عماد سوپر استار

رر

نعمت‌الله آغاسی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
نعمت‌الله آغاسی
آغاسی۳.jpg
اطلاعات پس‌زمینه
نام اصلی نعمت‌الله آزموده
نام مستعار نعمت نفتی
تولد ۲۹ تیر ۱۳۱۸
دزفول
ملیت ایرانی
مرگ ۱۴ آبان ۱۳۸۴ (۶۶ سال)
گوهردشت، کرج
سبک‌(ها) موسیقی عامه پسند

نِعمت‌الله آزموده با نام هنری آغاسی (۲۹ تیر ۱۳۱۸–۱۴ آبان ۱۳۸۴) از خوانندگان سرشناس موسیقی مردم‌پسند و کوچه بازاری اهل ایران بود و جز خوانندگان لاله‌زاری به شمار می‌آمد.

آغاسی۴.jpg
آرامگاه آغاسی و بابک معصومی

او در ۲۹ تیر ۱۳۱۸ از پدری اصفهانی و مادری دزفولی، در دزفول به دنیا آمد.

شروع فعالیت

وی با خواندن آهنگ‌هایی مانند آمنه و لب کارون در سالن‌های موسیقی لاله‌زار تهران علاقه‌مندان زیادی پیدا کرد. از یادگاری‌های به‌یادماندنی او شیوهٔ رقص بندری اوست که با چرخاندن دستمالی سفید در دستش انجام می‌داد. او پس از اجراهای موفقش در لاله‌زار نخستین خوانندهٔ لاله زاری بود که صدای او از رادیو و تلویزیون ملی ایران پخش شد.

زندگی خصوصی

آغاسی از دو ازدواج خود هفت فرزند و دو نوه دارد که یکی از فرزندانش به نام علیرضا اکنون به خوانندگی به سبک و سیاق پدرش مشغول است.

فعالیت سینمایی

آغاسی به دعوت منوچهر نوذری به سینما راه یافت و در کارنامه سینمایی اش هشت فیلم را ثبت کرده‌است.

این فیلم‌ها عبارت‌اند از:

  • یکی خوش صدا، یکی خوش دست (۱۳۵۶)
  • خدا قوت (۱۳۵۶)
  • فراش باشی (۱۳۵۴)
  • بنده خدا(۱۳۵۳)
  • نعمت نفتی (۱۳۵۲)
  • فاتح دل‌ها (۱۳۵۱)
  • خیلی هم ممنون (۱۳۵۱)
  • ایوالله (۱۳۵۰)
  • سرپل دزفول

آثار به یاد ماندنی

  • آمنه
  • بت‌پرست
  • سنگ تراش
  • لب کارون
  • جومه نارنجی
  • خواستگاری

آخرین کنسرت آغاسی

آغاسی دو سال قبل از فوتش برای اولین بار پس از انقلاب اجازه یافت تا به تئاتر پارس در لاله زار، جایی که فعالیت هنری خود را آغاز کرده بود بازگردد و روی صحنه آواز بخواند. این برنامه چنان مورد استقبال قرار گرفت که مردم، لاله زار را بستند و همین (استقبال) سبب شد که دوباره جلوی خواندن او را بگیرند و باز او را به همان خلوتی که داشت، بازگردانند.

درگذشت

آغاسی در روز شنبه ۱۴ آبان ۱۳۸۴ بر اثر سکته مغزی در سن ۶۶ سالگی در کرج درگذشت و در قبرستان امامزاده طاهر به خاک سپرده شد.

نگارخانه


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۵ ، ۱۷:۲۴
عماد دابوتی

باشگاه فوتبال پرسپولیس تهران

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

مختصات: ۳۵°۴۶′۲۳.۹۵″ شمالی ۵۱°۲۳′۳۵.۱۵″ شرقی

پرسپولیس
Persepolis Teheran Logo(2012).png
نام کامل باشگاه باشگاه فرهنگی ورزشی پرسپولیس تهران
لقب(ها) ارتش سرخ[۱]
سرخپوشان[۲]
قرمزپوشان
سرخ‌ها[۳]
تاریخ تأسیس دی ۱۳۴۲‏[۴]
نام ورزشگاه ورزشگاه آزادی
تهرانورزشگاه شهید کاظمی
تهران
(گنجایش: حدود ۹۰۰۰۰ نفر[۵])
مالک وزارت ورزش و جوانان
مدیرعامل علی‌اکبر طاهری
سرمربی برانکو ایوانکوویچ[۶]
لیگ لیگ برتر ایران
۱۳۹۴-۱۳۹۳ هشتم

Team colours
Kit body Persepolis 1415 home.png
Team colours
Team colours
Team colours
Team colours
لباس اول
Team colours
Kit body Persepolis 1415 away.png
Team colours
Team colours
Team colours
Team colours
لباس دوم
Soccerball current event.svg فصل جاری
تیم پرسپولیس با قاب عکس هادی نوروزی، شهرآورد ۸۱ - ۸ آبان ۱۳۹۴

باشگاه فوتبال پرسپولیس تهران باشگاه فوتبالی ایرانی است که در سال ۱۳۴۲ در شهر تهران، پایتخت ایران بنیادگذاری شده[۷] و از باشگاه‌های زیر مجموعه باشگاه فرهنگی ورزشی پرسپولیس تهران است.

پرسپولیس در جام خلیج فارس بازی می‌کند و پس از سال ۱۳۴۷، در تمامی ادوار برگزارشده در بالاترین سطح لیگ فوتبال ایران حضور داشته‌است.[۸] این باشگاه یکی از پرافتخارترین[۹][۱۰] و پرهوادارترین[۱۱] باشگاه فوتبال در ایران است و شهرآورد این تیم با استقلال، مهمترین بازی باشگاهی در ایران است. همچنین طبق گزارش کنفدراسیون فوتبال آسیا، پرسپولیس به عنوان پرهوادارترین تیم فوتبال آسیا شناخته شده است و پس از آن دالیان چین و الهلال عربستان در رتبه‌های بعدی قرار دارند.[۱۲][۱۳] شبکه ورزشی «ای‌اس‌پی‌ان» در سال ۲۰۱۲، نیز در گزارشی از باشگاه‌های پرهوادار آسیا، این باشگاه را بالاتر از دیگر باشگاه‌های آسیایی، پرهوادارترین باشگاه فوتبال آسیا معرفی کرد.[۱۴]

پرسپولیس از آغاز تاریخ خود، ۹ بار در بالاترین دسته لیگ فوتبال ایران به قهرمانی رسیده (یک جام منطقه‌ای، ۲ جام تخت جمشید، ۴ جام آزادگان و ۲ جام خلیج فارس) و از این جهت رکورددار است. ۵ بار قهرمانی در جام حذفی ایران و یک قهرمانی در جام برندگان جام آسیا از دیگر قهرمانی‌های مهم پرسپولیس‌اند. علی دایی، مهدی مهدوی کیا و علی کریمی سه تن از بازیکنان پرسپولیسی هستند که تاکنون بازیکن فوتبال سال آسیا شده‌اند.[۱۵]

فدراسیون بین‌المللی تاریخ و آمار فوتبال این باشگاه را در رده چهارم برترین باشگاه‌های فوتبال آسیا در قرن بیستم اعلام کرده‌است.[۱۶]

محتویات

تاریخچه

پیش از انقلاب

دهه ۱۳۴۰

بازیکنان آغازگر نخستین بازی رسمی باشگاه پرسپولیس (پس از پیوستن شاهینی‌ها) برابر تاج در روز ۱۶ فروردین ۱۳۴۷ در ورزشگاه امجدیه.[۱۷] مربی پرسپولیس پرویز دهداری بود.[۱۸]
پیوستن بازیکنان تیم فوتبال منحل شده شاهین تهران به پرسپولیس، باعث محبوبیت این تیم شد.[۱۹]

باشگاه ورزشی پرسپولیس متعلق به «شرکت سی. آر. سی» در دی ماه سال ۱۳۴۲ به دست علی عبدُه در اوین و جاده قدیم شمیرانات بنیانگذاری شد. باشگاه اصلاً در بولینگ و چند ورزش دیگر فعال بود (بولینگ عبده) و یک تیم فوتبال در دسته دوم تهران داشت.[۱۲][۲۰][۲۱] در آن سو، و در تاریخ ۱۸ تیر ۱۳۴۶؛ باشگاه شاهین که در دهه ۱۳۴۰ بازیکنان زیادی در تیم ملی ایران داشت و در میان مردم محبوب بود، به دستور سازمان ورزش و تفریحات ایران رسماً منحل شد.[۲۲][۲۳] با رایزنی‌های عبده با پرویز دهداری (مربی شاهین) و مسعود برومند (سرپرست شاهین)، بیشتر بازیکنان باشگاه شاهین به پرسپولیس پیوستند و باعث شهرت و محبوبیت آن شدند.[۱۲][۲۴][۲۳][۲۵] دهداری مربی و برومند سرپرست پرسپولیس شدند و باشگاه توانست در مسابقات رده‌بندی دسته‌های کشور در گروه خود اول شود و به بالاترین دسته لیگ فوتبال ایران راه یابد.[۱۲] آنها در مسابقات قهرمانی آسیا (مسابقاتی که میان تیم‌های ایرانی برای شرکت در جام باشگاه‌های آسیا برگزار شد) نیز قهرمان شدند و به عنوان نخستین نماینده ایران به جام باشگاه‌های آسیا رفتند.[۱۲][۲۶][۲۷]

در سال ۱۳۴۸، محمود خیامی، مدیر کارخانه ایران ناسیونال که از هواداران شاهین بود تصمیم گرفت برای تبلیغ خودروی تازه‌تولید پیکان از بازیکنان پرسپولیس استفاده کند[۱۲] و پس از امضای پروتکل همکاری با عبده[۲۵] بازیکنان پرسپولیس به شکل دسته‌جمعی به باشگاه پیکان کوچیدند[۲۴] و با این تیم موفق به کسب مقام قهرمانی در جام جام باشگاه‌های تهران ۱۳۴۸ شدند، در حالی که پرسپولیس در جایگاه یازدهم قرار گرفت.[۲۸] یک سال بعد بازیکنان به پرسپولیس بازگشتند و تحت رهبری حسین فکری،[۲۵] پس از تاج در جای دوم جام باشگاه‌های تهران ۱۳۴۹ قرار گرفتند.[۲۹] در همین سال دست پرسپولیس از جام منطقه‌ای هم کوتاه ماند.[۳۰]

