عنوان یکی از موفق ترین و تاثیرگذارترین فرانشیزها در صنعت سینما یاد میکنند.
تاکنون دو تریلوژی (سهگانه) سینمایی تحت عنوان جنگ ستارگان ارائه شده و تریلوژی دیگری نیز در دست ساخت است. قسمتهای چهارم تا ششم در سالهای دهه هفتاد و هشتاد میلادی تولید شده و قسمتهای اول تا سوم از سال ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۵ میلادی، بر روی پردهٔ سینما رفته است. لوکاس، فیلمنامهٔ هر شش قسمت این مجموعه را نوشته و کارگردانی قسمتهای اول تا چهارم نیز به عهده او بوده است. فیلمها در دو استودیوی «آوای اسکایواکر»[۱] و «نور و جادوی صنعتی»[۲] ساخته و توسط فاکس قرن بیستم پخش شدهاند.
«جنگ ستارگان» پرفروش ترین آثار سینمایی دنبالهدار تاریخ هالیوود محسوب میشود. این سری فیلم، مجموعاً چهار میلیارد دلار فروش جهانی داشته و بر اساس آن کتابها، بازیهای ویدیویی، انیمیشن و محصولات تجاری بسیاری ارائه شده است.
فیلمها از نظر ردهبندی گونهای، در رده خیالپردازی علمی قرار میگیرند. البته برخی عناصر موجود در آن، باعث میشود فیلمها در ردهٔ علمی-تخیلی (زیرسبک اپرای فضایی) نیز جای بگیرند.
محتویات
تاریخچه و موضوع فیلم
فروش موفق فیلم دیوارنویسی آمریکایی، جورج لوکاس را بر آن داشت تا به رویای همیشگی و بلندپروازنه خویش، ساخت یک حماسه فضایی کلاسیک، جامه عمل بپوشاند. تقریباً همه استودیوهای هالیوود تقبل هزینه چنین فیلمی را رد کرده و میگفتند که درک داستان عجیب فیلم برای مخاطبان سخت است. لوکاس موفق شد تا نظر مثبت الن لَد (جونیور) رئیس کمپانی فاکس قرن بیستم را برای تامین بودجه فیلم جلب کند. در اواسط دهه هفتاد میلادی فیلمهای علمی تخیلی از مقبولیت چندانی برخوردار نبودند و استودیوی جلوههای ویژه فاکس نیز منحل شده بود. لوکاس که طراحی صحنه و مدلهای بدیع و بلندپروازانهای برای ساخت فیلمش در نظر داشت، شخصاً استودیوی جلوههای ویژه خود «نور و جادوی صنعتی» را افتتاح نمود و برای بازنویسی فیلمنامه و طراحی بصری صحنهها افرادی را به کار گماشت.
کار فیلمبرداری در صحرای تونس، نخستین لوکیشن فیلم، با مشکلات زیادی روبرو شد. تعدادی از دستگاههای الکترونیکی سر صحنه از کار افتاده و طوفانی نادر و غیر منتظره، کار ساخت فیلم و زمانبندی آنرا مختل کرد. تیم فیلمسازی به لوکیشن بعدی یعنی استودیوی اِلزتری[۳] در انگلیس منتقل شد و اینبار با مشکلات جدیدی مانند دشواری در نورپردازی صحنه و قوانین سختگیرانه آن کشور در زمینه ساعات کاری روبرو گشت. تیم فیلمبرداری و هنرپیشهها، با تمسخر به فیلم «بچهگانه» لوکاس، کارگردان خجالتی آن نگاه میکردند و یا علاقه چندانی به ادامه کار نشان نمیدادند. با به سر رسیدن محدودیت زمانی و اتمام بودجه هشت میلیون دلاری فیلم، هیات مدیره فاکس قرن بیستم از الن لد خواست تا به پروژه خاتمه دهد ولی لد تصمیم گرفت تا فرصت دیگری به لوکاس ببخشد. فشارهای روحی حاصل از این پیشامدها، لوکاس را تا مرز حمله قبلی پیش برد.