دهه ۱۳۵۰ تا انقلاب

پرسپولیس نخستین قهرمان جام تخت جمشید

در سال ۱۳۵۰، پرسپولیس تحت مربیگری آلن راجرز در دومین دوره جام منطقه‌ای به قهرمانی رسید. یک سال بعد، عبده اعلام کرد باشگاه پرسپولیس حرفه‎ای است[۲۵][۲۴] و بازیکنانش فقط در بازی‎های حرفه‌ای شرکت خواهند کرد؛ بنابراین بازیکنان به دو دسته تقسیم شدند و عده‎ای در تیم حرفه‎ای و عده‌ای در تیم آماتور عضویت یافتند.[۳۱] در آن سال مسابقات فوتبال کشوری در ایران برگزار نگردید، و پرسپولیس که در جام باشگاه‌های تهران ۱۳۵۱ با تیم آماتورهایش شرکت کرده‌بود، در میان ۱۶ تیم در جای یازدهم قرار گرفت.[۳۲] در آن دوره پرسپولیس در ورزشگاه اختصاصی خود موسوم به ورزشگاه آپادانا[۳۳] تمرین می‎کرد و عبده برای فعال نگه‎داشتن تیم اصلی، باشگاه‎های صاحب‌نامی همچون سائوپائولو و چلسی را برای بازی دوستانه به تهران آورد.[۳۱] اما در سال ۱۳۵۲ به دلیل عدم وجود زیرساخت‎های فوتبال حرفه‎ای در ایران[۱۲] و اعتراض خسروانی به آتابای، رئیس وقت فدراسیون فوتبال ایران[۳۱] عبده پس از فروش ورزشگاه باشگاه فعالیت حرفه‎ای پرسپولیس را منحل کرد.[۲۵][۲۴][۳۳]

پرسپولیس در این سال‎ها، کم‎کم از مکتب شاهین فاصله گرفت.[۱۲]

جام تخت جمشید در سال ۱۳۵۲ بازگشایی شد. در ۵ دوره‌ای که از این جام برگزار شد، پرسپولیس همواره از بهترین تیم‌ها بود و به ۲ قهرمانی (۱۳۵۲ و ۱۳۵۴) و ۳ نایب‌قهرمانی (۱۳۵۳، ۱۳۵۵ و ۱۳۵۶) رسید.[۱۲][۳۴][۲۵] جام تخت جمشید ۱۳۵۷ نیز در حال انجام بود که با روی‌دادن انقلاب نیمه‌کاره ماند. پرسپولیس در این جام با یک امتیاز کمتر از شهباز دوم بود.[۳۵] پرسپولیس تا پایان جام تخت جمشید پرافتخارترین باشگاه فوتبال ایران بود.[۱۲]

پس از انقلاب

انقلاب و دهه ۱۳۶۰

علی پروین ملقب به «سلطان» که از بهترین بازیکنان تاریخ فوتبال ایران است، در دهه ۶۰ مربی–بازیکن تیم فوتبال پرسپولیس بود.[۷]

پس از انقلاب، باشگاه تحت تأثیر آن قرار گرفت و لیگ کشوری فوتبال ایران منحل شد.[۱۹] بسیاری از بازیکنان تیم عوض شدند،[۱۲][۳۶] اما توانستند در جام شهید اسپندی (۱۳۵۸) قهرمان شوند.[۲۵] با آغاز جنگ ایران و عراق و دهه ۱۳۶۰، لیگ فوتبال سراسری ایران همچنان تعطیل بود (تا سال ۱۳۶۸ که جام قدس برگزار گردید) و پرسپولیس تنها در جام باشگاه‌های تهران شرکت می‌کرد.[۲۴] این باشگاه در ۱۰ دوره برگزاری این جام در دهه ۶۰، به ۷ قهرمانی و ۲ نایب‌قهرمانی دست یافت.[۲۵][۳۷] در سال ۱۳۶۶، پرسپولیس در کنار قهرمانی در جام حذفی تهران و جام باشگاه‌های تهران، موفق به کسب اولین قهرمانی خود در جام حذفی ایران هم شد تا در یک سال ۳ جام بگیرد.[۲۵]

دهه ۱۳۷۰

دهه ۱۳۷۰، برای باشگاه موفقیت‌آمیز بود و با یک قهرمانی در جام برندگان جام آسیا[۳۸] آغاز شد. پرسپولیس در ۱۰ دوره جام آزادگان شرکت کرد و به ۴ قهرمانی و ۳ نایب‌قهرمانی دست‌یافت.[۲۵][۳۹] این باشگاه در این سال‌ها از پایه‌های اصلی تیم ملی فوتبال ایران بود،[۴۰] تا جایی که در جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه ۹ نفر از ۲۲ بازیکن ایران در آن زمان عضو این تیم بودند.[۴۱] پرسپولیس در این دهه به ۲ قهرمانی جام حذفی و ۳ بار سومی جام باشگاه‌های آسیا نیز دست یافت.[۲۵][۲۶]

دهه ۱۳۸۰

با آغاز دهه ۱۳۸۰، لیگ برتر فوتبال ایران راه‌اندازی شد و پرسپولیس در نخستین دوره آن قهرمان شد.[۴۲][۴۳] فصل بعد، پرسپولیس از نخستین دوره لیگ قهرمانان آسیا حذف شد[۴۴] و در لیگ نتایج خوبی نگرفت. این سال‌ها آغاز دورانی بود که سالنامه رسمی باشگاه آن را «دوران جدال با بحران» نامیده‌است، تا جایی که پرسپولیس حتی مقام ۹ام لیگ را هم تجربه کرد.[۲۵] دو فصل بعد، پرسپولیس پس از ۶ سال دوری از جام در جام خلیج فارس ۸۷–۱۳۸۶ به قهرمانی رسید[۴۵] و این دهه را با دو قهرمانی متوالی در جام حذفی (۸۹–۱۳۸۸ و ۹۰–۱۳۸۹) به پایان برد.[۴۶]

نام، نشان‌واره و رنگ

پیراهن پرسپولیس در فصل ۸۷–۱۳۸۶

پرسپولیس یک واژهٔ یونانی به معنای شهر پارسی است که از دو واژهٔ «پرسه» (به یونانی: Πέρσης) به معنای پارسی و «پولیس» (به یونانی: Πόλις) به معنای شهر تشکیل شده‌است. یونانیان باستان به پارسه یا تخت جمشید، پایتخت دودمان هخامنشیان، پرسپولیس می‌گفتند.[۴۷]

پس از انقلاب و در سال ۱۳۶۰، سازمان تربیت بدنی نام بولینگ عبده را به مجموعه ورزشی شهید چمران تغییر داد و قرار شد پرسپولیس از سال ۱۳۶۱، با نام دیگری فعالیت کند.[۴۸] بازیکنان در اعتراض به این تصمیم، در بازی با هما در جام باشگاه‌های تهران حاضر نشدند و قهرمانی این مسابقات را از دست دادند.[۳۶][۴۸]

در دی ۱۳۶۵، پرسپولیس تحت پوشش بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی قرار گرفت. بنیاد مستضعفان تصمیم گرفت نام تیم را به «آزادی» تغییر دهد. بازیکنان با این تغییر نام موافق نبودند.[۴۸] در ۲۷ بهمن ۱۳۶۵، نام باشگاه رسماً به «پیروزی» تغییر یافت. اداره کل تربیت بدنی استان تهران در اطلاعیه‌ای اعلام کرد که «این تغییر نام به پیشنهاد بازیکنان صورت گرفته‌است.»[۴۹] با این وجود، رسانه‌ها و مردم ایران بیشتر نام پرسپولیس را به کار می‌بردند.[۴۸]

مدت‌ها بر سر قانونی بودن استفاده از نام پرسپولیس یا پیروزی بحث‌هایی بر سر زبان‌ها بود تا اینکه سرانجام در ۲۲ فروردین ۱۳۹۱، محمد رویانیان، مدیرعامل وقت باشگاه پرسپولیس، از رأی قطعی دادگاه برای بازگشت برند پرسپولیس خبر داد. از این رو برای همیشه نام پیروزی از داخل پرانتز جلوی نام پرسپولیس برداشته شد.[۵۰]

در آگهی ثبت نشان‌واره‌ای که شرکت فرهنگی ورزشی پرسپولیس در سال ۱۳۷۰ به ثبت رسانده، این توضیح آمده‌است: «کلمه پرسپولیس و علامت فانتزی. تصویر جامی که از دو طرف با دو سر اسب هخامنشی تلاقی دارد.»[۵۱]

رنگ قرمز یکی از مهمترین نمادهای باشگاه فوتبال پرسپولیس به شمار می‌آید. به جز فصل ۸۶–۱۳۸۵ و چند بازی لیگ قهرمانان آسیا ۲۰۰۹ که بازیکنان پرسپولیس لباس‌های راه‌راه سفید و قرمز پوشیدند،[۵۲][۵۳] از آغاز همواره رنگ اصلی پیراهن پرسپولیس قرمز بوده‌است. از این رو آنان را «ارتش سرخ»[۱] و «سرخپوشان»[۲] می‌نامند.

پرسپولیس در فرهنگ عامه و رسانه‌ها

پرسپولیس به عنوان یک باشگاه فوتبال، کاملاً در میان مردم ایران شناخته‌شده‌است.[۱۲] عادل فردوسی‌پور در مجله ورلدساکر در این باره می‌نویسد: «نخستین پرسشی که هواداران فوتبال در ایران از یکدیگر می‌پرسند این است که قرمز هستی یا آبی؟»[۷] رسانه‌های ایران به شدت اخبار این باشگاه را پوشش می‌دهند و «حاشیه» های زیادی پیرامون افراد حاضر در باشگاه‌است.[۵۴] افکار عمومی ایران امروز نیز همانند دیگر جوامع،[۵۴][۵۵] تحت تأثیر این رسانه‌های ورزشی قرار دارند.[۵۶][۵۷] در چند سال اخیر بیش از ۵۰ وبگاه در فضای اینترنت با نام پرسپولیس وجودداشته‌است. برخی از این وبگاهای هواداری و خبری، خود را «سایت کانون هواداران پرسپولیس» و یا «سایتی رسمی» معرفی می‎کنند. دسته‎ای از این وبگاه‌ها که خط مشی حمایتی یا مخالفتی با گروه یا اشخاص خاصی دارند، منتسب به لیدرها و افراد نزدیک به اشخاص مرتبط با باشگاه دانسته می‎شوند.[۵۸]

در پی پوشش گسترده اخبار باشگاه و شعارهای خاص روی سکوهای ورزشگاه،[۵۹] در سال‌های اخیر امنیت شغلی مدیران عامل و مربیان این باشگاه همواره در خطر قرار داشته‌است.[۵۴] جان دیوردن، نویسنده وب‌گاه گل در گزارشی با نام «تردید آسیا: آیا مربیگری پرسپولیس بزرگترین و دشوارترین کار در فوتبال آسیا است؟»، جو رسانه‌ها را «جانوری ترسناک» و مربیگری این تیم را «شغلی پرفشار» توصیف می‌کند.[۵۴]

در فصل ۸۷–۱۳۸۶ که به قهرمانی پرسپولیس در جام خلیج فارس منتهی شد، فیلم مستندی با نام مردان پرسپولیس دربارهٔ این باشگاه ساخته‌شد. قرار بود قسمت دوم این فیلم در سال بعد ساخته شود که با مخالفت داریوش مصطفوی، مدیرعامل آن زمان پرسپولیس این فیلم ساخته‌نشد.[۶۰] سانسور و کیفیت پائین ساخت این فیلم با انتقادهایی همراه بود.[۶۱]

همچنین در دهه‌های ۱۳۴۰، (عزیز اصلی) ۱۳۵۰ (محراب شاهرخی) و ۱۳۷۰ (احمدرضا عابدزاده، علی پروین، حمید استیلی و افشین پیروانی) نیز شماری از بازیکنان این باشگاه در فیلم‌های سینمای ایران به بازیگری پرداختند.[۶۲]

در سال ۱۳۸۸، پرسپولیس به عنوان نخستین باشگاه ایرانی ساخت سرود رسمی‌اش را با همکاری داریوش خواجه‌نوری، خواننده و گیتاریست ایرانی آغاز کرد.[۶۳] این ترانه «آهنگ سرخ» نام دارد و بازیکنان سابق باشگاه آن را خوانده‎اند.[۶۴] پیش از این نیز خوانندگانی مانند فرزین برای پرسپولیس خوانده‌بودند.[۶۳] قاسم افشار نیز در دهه ۷۰ آلبومی با نام «قرمزته» منتشر کرده‌بود.[۶۵]

پرسپولیس و سیاست

یکی از گزارش‌های ساواک با مهر «خیلی محرمانه» دربارهٔ هواداران پرسپولیس به تاریخ ۲ بهمن ۱۳۴۹: «... و طرفداران پرسپولیس فریاد می‌زدند مرگ بر این دولت قانون‌شکن و عده‌ای هم در حالی که فرار می‌کردند شعار می‌دادند مرگ بر این دیکتاتور».

در دوران پهلوی

پیش‎زمینه‎ها (پیش از ۱۳۴۷)

پیش از شکل‎گیری پرسپولیس، خاستگاه آن یعنی شاهین درگیر جریانات سیاسی شده‎بود و سیاست میراث پرسپولیس از شاهین بود.[۲۳] مردم کوچه و خیابان، شاهین را مرکز جریان ضدشاهنشاهی می‌دانستند[۲۳] و اکثر هواداران شاهین از مخالفان شاه بودند.[۶۶] جریانات سیاسی و نفوذ پرویز خسروانی باعث انحلال شاهین شد.[۲۳][۱۹]

رابطه پرسپولیس و دربار (۱۳۵۷–۱۳۴۷)

پس از انحلال شاهین، هوادارانش به جهت حضور بازیکنان شاهین در پرسپولیس، از سال ۱۳۴۷ به این تیم گرویدند و تا سال ۱۳۵۷، سکوهای پرسپولیس، کمابیش جایگاه مخالفان شاه محسوب می‎شد.[۲۳] تاج که نماد حکومت شاهنشاهی محسوب می‎شد[۲۳] نیز در تقابل و رقابت با این پرسپولیس قرار گرفت.[۱۹]

به جز علی عبده، ارتشبد محمد خاتم (فرمانده نیروی هوایی شاهنشاهی ایران) و فاطمه پهلوی، عضوی از خانواده سلطنتی ایران نیز به پرسپولیس نزدیک بودند و کماکان رابطه خوبی با پرویز خسروانی نداشتند.[۲۳] بنابراین پرسپولیس جایگاه مناسبی برای مخالفان بود چرا که مانند شاهین «ظاهر مخالف» نداشت.[۲۳] عبده نزد خانواده شاه محبوبیت داشت، چنانچه افتتاح طبقه دوم بولینگ عبده توسط محمدرضا و فرح پهلوی انجام شد؛ اما پس از سال ۱۳۵۴ و درگذشت خاتم، روابط عبده با فاطمه پهلوی و دربار رو به تیرگی گرایید.[۲۳]

در دوران جمهوری اسلامی

اوایل انقلاب و دهه ۶۰ (۱۳۷۰–۱۳۵۷)

پس از انقلاب، پرسپولیس به مانند تاج، در دست انقلابیون قرار گرفت، ملی شد و تغییر نام داد؛[۱۹] و سپس تحت نظر بنیاد مستضعفان قرار گرفت.[۲۳] به نوشته هوشنگ شهابی در دانشنامه ایرانیکا، حکومت جدید پس از انقلاب دل خوشی از فوتبال نداشت و مخالفان شاه معتقد بودند که او برای دور نگه‌داشتن جوانان از سیاست، تب فوتبال را در جامعه رواج می‎داده‌است.[۱۹] در دهه ۶۰ تقابل فوتبال و سیاست بارها منجر به تحریک تماشاگران و سکوهای پرسپولیس شد[۲۳][۱۹] و این مهر تأئیدی بود بر دیدگاه حکومت که تب فوتبال بر ضد انقلاب است.[۱۹] در این دهه محمد دادکان و محمدحسن انصاری‌فرد از جمله بازیکنان پرسپولیس بودند که در دوران بازیگری خود وارد جریانات سیاسی شدند.[۲۳] پس از شهادت مصطفی چمران در سال ۱۳۶۰ و چند تغییر نام در اماکن تهران سازمان تربیت بدنی نیز در اقدامی نام باشگاه را به شهید چمران تغییر داد. مصطفی داوودی رییس وقت سازمان تربیت بدنی در نامه ای به دفتر آیت الله خمینی این تغییر نام را اعلام کرد و البته قرار بود تیم فوتبال پرسپولیس از سال بعد یعنی ۱۳۶۱ نام خود را تغییر دهد. پرسپولیسی ها که از اقدامات سازمان شاکی بودند در دیدار هفته سوم خود مقابل هما در باشگاه های تهران حاضر نشدند و بدین ترتیب بازنده شدند. هما با این ۲ امتیاز در نهایت قهرمان شد و پرسپولیسی ها یک قهرمانی را به خاطر تغییر نام باشگاه از دست دادند. نهایتاً نام تیم فوتبال تغییر نکرد و دوباره به پرسپولیس بازگشت. در دی ماه ۱۳۶۵ تیم پرسپولیس تحت پوشش بنیاد مستضعفان قرار گرفت و اولین مدیر منصوب بنیاد در این باشگاه اقدام به تغییر نام باشگاه کرد. آزادی نامی بود که برای جایگزینی پرسپولیس انتخاب شد. در قرعه کشی مسابقات باشگاه های تهران حسین آبشناسان رییس هیأت فوتبال تهران اعلام کرد تیمی به نام پرسپولیس حق شرکت در مسابقات را ندارد و باید با نام آزادی شرکت کند. محمود خوردبین سرپرست پرسپولیس نیز انصراف خود را از حضور در مسابقات اعلام کرد. محمدعلی دقت پور مدیر وقت باشگاه اعلام کرد که اگر پرسپولیسی ها حاضر به شرکت در مسابقات نشوند، ما با نفرات دیگری در مسابقات شرکت خواهیم کرد، ولی بازیکن ها حاضر به بازی در تیمی تحت عنوان آزادی نبودند. جلساتی با بازیکنان برگزار شد و نهایتاً اداره کل تربیت بدنی تهران در روز ۲۷ بهمن ۱۳۶۵ با یک اطلاعیه به قضیه پایان داد: «به پیشنهاد معاون فرهنگی بنیاد مستضعفان و موافقت اداره کل تربیت بدنی تهران باشگاه پرسپولیس به پیروزی تغییر نام یافت. این تغییر نام به پیشنهاد بازیکنان صورت گرفته است.»[۶۷]

دهه ۷۰ و آغاز ورود سیاسیون (۱۳۸۰–۱۳۷۰)

نامه حسن غفوری‌فرد (معاون رئیس‌جمهور ایران و رئیس سازمان تربیت بدنی) به سازمان ثبت اسناد کشور برای معرفی عباس انصاری‌فرد به عنوان نماینده تام‌الاختیار سازمان در باشگاه به تاریخ ۳۱ فروردین ۱۳۷۰

به طور کلی (و به شکل خاص در باشگاه استقلال) اولین جرقه ورود سیاسیون و سیاست به فوتبال در سال ۱۳۶۹ زده‎شد.[۲۳] سیاست در قبال فوتبال آرام‌تر شد و پوشش تلویزیونی مسابقات افزایش یافت.[۱۹] پرسپولیس و استقلال در این دهه درگیر جناح‎بندی‎های سیاسی شدند اما تا پیش از دوم خرداد جناح‎بندی‎های آنان تقریباً نامشخص بود.[۲۳]

در سال ۱۳۷۲ به اصرار حسن غفوری‌فرد، پرسپولیس زیر نظر فردی از کابینه هاشمی رفسنجانی (حسین محلوجی) قرار گرفت.[۲۳]

در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۷۶ علی‌رغم انتظارات، امیر عابدینی، مدیرعامل وقت پرسپولیس و جمعی از بازیکنان در اقدامی از علی‌اکبر ناطق‌نوری حمایت کردند و در آن سو علی فتح‎الله‎زاده، مدیرعامل وقت استقلال به همراه بازیکنان و مربیان در نامه‎ای سرگشاده به حمایت از محمد خاتمی پرداختند. این آخرین باری بود که دو باشگاه بدین شکل علنی و صریح موضع‎گیری سیاسی کردند.[۲۳]

دو سال بعد، در ۲۰ تیر ۱۳۷۸ یعنی دو روز پس از واقعه کوی دانشگاه، در حالی که جامعه هنوز دچار التهاب بود و «با وجود شایعات و مشکلات، در فضایی نه‎چندان دلچسب و گرم»،[۶۸] بازی سنتی پرسپولیس–استقلال در فینال جام حذفی با آرامش برگزار شد و علی‎رغم تلاش‌های انجام‎شده برای تحریک تماشاگران، هیچ شعار سیاسی شنیده نشد.[۲۳]

دهه ۸۰ (۱۳۹۰–۱۳۸۰)

پس از آن که در سال ۱۳۸۰، رای دادگاه به تعلق پرسپولیس به دولت صادر شد، محسن مهرعلیزاده، رئیس وقت سازمان تربیت بدنی تلاش کرد که در ترکیب هیئت مدیره پرسپولیس از افراد متمایل به اصلاح‌طلبی استفاده نماید.[۲۳] پس از آغاز دوران ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد و برگزاری انتخابات شورای اسلامی شهر تهران، یاران احمدی‌نژاد توافق کردند تا پرسپولیس زیر نظر شهرداری تهران به کار خود ادامه دهد.[۲۳]

ورزشگاه و زمین تمرین

ورزشگاه خانگی

باشگاه پرسپولیس ورزشگاه خانگی اختصاصی ندارد و برای بازی‌های خانگی خود ورزشگاه آزادی تهران را اجاره می‌کند.[۶۹][۷۰] تیم ملی فوتبال ایران و استقلال تهران نیز در همین ورزشگاه به میدان می‌روند.