نخستین قطع فیلمبرداری، از دید لوکاس یک «فاجعه» بود و در نتیجه تیمی زبده جای ویرایشگر فیلم را گرفت. در غیاب لوکاس، کارکنان سهلانگار استودیوی نور و جادوی صنعتی، نیمی از بودجه این استودیو را صرف ساخت تنها ۴ صحنه کرده بودند که همگی توسط کارگردان رد شد. از اینرو لوکاس شخصاً به مداخله و راهنمایی آنها برای ساخت صحنههای مورد نظر در استودیو پرداخت. او با اضافه بودجهای که از فاکس دریافت کرده بود، کار فیلمبرداری را در جنگلهای گواتمالا و دره مرگ در کالیفرنیا ادامه داد، صداگذاری و جلوههای صوتی را زیر نظر بن بورت به پایان رساند و برای موسیقی فیلم، به توصیه استیون اسپیلبرگ از جان ویلیامز کمک گرفت. عاقبت، پروژه او پس از چهار سال و با وجود مشکلات مالی و فنی مختلف به پایان رسید.
ماجرای فیلم در کهکشانی خیالی و دوردست اتفاق می افتد که در آن، نبردی بین سیارهای میان یک امپراتوری مستبد در یک طرف و اتحادیه شورشیان در طرف دیگر در جریان است. قهرمان جوان و بلندپرواز فیلم لوک اسکایواکر که لیاقت خویش را بیشتر از زندگی ساده فعلیاش میداند، طی اتفاقاتی، درگیر این نبرد میشود. او به کمک قاچاقچی فرصت طلبی به نام هان سولو درصدد بر میآید تا پرنسس لِیا را از اسارت در ایستگاه فضایی عظیم امپراتوری و از چنگ فرمانده خبیث آن «دارت وِیدر»، نجات دهد. اسکایواکر در گذر زمان با آیینی کهن آشنا میشود که شوالیههایی به نام «جِدای»[۴] به عنوان نگهبانان صلح و عدالت، هزاران سال از آن پیروی میکردند. منشأ قدرت و بصیرت جدایها ماهیتی عرفانی است موسوم به «نیرو»[۵] که از زبان اوبیوان کنوبی پیر، استادِ لوک، میدانی از انرژی است که از موجودات زنده نشات گرفته، همه چیز را احاطه کرده و کهکشان را به هم پیوند میدهد. در عین حال نیرو، جنبه اغوا کننده و تاریکی نیز دارد که به نفرت و کینخواهی و تمایل به قدرت نامحدود ختم میشود و دارت ویدر و سایر لردهای فرقه «سیت»[۶] در نقطه مقابل سلحشوران جدای، از آن بهره میبرند. هم جدایها و هم لردهای سیت میکوشند تا کهکشان را تحت سیطره خویش در آورند. در هر دو گروه، رابطه استادی و شاگردی در آموزش طریق به کار بستن نیرو وجود دارد و سلاح هردوی آنها، «شمشیر نوری» است.
فیلم نخست که با بهره گیری از جلوههای بدیع و رنگارنگ، درماه مه سال ۱۹۷۷ و تنها در ۴۲ سالن سینمایی اکران شد، در هفته اول، ۳ میلیون دلار و تا پایان تابستان آن سال ۱۰۰ میلیون دلار فروخت. فروش آن با اکران جهانی تا سال بعد به بیش از ۴۰۰ میلیون دلار رسید و به یکی از پرفروش ترین فیلمهای تمام دوران تبدیل شد. کامیابی فیلم، افرادی را که در ساخت آن مشارکت داشته ولی به آن بدبین بودند، شگفت زده کرد و به شهرت رساند. جنگ ستارگان، شش جایزه اسکار را نصیب خود کرد و تحولی در عرصه جلوه های ویژه سینمایی به پا نمود. این موفقیت، لوکاس را بر آن داشت تا فیلمهای دیگری را در دنباله فیلم نخست ساخته و بازاریابی موفقی را شروع کند. محبوبیت جنگ ستارگان با فیلمهای پرفروش بعدی سهگانه نخست، که در سالهای ۱۹۸۰ و ۱۹۸۳ بر روی پرده سینما رفتند و نیز انواع کتابهای مصور، رمان و محصولات سرگرمی ادامه یافت.