در پی بازسازی چمن ورزشگاه آزادی در فصل ۸۲–۸۱، پرسپولیس بازی‌های خانگی خود را در ورزشگاه تختی برگزار کرد.[۷۱]

پرسپولیس پیش از ساخته شدن ورزشگاه آزادی، بازی‌های خود را در ورزشگاه امجدیه برگزار می‌کرد و در آغاز بنیادگذاری ورزشگاهی مجهز به استخر، زمین ژیمناستیک و بولینگ در مجموعه بولینگ عبده در اختیار داشت. این مجموعه در مرداد ۱۳۵۷ دچار آتش‌سوزی شد.[۳۶]

البته پرسپولیس پیشتر ورزشگاه اختصاصی در اختیار داشته‌است. در اوایل دهه ۱۳۵۰، عبده در شهرک اکباتان زمینی را خریداری کرده‌بود و در آن یک ورزشگاه فوتبال با نام ورزشگاه آپادانا بر پا کرد. پرسپولیس به دلیل کمبود امکانات برای هوادارانش و همکاری نکردن دیگر باشگاه‌ها، تنها یک بازی در ورزشگاه آپادانا انجام داد و پس از آن، از آپادانا به عنوان زمین تمرین بهره گرفت. همچنین به دلیل نبود پشتیبانی دیگر باشگاه‌های فوتبال ایران از حرفه‌ای شدن باشگاه پرسپولیس، عبده در سال ۱۳۵۲ ورزشگاه آپادانا را به ارزش ۲۰۰٬۰۰۰ تومان به باشگاه راه‌آهن فروخت. ورزشگاه آپادانا امروز ورزشگاه راه‌آهن نامیده می‌شود و در همسایگی ورزشگاه شهید دستگردی جای دارد. پس از انقلاب، در سال ۱۳۵۹ بنیاد مستضعفان و جانبازان دارایی‌های این باشگاه را به سود خود مصادره کرد.[۳۳][۳۶]

در روزهای پایانی سال ۱۳۸۴، وبگاه رسمی باشگاه خبرهایی دربارهٔ این که پرسپولیس «ورزشگاه شهر قدس» را خریده‌است، منتشر کرد؛[۷۲] اما این ماجرا به علت مشکلات مالی و حقوقی باشگاه پایان یافت و به ثمر نرسید.[۷۳]

زمین تمرین

پیش از انقلاب، زمین‌های تمرین پرسپولیس ورزشگاه آپادانا[۳۳] و بولینگ عبده[۳۶] بود. وقتی بولینگ عبده مصادره شد پرسپولیس در تپه‌های داوودیه تمرین می‌کرد.[۳۶]

در سالیان اخیر، تمرینات تیم اصلی بیشتر در ورزشگاه کارگران انجام می‌شد.[۷۴] در شهریور ۱۳۸۷، پس از انتقال باشگاه راه‌آهن به شهرری، پرسپولیس ورزشگاه راه‌آهن را به ارزش ۱۵۰ میلیون تومان برای یک سال اجاره کرد و پس از ۳۵ سال به ورزشگاه خانگی دیرین خود در شهرک اکباتان بازگشت.[۷۵][۷۶] هم‌اکنون تیم اصلی پرسپولیس در ورزشگاه شهید درفشی‌فر تمرین می‌کند.[۷۷] تیم‌های پایه نیز در ورزشگاه امام رضا تمرین و بازی می‌کنند.[۲۵][۷۸] در تیر ۱۳۹۲ آکادمی باشگاه پرسپولیس نیز در ورزشگاه امام رضا راه‌اندازی شد.[۷۹]

هواداران و هماوردان

هواداران

هجوم هواداران پرسپولیس به زمین چمن ورزشگاه آزادی پس از قهرمانی در لیگ برتر ۸۷–۸۶

پرسپولیس باشگاه پرهواداری است.[۱۲][۷] بر پایه نظرسنجی‌های انجام شده باشگاه پرسپولیس به عنوان پرهوادارترین باشگاه فوتبال ایران معرفی شده‌است.[۱۱] و بنا بر اعلام وبگاه رسمی، باشگاه برای هوادارانش ارزش بسیاری قائل است.[۸۰] با این که باشگاه پرسپولیس در تهران قرار دارد، در سراسر ایران هوادار دارد و در بازی‌های خارج از خانه نیز عده زیادی برای تشویق آن‌ها به ورزشگاه می‌روند.[۱۲][۷] این باشگاه در امارات متحده عربی[۸۱] و قطر[۸۲] نیز هوادارانی دارد. عادل فردوسی‌پور در مجله ورلدساکر می‌نویسد: «پرسپولیس با بیش از ۳۰ میلیون هوادار به عنوان محبوب‌ترین باشگاه آسیا شناخته می‌شود.»[۷] بنا بر نوشته همشهری‌آنلاین، کنفدراسیون فوتبال آسیا در فهرستی پرسپولیس را بالاتر از الهلال عربستان و دالیان چین پرهوادارترین باشگاه آسیا معرفی کرده‌بود.[۱۲] همچنین، این باشگاه رکورد پرتماشاگرترین بازی لیگ قهرمانان آسیا را با ۹۶٫۲۰۰ نفر تماشاگر در سال ۲۰۱۲ و در بازی با الغرافه قطر، در اختیار دارد.[۸۳]رکورد قبلی پرتماشاگرترین بازی لیگ قهرمانان آسیا نیز مربوط به بازی پرسپولیس و بنیادکار ازبکستان با حضور ۹۵٬۲۲۵ نفر در سال ۲۰۰۹ می‌باشد که در اختیار پرسپولیس بوده است.

هماوردان

استقلال تهران

نوشتار اصلی: شهرآورد تهران

بازی میان پرسپولیس و استقلال، دو باشگاه پرهوادار و پرافتخار ایران، مهم‌ترین مسابقهٔ باشگاهی فوتبال در ایران است.[۷] رکورد بیشترین گل زده و شکست ناپذیری (شش بازی رسمی) در داربی تهران در اختیار تیم پرسپولیس تهران است. همچنین نخستین بازی دو تیم در روز ۱۶ فروردین ۱۳۴۷، نخستین بازی رسمی پرسپولیس بود که با نتیجهٔ بدون گل پایان یافت.[۸۴] فردای آن روز، روزنامه کیهان ورزشی (مهمترین روزنامه ورزشی آن زمان) روی جلد خود هیچ چیز از بازی ننوشت و تیتری از فوتبال دخترها داشت.[۸۵] بر خلاف گذشته، امروزه این بازی همواره با حساسیت بالا و تماشاگران زیاد همراه‌است و برگزاری آن بازتاب‌های زیادی در ایران دارد.[۷][۸۶] معمولاً این بازی را حدود ۱۰۰٫۰۰۰ نفر در ورزشگاه آزادی تهران تماشا می‌کنند.[۷] این شهرآورد گاهی به خشونت میان بازیکنان، و درگیری میان هواداران می‌انجامد و هولیگان‌ها به ناوگان حمل و نقل عمومی از جمله اتوبوس‌ها آسیب می‌زنند.[۸۶][۸۷] مجله ورلدساکر در شماره ژوئیه ۲۰۰۸ خود، فهرستی از ۵۰ شهرآورد دنیا منتشر کرد؛ و شهرآورد تهران را در رتبه ۱ام آسیا و ۲۲وم جهان قرار داد.[۸۸]

سپاهان اصفهان

با این که پرسپولیس و سپاهان هر دو ریشه در باشگاه فوتبال شاهین دارند، در گذشته بازی این دو هماوردی محسوب نمی‌شد. با آغاز جام خلیج فارس و قهرمانی باشگاه‌های اصفهانی در جام‌های فوتبال ایران، به اهمیت بازی‌های رودرروی باشگاه‌های اصفهان و تهران افزوده‌شد. پس از نبرد قهرمانی پرسپولیس و سپاهان در جام حذفی ۸۵-۱۳۸۴ و لیگ برتر ۸۷–۱۳۸۶، این حساسیت و اهمیت دوچندان شد، به گونه‌ای که هم‌اکنون این هماوردی از مهمترین بازی‌های دو باشگاه در هر فصل است.[۸۹][۹۰]

عملکرد فصل‌های اخیر

جدول زیر عملکرد کلی پرسپولیس از آغاز لیگ برتر را نشان می‌دهد.

نمودار رتبه‌های پرسپولیس در لیگ از ۱۳۴۷
فصل رتبه در لیگ جام حذفی لیگ قهرمانان آسیا
۱۳۸۰–۸۱ ۱ ۱/۴ پایانی
۱۳۸۱–۸۲ ۳ ۱/۸ پایانی دور گروهی
۱۳۸۲–۸۳ ۵ ۱/۸ پایانی
۱۳۸۳–۸۴ ۴ ۱/۸ پایانی
۱۳۸۴–۸۵ ۹ نایب‌قهرمان
۱۳۸۵–۸۶ ۳ نیمه‌پایانی
۱۳۸۶–۸۷ ۱ ۱/۸ پایانی
۱۳۸۷–۸۸ ۵
۱/۴ پایانی
۱/۱۶ پایانی
۱۳۸۸–۸۹ ۴ قهرمان دور گروهی
۱۳۸۹–۹۰ ۴ قهرمان
۱۳۹۰–۹۱ ۱۲
۱/۴ نهایی
۱/۱۶ پایانی
۱۳۹۱–۹۲ ۷ نایب‌قهرمان
۱۳۹۲–۹۳ ۲
۱/۴ پایانی
۱۳۹۳–۹۴ ۸
نیمه نهایی
۱/۱۶ پایانی

تیم‌های دیگر

پرسپولیس در رده‌های سنی امید، جوانان، نوجوانان و نونهالان تیم دارد.[۲۵][۹۱]

تیم زنان

تیم فوتبال دختران پرسپولیس در سال ۱۳۵۵

پرسپولیس پیش از انقلاب تیم زنان داشت. آن‌ها پس از تاج و به همراه دیهیم و عقاب از پیشگامان فوتبال زنان در ایران بودند.[۹۲] در تابستان ۱۳۸۷، رئیس کمیته بانوان فدراسیون فوتبال ایران از این باشگاه درخواست کرد تا در لیگ شرکت کند.[۹۳] در اواخر همان سال، پرسپولیس امتیاز تیم زنان پیکان را در اختیار گرفت و در لیگ شرکت کرد.[۹۴]

تیم دوم

پرسپولیس پیش از انقلاب تیم آماتورها داشت. در جام باشگاه‌های تهران ۱۳۵۱، پرسپولیس رسماً با تیم آماتورهایش در جام شرکت کرد.[۳۲] مهدی عسگرخانی، دروازه‌بان آماتورهای پرسپولیس برجسته‌ترین بازیکن آن تیم بود که بعداً به تیم اصلی رسید، به ابومسلم فروخته‌شد و به تیم ملی ایران نیز دعوت شد.[۲۵] در روز ۲۸ شهریور ۱۳۸۵، محمدحسن انصاری‌فرد مدیرعامل وقت پرسپولیس با مدیرعامل باشگاه فوتبال سرخپوشان دلوار افزار توافقنامه‌ای امضاء کرد که بنابر آن، تیم فوتبال سرخپوشان تیم دوم پرسپولیس می‌شد.[۲۵][۹۵] پس از پایان آن فصل بهادر عبدی[۹۶] و فرهاد خیرخواه،[۹۷] (آقای‌گل دسته یک) که در سرخپوشان بازی می‌کردند به پرسپولیس پیوستند. پس از تغییر مدیرعامل پرسپولیس رابطهٔ دو باشگاه کمرنگ شد و باشگاه پرسپولیس به برخی تعهدات خود عمل نکرد.[۹۸] در آبان ۱۳۸۷ امتیاز باشگاه سرخپوشان به باشگاه دیهیم اهواز واگذار شد.[۹۹] پس از آن پرسپولیس تا حدود یک سال تیم دومی نداشت،[۱۰۰] اما در آبان ۱۳۸۸ تیم ب پرسپولیس راه‌اندازی شد.[۱۰۱][۱۰۲] این تیم در روزهای پایانی سال ۱۳۹۰ قهرمان مسابقات حذفی باشگاه‌های تهران شد.[۱۰۳]

تیم امید[۱۰۴][۱۰۵]

ایران جمشید شاه‌محمدی سرمربی
ایران بهروز سلطانی مربی دروازه‌بان‌ها
ایران ناصر محمدخانی سرپرست

تیم جوانان[۱۰۶]

ایران مجید پروین سرمربی
ایران امیر جهانگیری مربی
ایران نادر باقری مربی دروازه‌بان‌ها
ایران رضا ریاضتی سرپرست

تیم نونهالان[۱۰۷]

ایران فرامرز میرزایی سرمربی

بازیکنان

بازیکنان کنونی

فهرست زیر بازیکنان کنونی پرسپولیس را نشان می‌دهد. بازیکنانی که سهمیه زیر ۲۳ سال هستند با علامت «*» و بازیکنانی که سهمیه زیر ۲۱ سال هستند، با «**» مشخص شده‌اند.
تا تاریخ ۹ تیر ۱۳۹۴
منبع:سایت رسمی فدراسیون فوتبال ایران
شماره
نقش بازیکن
۱ ایران دروازه‌بان سوشا مکانی
۲ ایران هافبک امید عالیشاه
۳ ایران مدافع وحید حیدریه*
۴ کاستاریکا مدافع مایکل اومانیا
۶ ایران مدافع محسن بنگر
۸ ایران هافبک احمد نوراللهی*
۹ ایران مهاجم مهدی طارمی
۱۰ ایران هافبک فرشاد احمدزاده*
۱۱ ایران هافبک کمال کامیابی‌نیا
۱۲ ایران دروازه‌بان مرتضی قدیمی‌پور**
۱۴ هندوراس مهاجم جری بنگستون
۱۵ ایران مدافع محمد انصاری
۱۶ ایران مهاجم رضا خالقی‌فر

شماره
نقش بازیکن
۱۷ ایران مهاجم سید علی فاطمی*
۱۸ ایران هافبک مهرداد کفشگری
۱۹ ایران هافبک میلاد کمندانی*
۲۰ ایران مدافع علیرضا نورمحمدی Captain sports.svg
۲۳ کرواسی مدافع لوکا ماریچ
۲۷ ایران مدافع رامین رضاییان
۲۹ ایران هافبک محمد رحمتی**
۴۰ ایران مدافع بابک حاتمی
۷۰ ایران مهاجم علی علیپور*
۷۷ ایران هافبک محسن مسلمان
- ایران دروازه‌بان علی محسن‌زاده*
- ایران هافبک امیرعباس آینه‌چی*
- ازبکستان دروازه‌بان الکساندر لوبانوف

بازیکنان پیشین

برای دیدن نام تمام بازیکنان باشگاه که در ویکی‌پدیای فارسی مقاله دارند، رده:بازیکنان باشگاه پرسپولیس را ببینید.

چهره‌های ماندگار

کاپیتان‌ها

کاپیتان کشور سال توضیحات
حمید جاسمیان ایران ۱۳۴۹–۱۳۴۷ در سال های اولیه جاسمیان و بهزادی و وطنخواه به تناوب کاپیتانی تیم را برعهده داشتند.
همایون بهزادی ایران ۱۳۴۷-۱۳۵۴ کاپیتان فاتح جام تخت جمشید ۱۳۵۲
بیوک وطنخواه ایران ۱۳۵۲–۱۳۴۷ کاپیتان فاتح جام منطقه‌ای ایران ۱۳۵۰ - در سال ۵۱، بهزادی کاپیتان تیم حرفه ای و وطنخواه کاپیتان تیم آماتورها بود
عزیز اصلی ایران ۱۳۴۸ به علت انتقال اکثر بازیکنان به پیکان - او پس از بازی با تاج چندماه محروم شد و در این مدت علی سلیمی کاپیتان تیم بود
جعفر کاشانی ایران ۱۳۵۳ کاپیتان اول سال ۵۳ بهزادی و کاپیتان دوم وطنخواه بود، ولی به علت نیمکت نشینی آن ها در اکثر بازی های فصل، کاشانی کاپیتان بود.
ابراهیم آشتیانی ایران ۱۳۵۳-۱۳۵۵ کاپیتان فاتح جام تخت جمشید ۱۳۵۴
علی پروین ایران ۱۳۶۶–۱۳۵۵ کاپیتان فاتح جام باشگاه های تهران ۱۳۶۱ و جام باشگاه های تهران ۱۳۶۵ و جام حذفی تهران ۱۳۶۲
محمد مایلی کهن ایران ۱۳۶۸–۱۳۶۶ کاپیتان فاتح جام حذفی ایران ۱۳۶۶-۶۷ و جام باشگاه های تهران ۱۳۶۶ و جام باشگاه های تهران ۱۳۶۷ و جام باشگاه های تهران ۱۳۶۸ و جام حذفی تهران ۱۳۶۶
محمد پنجعلی ایران ۱۳۷۳–۱۳۶۸ کاپیتان فاتح جام برندگان جام آسیا ۹۱–۱۹۹۰ و جام حذفی ایران ۱۳۷۰–۷۱ و جام باشگاه های تهران ۱۳۶۹
فرشاد پیوس ایران ۱۳۷۶–۱۳۷۳ کاپیتان فاتح لیگ آزادگان ۱۳۷۴ و لیگ آزادگان ۱۳۷۵
مجتبی محرمی ایران ۱۳۷۵ کاپیتان اول پیوس بود ولی به علت اختلافاتش با استانکو در اکثر بازی های فصل، محرمی کاپیتان بود.
حسین عبدی ایران ۱۳۷۸–۱۳۷۶ کاپیتان فاتح لیگ آزادگان ۷۸–۱۳۷۷ و جام حذفی فوتبال ایران ۷۸–۱۳۷۷
احمدرضا عابدزاده ایران ۱۳۸۰–۱۳۷۸ کاپیتان فاتح لیگ آزادگان ۷۹–۱۳۷۸
افشین پیروانی ایران ۱۳۸۳–۱۳۸۰ کاپیتان فاتح لیگ برتر فوتبال ایران ۸۱–۱۳۸۰
بهروز رهبری فر ایران ۱۳۸۴–۱۳۸۳
کریم باقری ایران ۱۳۸۹–۱۳۸۴ کاپیتان فاتح لیگ برتر فوتبال ایران ۸۷–۱۳۸۶ و جام حذفی فوتبال ایران ۸۹–۱۳۸۸
شیث رضایی ایران ۱۳۸۹ با کنار رفتن کریم باقری کاپیتان شد، ولی فقط حدود یک ماه کاپیتان بود و به دلیل مسائل حاشیه ای و رای گیری در اردوی ترکیه کاپیتانی را از دست داد
سپهر حیدری ایران ۱۳۹۰–۱۳۸۹ کاپیتان فاتح جام حذفی فوتبال ایران ۹۰–۱۳۸۹
علی کریمی ایران ۱۳۹۰
مهدی مهدوی‌کیا ایران ۱۳۹۲–۱۳۹۰
محمد نوری ایران ۱۳۹۴–۱۳۹۲
هادی نوروزی ایران ۱۳۹۴ او در روز۹ مهر ۱۳۹۴ در اثر ایست قلبی در سی سالگی درگذشت
علیرضا نورمحمدی ایران ۱۳۹۴-
یادکرد [۲۴] [۱۰۸] [۱۰۹] [۱۱۰] [۱۱۱] [۱۱۲]

نکته : بازیکنان دیگری هم هستند که هیچ گاه کاپیتان اول نبوده اند ولی حداقل در ۵ بازی کاپیتانی سرخپوشان را بر عهده داشته اند: ۱– محراب شاهرخی ۲- ناصر نورایی ۳– حمید درخشان ۴– کاظم سیدعلیخانی ۵– ضیا عربشاهی ۶– وحید قلیچ ۷– ناصر محمدخانی ۸– رضا شاهرودی ۹– علی انصاریان ۱۰– علیرضا حقیقی ۱۱– سید جلال حسینی

گلزنان برتر

فهرست ده گلزن برتر تاریخ پرسپولیس:[۱۱۳][۱۱۴][۱۱۵]

# نام ملیت دوران بازی
در پرسپولیس
تعداد گل
۱
فرشاد پیوس ایران ۱۳۶۴–۱۳۷۶ ۱۵۳
۲
علی پروین ایران ۱۳۴۹–۱۳۶۶ ۹۵
۳
صفر ایرانپاک ایران ۱۳۴۹–۱۳۵۹ ۷۴
۴
ناصر محمدخانی ایران ۱۳۶۰–۱۳۷۲ ۵۹
۵
علی دایی ایران ۱۳۷۳–۱۳۸۳ ۴۳
۵
کریم باقری ایران ۱۳۷۵–۱۳۸۹ ۴۳
۷
محمد نوری ایران ۱۳۸۹–۱۳۹۴ ۴۲
۸
مجتبی محرمی ایران ۱۳۶۷–۱۳۷۶ ۴۱
۹
محمود خوردبین ایران ۱۳۴۷–۱۳۵۹ ۴۰
۹
ادموند بزیک ایران ۱۳۷۵–۱۳۸۰ ۴۰

گلزنان خارجی

فهرست تمام گلزنان خارجی تاریخ پرسپولیس[۱۱۶][۱۱۷]:

# نام ملیت دوران بازی
در پرسپولیس
تعداد گل
۱
آلن ویتل انگلستان ۱۳۵۵–۱۳۵۷ ۱۶
۲
ابراهیم توره سنگال ۱۳۸۷–۱۳۸۸ ۱۳
۳
ایمون زاید لیبی ۱۳۹۰–۱۳۹۱ ۱۲
۴
اشپیتیم آرفی آلمان
کوزوو
آلبانی
۱۳۸۸–۱۳۹۰ ۹
۵
حوار ملا محمد عراق ۱۳۸۸–۱۳۸۹ ۶
۶
تیاگو آلوز فراگا برزیل ۱۳۸۸–۱۳۹۰ ۴
۶
جری بنگستون هندوراس ۱۳۹۴– ۴
۸
عیسی ترائوره مالی ۱۳۸۲–۱۳۸۳ ۳
۸
زیاد شعبو سوریه ۱۳۸۵–۱۳۸۶ ۳
۸
ماته دراگه‌چوویچ کرواسی ۱۳۸۶–۱۳۸۷ ۳
۱۱
لوی صلاح حسن عراق ۱۳۸۵ ۲
۱۱
وسلی برازیلیا برزیل ۱۳۸۸–۱۳۸۹ ۲
۱۱
ولاتکو گروزدانوسکی مقدونیه ۱۳۹۲ ۲
۱۱
مارکو پرویچ صربستان ۱۳۹۲ ۲
۱۵
ویلیام مک لوری اسکاتلند ۱۳۵۵ ۱
۱۵
سامبو چوجی نیجریه ۱۳۸۳ ۱
۱۵
رافائل ادریو نیجریه ۱۳۸۵ ۱
۱۵
روبرت ساها جمهوری چک ۱۳۸۵ ۱
۱۵
پائولو دی کارمو برزیل ۱۳۸۷ ۱
۱۵
ایوان پترویچ صربستان ۱۳۸۷ ۱
۱۵
ژوزه تادئو مورو ژونیور برزیل ۱۳۹۳–۱۳۹۴ ۱