با گذشت بیش از بیست سال از اکران فیلم نخست، لوکاس سه گانه دیگری را با بهره گیری از تکنولوژی دیجیتالی روز ارائه کرد که پیشدرآمدی بر سه گانه پیشین بود. داستان آناکین اسکای واکر جوان که دست بر قضا، یک سلحشور جدای او را در کودکی در سیاره بیابانی تاتوئین که مامن قانون شکننان است، می یابد و متوجه تواناییها و ارتباط شگرف او با نیروی نهانی میشود. او بر این باور است که آناکین، یگانه فردی است که پیشگویی بزرگ و قدیمی جدایها مبنی بر بازگرداندن تعادل و آرامش به نیرو و نابودی سیت را، محقق خواهد کرد. اینگونه است که آناکین قدم در راه فراگیری آیین جدای میگذارد.
در اثنای تعالیم و ماموریتهای دشوار، عشق افلاطونی و پرشور او به دختری سیاستمدار به نام پَدمه آمیدالا، موجب میشود تا رابطه دوستی مخفیانهای را با او تشکیل دهد. امری که طبق آموزههای جدای، با احتیاط بسیار به آن نگریسته میشود از آنرو که میتواند به تسخیر و وابستگی و انحراف به سمت جنبه تاریک نیرو منجر شود. آناکین که شیفته قدرتهای خاص خویش است، از فساد و آشوب در کهکشان و خویشتنداری و محدودیت محفل جدایها در مقابل آن، به شدت ناخرسند است. او مرگ پدمه را در خواب میبیند و سخت هراسان میشود. پالپاتین صدراعظم مورد احترام جمهوری کهکشانی که آناکین او را فردی بی ریا و قابل اعتماد میداند، برایش داستانی از یک لرد سیت تعریف میکند که چگونه به یاری جنبه تاریک نیرو، موفق میشود تا بر مرگ غلبه کند. آناکین به این موضوع پی میبرد که پالپاتین یک لرد سیت است و با بهرهگیری از جنبه اهریمنی نیرو، از دید جدایها پنهان مانده است. ولی جنبه تاریک، آناکین را فریفته و به جدایها بدبین نموده و او به دنبال فراگرفتن دانش پالپاتین برای نجات پدمه از مرگ است. از اینرو مرید پالپاتین میشود و طبق خواست او به شکار و نابودی جدایها برای بازگرداندن نظم به سیستم کهکشان میپردازد که اکنون از جمهوری به امپراتوری تغییر یافته است. به این ترتیب، شخصیت مشهور و پلید سینمایی، با هیئتی نیمه ماشین و ردا و کلاهخود تیره رنگش، یعنی دارت ویدر شکل میگیرد.
سهگانه جدید نیز در گیشه بسیار موفق بود ولی منتقدان نسبت به سهگانه قدیمی، استقبال به مراتب کمتری به آن نشان دادند. با به پایان رسیدن ساخت ۶ فیلم، جورج لوکاس در جواب درخواست هواداران فیلمهایش اعلام کرد که جنگ ستارگان دیگری ساخته نخواهد شد. با اینحال در سال ۲۰۱۲، شرکت والت دیزنی، لوکاسفیلم را به مبلغ ۴ میلیارد دلار خرید و از ساخت سهگانه دیگری خبری داد که فیلم نخست آن در سال ۲۰۱۵ و بر اساس پیشنویس لوکاس، بر روی پرده خواهد رفت.