مربیان

مربیان کنونی

از تاریخ ۳ تیر ۱۳۹۴
منبع:سایت رسمی فدراسیون فوتبال ایران
کرواسی برانکو ایوانکوویچ سرمربی
ایران کریم باقری مربی
ایران مصطفی قنبرپور مربی
کرواسی ایگور پانادیچ مربی دروازه‌بان‌ها
کرواسی مارکو استینوویچ مربی بدنسازی
ایران سید محمد منتظری آنالیزور
ایران محمود خوردبین سرپرست

مربیان پیشین

 
مربی کشور سال
رجبعلی فرامرزی ایران ۱۳۴۷–۱۳۴۲
پرویز دهداری ایران ۱۳۴۸–۱۳۴۷
رجبعلی فرامرزی ایران ۱۳۴۸
حسین فکری ایران ۱۳۵۰–۱۳۴۹
آلن راجرز انگلستان ۱۳۵۳–۱۳۵۰
همایون بهزادی ایران ۱۳۵۴–۱۳۵۳
بیوک وطنخواه ایران ۱۳۵۴
ایوان کونوف اتحاد جماهیر شوروی ۱۳۵۵
منصور امیرآصفی ایران ۱۳۵۶–۱۳۵۵
پرویز قلیچ‌خانی ایران ۱۳۵۶
محراب شاهرخی ایران ۱۳۶۰–۱۳۵۶
علی پروین ایران ۱۳۶۷–۱۳۶۰
مسعود معینی ایران ۱۳۶۷
مربی کشور سال
علی پروین ایران ۱۳۷۲–۱۳۶۷
محمود خوردبین ایران ۱۳۷۲
محمد پنجعلی ایران ۱۳۷۲
ولادیسلاو بگوویچ کرواسی ۱۳۷۳
حمید درخشان ایران ۱۳۷۳
هانس یورگن گده آلمان ۱۳۷۴
استانکو پوکله‌پوویچ کرواسی ۱۳۷۶–۱۳۷۴
حمید درخشان ایران ۱۳۷۶
ایوان متکوویچ کرواسی ۱۳۷۷–۱۳۷۶
علی پروین ایران ۱۳۸۲–۱۳۷۷
وینگو بگوویچ کرواسی ۱۳۸۳–۱۳۸۲
راینر زوبل آلمان ۱۳۸۴–۱۳۸۳
علی پروین ایران ۱۳۸۴
مربی کشور سال
آری هان هلند ۱۳۸۵–۱۳۸۴
مصطفی دنیزلی ترکیه ۱۳۸۶–۱۳۸۵
افشین قطبی ایرانایالات متحده آمریکا ۱۳۸۷–۱۳۸۶
افشین پیروانی ایران ۱۳۸۷
نلو وینگادا پرتغال ۱۳۸۸–۱۳۸۷
زلاتکو کرانچار کرواسی ۱۳۸۸
علی دایی ایران ۱۳۹۰–۱۳۸۸
حمید استیلی ایران ۱۳۹۰
محسن عاشوری ایران ۱۳۹۰
مصطفی دنیزلی ترکیه ۱۳۹۱–۱۳۹۰
مانوئل ژوزه پرتغال ۱۳۹۱
یحیی گل‌محمدی ایران ۱۳۹۲–۱۳۹۱
علی دایی ایران ۱۳۹۲–۱۳۹۳
مربی کشور سال
حمید درخشان ایران ۱۳۹۳–۱۳۹۴
برانکو ایوانکوویچ کرواسی ۱۳۹۴-اکنون

چارت مدیریتی باشگاه

تا ‍۲۶ خرداد ۱۳۹۴[۱۱۸]

جعفر کاشانی عضو و رئیس هیئت‌مدیره
حسین عبدی عضو و سخنگو هیئت‌مدیره
محمدرضا زادمهر عضو هیئت‌مدیره
علی‌اکبر طاهری عضو هیئت‌مدیره
حمیدرضا گرشاسبی عضو هیئت‌مدیره

دست‌آوردها

قهرمانی پرسپولیس در جام حذفی ۱۳۸۹–۱۳۹۰

کشوری

* قهرمانی دوگانه: لیگ و جام حذفی

آسیایی

آ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۵ ، ۱۷:۲۷
عماد دابوتی


باشگاه فوتبال استقلال تهران

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
استقلال
Esteghlal FC.svg
نام کامل باشگاه باشگاه فرهنگی ورزشی استقلال تهران
تاریخ تأسیس ۴ مهر ۱۳۲۴ (۷۰ سال پیش)[۱] با نام دوچرخه‌سواران
نام ورزشگاه

ورزشگاه آزادی

(گنجایش: ۸۴٫۴۱۲ نفر)[۲]
مالک وزارت ورزش و امور جوانان
مدیرعامل بهرام افشار زاده
سرمربی پرویز مظلومی
لیگ جام خلیج فارس
۹۴–۱۳۹۳ ششم
وب‌گاه fcesteghlal.ir

Kit left arm whiteshoulders.png
Team colours
Kit body whiteshoulders.png
Team colours
Kit right arm whiteshoulders.png
Team colours
Kit shorts whitesides.png
Team colours
Team colours
لباس اول
Kit left arm blueborder.png
Team colours
Kit body 2blueshoulderstripes.png
Team colours
Kit right arm blueborder.png
Team colours
Team colours
Team colours
لباس دوم
Soccerball current event.svg فصل جاری

باشگاه فوتبال استقلال تهران یکی از پر هوادارترین باشگاه‌های فوتبال در ایران است.[۳] که در سال ۱۳۲۴ در شهر تهران بنیانگذاری شده‌است. استقلال تا پیش از انقلاب ایران تاج نام داشت.[۴]

این باشگاه هم‌اکنون در لیگ برتر ایران بازی می‌کند. استقلال با دو قهرمانی در جام باشگاه‌های آسیا (مسابقات باشگاهی قهرمانی آسیا ۱۹۷۰ و جام باشگاه‌های آسیا ۹۱–۱۹۹۰) و دو نایب قهرمانی (جام باشگاه‌های آسیا ۹۲–۱۹۹۱ و جام باشگاه‌های آسیا ۹۹–۱۹۹۸) و دو مقام سومی (مسابقات باشگاهی قهرمانی آسیا ۱۹۷۱ و جام باشگاه‌های آسیا ۰۲–۲۰۰۱)، پُرافتخارترین باشگاه فوتبال ایران در رقابت‌های آسیایی و سومین باشگاه پرافتخار تاریخ قاره آسیا محسوب می‌شود.[۴][۵][۶] استقلال همچنین با ۸ قهرمانی در بالاترین دسته فوتبال ایران، لیگ منطقه‌ای ایران یک بار، جام تخت جمشید یک بار، لیگ قدس یک بار، جام آزادگان ۲ بار و لیگ برتر ۳ بار، دومین تیم پرافتخار در لیگ ایران[۷] و با ۶ قهرمانی و ۳ نایب قهرمانی، پرافتخارترین تیم در جام حذفی ایران است.[۸] در مجموع استقلال با کسب ۱۶ عنوان قهرمانی در لیگ، جام حذفی و جام باشگاه‌های آسیا پرافتخارترین تیم ایران می‌باشد.[۹]
رقیب سنتی این باشگاه، پرسپولیس است. این دو باشگاه پرطرفدارترین و پرافتخارترین تیم‌های فوتبال ایران و برگزارکنندهٔ شهرآورد تهران هستند.[۴] فدراسیون بین‌المللی تاریخ و آمار فوتبال این باشگاه را پس از الهلال عربستان و یوکوهاما مارینوس ژاپن، سومین باشگاه برتر فوتبال آسیا در قرن بیستم اعلام کرده‌است.[۱۰] همچنین این فدراسیون، باشگاه فوتبال استقلال را با ۶۱۰ امتیاز در رتبه ۲۷۹مین باشگاه جهان در اولین دههٔ قرن بیست و یکم قرار داد که بر این اساس، بعد از باشگاه سپاهان که در رده ۲۳۳ جهان قرار دارد، تیم استقلال تهران دومین باشگاه فوتبال برتر ایرانی طی سال‌های (۲۰۱۰–۲۰۰۱) نام گرفته است.[۱۱] همچنین این باشگاه در مجموع امتیازات تیم‌ها در تاریخ لیگ برتر، در رتبه نخست قرار دارد و در مجموع تمام ادوار لیگ برتر ایران صاحب بیشترین گل زده و بیشترین برد می‌باشد.[۱۲]

طبق آخرین رده‌بندی برترین تیم‌های باشگاهی جهان، تیم استقلال تهران با ۱۲ پله صعود و کسب ۱۵۳ امتیاز، در رده ۵۵ جهانی قرار داشته و بهترین تیم ایرانی و سومین تیم در قاره آسیا بوده است.[۱۳] همچنین باشگاه استقلال طی دو سال پیاپی در سال‌های ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱، عنوان پرتماشاگرترین تیم حاضر در مسابقات لیگ قهرمانان آسیا را از سوی کنفدراسیون فوتبال آسیا به خود اختصاص داد.[۱۴][۱۵]

تاریخچه

دوچرخه سواران

نشان پیشین باشگاه تاج
ویرایش جدیدنشان پیشین باشگاه تاج

در سال ۱۳۲۴ تعدادی از دوچرخه‌سواران باسابقه و دارای عناوین قهرمانی در کشور تصمیم گرفتند با ایجاد مرکزی برای گردهمایی‌های دوستانه، پایه‌های یک تشکل صنفی را برپا کنند. باشگاه دوچرخه سواران در ۴ مهر ۱۳۲۴ توسط چند جوان نظامی و دانشجوی دوچرخه‌سواری در تهران تأسیس شد. در این روز، افرادی چون علی دانایی فرد، پطروس باباجان، حریرچی، صمدیان، پیر کارلو، حسنعلی منصور، تفرشی، پرویز عمواوغلی و ... تیم دوچرخه سواران را تشکیل دادند. از گروه اولیه تشکیل دهنده، پنج نفر اولین هیئت مدیره را ساختند. این پنج نفر، عبارت بودند از: پرویز خسروانی یک افسر ۲۳ ساله که در یک مسابقه دوچرخه سواری اول شده بود، اصغر نواب که دوچرخه ساز بود، میرزایی که نجار بود، خشایی که نگهبان بانک بود و عنایت الله جانان پور که کارمند تربیت بدنی بود.[۱۶] باشگاه در ابتدا فقط به دوچرخه‌سواری اختصاص داشت. اما بعداً رشته‌های دیگر از جمله فوتبال نیز به به فعالیت‌های باشگاه اضافه شدند و این درحالی بود که علی دانایی‌فرد باشگاه فوتبال نور را هدایت می‌کرد که بعد از شکست تیم فوتبال کارگر آبادان، مورد توجه دوچرخه‌سواران قرار گرفت و با مذاکرات قرار بر آن شد تا از آن پس تیم نور تحت عنوان تیم فوتبال دوچرخه سواران فعالیت کند.[۱۷] تیم فوتبال دوچرخه‌سواران از ابتدا با لباس آبی رنگ در مسابقات حاضر[۱۸] و در میان تیم‌های شاهین، سرباز و دارایی در رقابت‌های اصلی فوتبال ایران بازی می‌کرد[۱۷]". اولین بازی رسمی تیم دوچرخه سواران در ۱۵ اسفند ۱۳۲۸ و در برابر تیم شاهین و در حضور بیش از ۲۰ هزار تماشاگر در ورزشگاه امجدیه برگزار شد، که در آن دیدار تیم دوچرخه سواران توانست با نتیجه ۱–۰ پیروز شود.[۱۸]

تاج

در سال ۱۳۲۸ پرویز خسروانی امتیاز باشگاه دوچرخه‌سواران را در اختیار گرفت و نام آن بعد از بحث و رای‌گیری بین اعضای هیئت مدیره به «باشگاه فوتبال تاج» تغییر و به ثبت رسید. گفتنی است این کار پس از ادغام دو تیم فوتبال سرباز و دوچرخه سواران انجام گرفت.[۱۹] مدیر باشگاه، سروان پرویز شیخان بود. حضور افرادی نظیر اسدالله علم، نخست وزیر وقت در هیئت مدیره باعث شد تا بودجه قابل توجهی در اختیار باشگاه قرار گیرد.[۱۷]در این دوره تیم تاج از دید فیفا پس از رئال مادرید ثروتمندترین تیم جهان محسوب می‌شده است.[۲۰][۲۱]

استقلال

پس از انقلاب ۱۳۵۷، کاخ مرکزی تاج، توسط کمیته مرکزی تسخیر و این باشگاه منحل شد، اما برخی از بازیکنان این تیم مثل سعید مراغه چیان، هادی نراقی، اصغر حاجیلو، منوچهر مطیعی، حجت خاکسار تهرانی، رضا نعلچگر، پرویز مظلومی و ... با هدایت عنایت الله آتشی دور هم جمع شدند و باشگاه جدیدی را بنیان نهادند.[۱۶] با مشورت برخی از بازیکنان قدیمی باشگاه (ازجمله علی جباری، منصور پورحیدری، کردنوری، عنایت آتشی و جلالی) نام باشگاه تاج به باشگاه استقلال، تغییر کرد.[۱۷]

نام، نماد و رنگ

باشگاه در سال ۱۳۲۴ با نام دوچرخه‌سواران بنیانگذاری شد.[۲۲][۲۳] پس از ثبت باشگاه به نام پرویز خسروانی و علی عبدالهی نوروزی، نام باشگاه با تصویب هیئت مدیره در تاریخ ۱ اسفند ۱۳۲۸[۲۴] به تاج تغییر یافت.[۲۲] پس از وقوع انقلاب، باشگاه استقلال نام نهاده شد.[۲۲][۲۳] رنگ لباس استقلال از آغاز، آبی بوده‌است[۲۲] و رنگ آبی یکی از نمادهای این باشگاه به شمار می‌رود و از این رو آبی‌پوشان یکی از لقب‌های باشگاه‌است.[۲۵]

هواداران

نمایی از هواداران استقلال در ورزشگاه آزادی در جریان بازی پایانی لیگ ۹۲–۱۳۹۱ با داماش گیلان اردیبهشت ۱۳۹۲

بر پایه نظرسنجی‌های انجام شده باشگاه استقلال به همراه پرسپولیس به عنوان پرهوادارترین باشگاه‌های فوتبال ایران معرفی شده‌اند.[۲۶] با این که باشگاه استقلال در تهران قرار دارد، در سراسر ایران هوادار دارد و در بازی‌های خارج از خانه نیز عده زیادی برای تشویق آن‌ها به ورزشگاه می‌روند. این باشگاه در اکثر کشورهای حوزه خلیج فارس هم نیز هوادارانی دارد و بیشتر ایرانی‌ها ساکن در خارج از ایران هم از هواداران استقلال بشمار می‌روند در فصل ۹۹–۱۹۹۸ جام باشگاه‌های آسیا و در بازی، استقلال و جوبیلو ایواتا ژاپن که در ورزشگاه آزادی برگزار می‌شد، با حضور ۱۲۰ هزار نفر، پرتماشاچی‌ترین بازی تاریخ جام باشگاه‌های آسیا بوده‌است.

همچنین در بازی پایانی پنجمین دوره لیگ برتر و در مقابل برق شیراز که به پیروزی ۴ بر ۱ استقلال و قهرمانی این تیم منجر شد، تعداد ۱۱۰ هزار نفر از هواداران استقلال برای دیدن قهرمانی تیم محبوبشان به ورزشگاه آمدند که پرتماشاچی‌ترین بازی تاریخ لیگ برتر ایران بوده‌است. البته لازم است ذکر شود که طرفداران استقلال تهران در استان خوزستان نسبت به شهرهای دیگر حتی پایتخت بسیار بیشتر هستند و بسیاری از مردم شهر اهواز را به شهر استقلال تشبیه می‌کنند.[۲۷]

همچنین در سال ۲۰۱۰ میلادی بر اساس نظرسنجی سایت فدراسیون بین‌المللی تاریخ و آمار، فرهاد مجیدی کاپیتان آن زمان استقلال به پشتوانه هواداران بیشمار استقلال به عنوان محبوب‌ترین بازیکن جهان در سال ۲۰۱۰ شناخته شد.[۲۸]

رقیبان سنتی

شهرآورد تهران

نوشتار اصلی: شهرآورد تهران
نمایی از هواداران استقلال در ورزشگاه آزادی در جریان ۶۹امین شهرآورد تهران، ۲۳ مهر ۱۳۸۹

بازی میان استقلال و پرسپولیس، دو باشگاه پرهوادار و پرافتخار ایران، مهم‌ترین مسابقهٔ باشگاهی فوتبال در ایران است.[۴] نخستین بازی دو تیم در روز ۱۶ فروردین ۱۳۴۷، نخستین بازی رسمی پرسپولیس بود که با نتیجهٔ بدون گل پایان یافت.[۲۹] فردای آن روز، روزنامه کیهان ورزشی (مهمترین روزنامه ورزشی آن زمان) روی جلد خود هیچ چیز از بازی ننوشت و تیتری از فوتبال دخترها داشت.[۳۰] بر خلاف گذشته، امروزه این بازی همواره با حساسیت بالا و تماشاگران زیاد همراه‌است و برگزاری آن بازتاب‌های زیادی در ایران دارد.[۴][۳۱] معمولاً این بازی را حدود ۱۰۰٬۰۰۰ نفر در ورزشگاه آزادی تهران تماشا می‌کنند.[۴] این شهرآورد گاهی به خشونت میان بازیکنان، و درگیری میان هواداران می‌انجامد و هولیگان‌ها به ناوگان حمل و نقل عمومی از جمله اتوبوس‌ها آسیب می‌زنند.[۳۱][۳۲] مجله ورلدساکر در شماره ژوئیه ۲۰۰۸ خود، فهرستی از ۵۰ شهرآورد دنیا منتشر کرد؛ و شهرآورد تهران را در رتبه ۱ام آسیا و ۲۲وم جهان قرار داد.[۳۳]

سپاهان اصفهان

از سال ۱۳۵۰ دو باشگاه استقلال و سپاهان دیدارهای متعددی در قالب مسابقات لیگ، حذفی و دوستانه با یک‌دیگر برگزار کرده‌اند. رقابت این دو تیم از دیرباز جذاب و دیدنی بوده و در حال حاضر این دیدار در لیگ برتر برای هر دوتیم و هواداران آن‌ها از جذابیتی خاص و حساسیت بالایی برخوردار است که این دیدار از مسابقات مهم هر فصل این دو تیم به شمار می‌رود.

ورزشگاه و دارایی‌ها

نوشتار اصلی: ورزشگاه آزادی تهران

استقلال هم‌اکنون برای بازی‌های خانگی خود ورزشگاه آزادی را اجاره می‌کند.[۳۴][۳۵] این باشگاه پیش از ساخته شدن ورزشگاه آزادی تهران، در ورزشگاه امجدیه (شهید شیرودی کنونی) به میدان می‌رفت. استقلال در پی بازسازی چمن ورزشگاه آزادی، در فصل ۸۲–۸۱ بازی‌های خانگی خود را در ورزشگاه تختی برگزار کرد.[۳۶]

در روز ۱۶ تیر ۱۳۸۷، کلنگ کمپ اختصاصی باشگاه استقلال در پارک ارم تهران به زمین خورد.[۳۷] علی فتح‌الله‌زاده، مدیرعامل آن زمان استقلال اعلام کرد که ارزش این کمپ ۷۰ میلیارد تومان است.[۳۸]

بالاخره در بهار سال ۱۳۹۰ انتظار هواداران استقلال به سر رسید و علی فتح الله‌زاده مدیرعامل استقلال کمپ اختصاصی باشگاه را افتتاح کرد. کمپ اختصاصی استقلال تهران به یاد و نام بازیکن و مربی سابق استقلال ناصر حجازی نامگذاری شده‌است.

باشگاه استقلال در تیر ۱۳۸۸، با پرداخت ۲ میلیارد تومان مالک ۱٪ از سهام بانک تات شد،[۳۹] این کار در آغاز با استقبال کارشناسان روبرو شد و اقدامی جهت سودآوری آینده باشگاه دانسته‌شد.[۴۰] در پایان سال ۱۳۸۸، استقلال به دلیل اختلاف‌های مدیریتی سهمش را با ۱۸٪ سود واگذار کرد.[۴۱]

آمار و رکوردها

فصل‌های اخیر

فصل لیگ برتر جام حذفی جام باشگاه‌های آسیا
۸۱–۱۳۸۰
دوم
قهرمان
۸۲–۱۳۸۱ ۹ام
۱/۸ نهایی
حذف در مرحله گروهی
۸۳–۱۳۸۲
دوم
نایب قهرمان

۸۴–۱۳۸۳
سوم
۱/۱۶ نهایی

۸۵–۱۳۸۴
قهرمان
انصراف از ۱/۴ نهایی به دستور هیئت مدیره

۸۶–۱۳۸۵ ۴ام
۱/۱۶ نهایی
حذف به علت ارسال نکردن مدارک
۸۷–۱۳۸۶ ۱۳ام
قهرمان

۸۸–۱۳۸۷
قهرمان
۱/۱۶ نهایی
حذف در مرحله گروهی
۸۹–۱۳۸۸
سوم
۱/۸ نهایی
۱/۸ نهایی
۹۰–۱۳۸۹
دوم
نیمه نهایی
حذف در مرحله گروهی
۹۱–۱۳۹۰
سوم
قهرمان
۱/۸ نهایی
۹۲–۱۳۹۱
قهرمان
نیمه نهایی
۹۳–۱۳۹۲ ۵ام
نیمه نهایی
۹۴–۱۳۹۳ ۶ام
۱/۴ نهایی

عملکرد در آسیا

ردیف
سال
عنوان بازی ها
بازی
برد
تساوی
شکست
زده
خورده
تفاضل
عملکرد
۱ ۱۹۷۰ قهرمانی باشگاه‌های آسیا ۴ ۴ ۰ ۰ ۱۰ ۱ ۹+ قهرمان
۲ ۱۹۷۱ قهرمانی باشگاه‌های آسیا ۵ ۳ ۱ ۱ ۸ ۵ ۳+ سوم
۳ ۱۹۹۰–۹۱ جام باشگاه‌های آسیا ۷ ۵ ۲ ۰ ۱۱ ۴ ۷+ قهرمان
۴ ۱۹۹۱–۹۲ جام باشگاه‌های آسیا ۵ ۲ ۲ ۱ ۹ ۳ ۶+ نائب قهرمان
۵ ۱۹۹۸–۹۹ جام باشگاه‌های آسیا ۶ ۴ ۰ ۲ ۱۱ ۸ ۳+ نائب قهرمان
۶ ۲۰۰۱–۰۲ جام باشگاه‌های آسیا ۷ ۴ ۱ ۲ ۱۹ ۱۲ ۷+ سوم
۷ ۲۰۰۲–۰۳ لیگ قهرمانان آسیا ۳ ۱ ۰ ۲ ۵ ۷ ۲- حذف در مرحله گروهی
۸ ۲۰۰۷ لیگ قهرمانان آسیا به دلیل دیر فرستادن مدارک به ای‌اف‌سی، از دور مسابقات کنار گذاشته‌شد.
۹ ۲۰۰۹ لیگ قهرمانان آسیا ۶ ۰ ۴ ۲ ۶ ۱ ۲- حذف در مرحله گروهی
۱۰ ۲۰۱۰ لیگ قهرمانان آسیا ۷ ۳ ۲ ۲ ۱۱ ۸ ۳+ حذف در مرحله ۱/۸
۱۱ ۲۰۱۱ لیگ قهرمانان آسیا ۶ ۲ ۲ ۲ ۱۱ ۱۰ ۱+ حذف در مرحله گروهی
۱۲ ۲۰۱۲ لیگ قهرمانان آسیا ۹ ۵ ۲ ۲ ۱۳ ۶ ۷+ حذف در مرحله ۱/۸
۱۳ ۲۰۱۳ لیگ قهرمانان آسیا ۱۲ ۷ ۳ ۲ ۲۰ ۱۲ ۸+ نیمه نهایی
۱۴ ۲۰۱۴ لیگ قهرمانان آسیا ۶ ۲ ۱ ۳ ۷ ۷ ۰ حذف در مرحله گروهی

مجموع عملکرد (در ۱۴ دوره) ۸۳ ۴۲ ۲۰ ۲۱ ۱۴۱ ۹۶ ۴۵+ ۲ عنوان قهرمانی+۲ عنوان نائب قهرمانی+۲ مقام سومی

تیم‌های دیگر

خانواده تیم‌های تاج

تاج مسجدسلیمان، سال ۱۳۵۰

در دهه ۱۳۴۰، باشگاه تاج و شاهین، اولین باشگاه‌هایی بودند که در ایران مدرسه فوتبال راه‌اندازی کردند.[۴۲] بازیکنان این مدارس فوتبال، پشتوانه‌ای برای آینده باشگاه بودند.[۴۲] باشگاه تاج در آن زمان پشتوانه مالی خوبی داشت،[۴۲] و در بیشتر شهرستان‌ها دارای شعبه بود.[۴۲][۴۳] اهواز، رشت، مسجدسلیمان و همدان از جمله این شهرها بودند.[۴۲] این شعبه‌ها، حتی پس از پیروزی انقلاب نیز بنیان باشگاه استقلال را تشکیل می‌دادند.[۴۳]
یکی از شعبه‌های موفق، تاج اهواز بود که از همان ابتدا گروهی از بازیکنان خوب استان خوزستان را داشت و حتی توانست امتیاز لازم برای صعود به جام تخت جمشید ۱۳۵۲ را بدست‌آورد، اما چون مطابق قانون تنها یک تیم از هر باشگاه می‌توانست در بالاترین دسته بازی کند؛ (و تاج تهران نیز در این دسته بود) از صعود باز ماند.[۴۴] دو سال پیش از آن نیز، تاج مسجدسلیمان در سال ۱۳۵۰ در جام منطقه‌ای ایران شرکت کرده‌بود و در میان ۸ تیم، ششم شده‌بود.[۴۵]
پس از انقلاب نیز، استقلال رشت (که زیر نظر شهرداری رشت بود)[۴۶] و استقلال اهواز در رده‌های بالای لیگ فوتبال ایران حضور داشتند. بعدها امتیاز استقلال رشت به پگاه گیلان فروخته شد، اما استقلال اهواز تاکنون در فوتبال ایران حضور دارد. با این که استقلال اهواز، برخلاف استقلال تهران توسط بخش خصوصی مدیریت می‌شود[۴۷] و دو باشگاه ارتباطی با هم ندارد، گاهی «برادر» یکدیگر خوانده می‌شوند.[۴۸][۴۹]

تیم‌های پایه

تیم‌های پایه استقلال در چهار رده سنّی امید، جوانان، نوجوانان و نونهالان است.[۵۰] تیم‌های پایه استقلال در ورزشگاه مرغوبکار که در نازی‌آباد تهران قرار دارد تمرین می‌کنند.[۵۱]

تیم زنان

تیم فوتبال دختران تاج در سال ۱۳۴۹، پیش از برد ۶–۰ برابر دیهیم.

باشگاه تاج، نخستین باشگاه فوتبال در ایران بود که برای زنان کلاس فوتبال تمرینی گذاشت و از پیشگامان فوتبال زنان در ایران بود.[۵۲] در تابستان ۱۳۸۷، رئیس کمیته بانوان فدراسیون فوتبال ایران از این باشگاه درخواست کرد تا در لیگ شرکت کند.[۵۳] در بهمن ۱۳۸۷، خبر بازی دوستانه تیم نوجوانان پسر (به مربیگری علیرضا منصوریان) و تیم دختران استقلال منتشر شد. این واقعه پس از انقلاب بی‌سابقه بود و جنجال و واکنش‌های بسیاری برانگیخت.[۵۴][۵۵] این بازی دوستانه، منجر به انحلال تیم زنان استقلال شد.[۵۶]

دست‌آوردها

کشوری

استانی

  • جام باشگاه‌های تهران
    • قهرمانی (۱۵): ۱۳۲۸، ۱۳۳۱، ۱۳۳۵، ۱۳۳۶، ۱۳۳۸، ۱۳۴۰، ۱۳۴۱، ۱۳۴۸، ۱۳۴۹، ۱۳۵۰، ۱۳۵۱، ۱۳۶۲، ۱۳۶۴، ۱۳۶۹ ۱۳۷۳
    • نایب قهرمانی (۷): ۱۳۲۵، ۱۳۳۰، ۱۳۳۷، ۱۳۴۸، ۱۳۶۱، ۱۳۶۸، ۱۳۶۹
  • جام‌حذفی باشگاه‌های تهران
    • قهرمانی (۴): ۱۳۲۶، ۱۳۳۰، ۱۳۳۷، ۱۳۳۸
    • نایب قهرمانی (۲): ۱۳۲۵، ۱۳۴۹

آسیایی

بازیکنان

بازیکنان استقلال، پیش از بازی با راه‌آهن در اسفند ۹۴

مطابق با آیین‌نامه نقل و انتقالات لیگ برتر در فصل ۹۵–۱۳۹۴، هر باشگاه لیگ برتری مجاز به استفاده از ۱۸ بازیکن بزرگسال است و بقیه بازیکنان تیم باید از سهمیهٔ زیر ۲۳ سال، زیر ۲۱ سال یا زیر ۱۹ سال باشند. در این میان هر تیم می‌تواند از ۴ بازیکن خارجی، شامل حداقل یک بازیکن آسیایی، استفاده کند.[۶۱][۶۲]

بازیکنان اصلی

شماره
نقش بازیکن
۱ ایران دروازه‌بان مهدی رحمتی Captain sports.svg
۲ ایران هافبک خسرو حیدری
۳ ایران مدافع محمدرضا خرسندنیا
۴ ایران مدافع روزبه چشمی زیر۲۳
۵ ایران مدافع حنیف عمران‌زاده
۶ ایران هافبک امید ابراهیمی
۸ ایران هافبک یعقوب کریمی
۹ ایران مهاجم آرش برهانی
۱۰ ایران مهاجم سجاد شهباززاده
۱۱ ایران مهاجم جابر انصاری
۱۴ کرواسی مهاجم پرو پییچ
۱۵ ارمنستان مدافع هرایر مکویان
۱۶ ایران هافبک مهدی مؤمنی
۱۷ ایران هافبک میلاد شعبانلو زیر۲۱

شماره
نقش بازیکن
۱۹ ایران هافبک علیرضا رمضانی زیر۲۳
۲۰ ایران مدافع میثم مجیدی
۲۲ ایران دروازه‌بان وحید طالب‌لو
۲۴ ایران هافبک امید نورافکن زیر۱۹
۲۷ ایران هافبک حسین حسینی زیر۲۱
۲۸ ایران هافبک محسن کریمی زیر۲۳
۳۳ ایران دروازه‌بان امیرحسین نجفی زیر۲۱
۳۴ ایران مدافع میلاد فخرالدینی
۳۶ ایران هافبک مهدی رحبی‌فر زیر۱۹
۵۵ ایران مدافع محمدامین حاج‌محمدی
۷۷ ایران مهاجم بهنام برزای زیر۲۳
۸۸ ایران هافبک فرشید اسماعیلی زیر۲۳
۹۹ مراکش هافبک عادل شیحی

بازیکنان قرض داده شده

شماره
نقش بازیکن
- ایران دروازه‌بان حسین حسینی (به ملوان)
- ایران مدافع مجید حسینی (به راه‌آهن)
- ایران مدافع محمد خلیلی (به خونه به خونه)

بازیکنان پیشین

برای دیدن نام بازیکنان پیشین باشگاه که در ویکی‌پدیا مقاله دارند، رده:بازیکنان باشگاه استقلال را ببینید.

بازیکنان جام جهانی

بازیکنان المپیک

کاپیتان‌ها

منابع:[۶۳][۶۴][۶۵][۶۶][۶۷][۶۸][۶۹]

# نام ملیت دوران بازی
در استقلال
دوران
کاپیتانی
مدت
کاپیتانی
شماره
پیراهن
۱
محمد جاودان ایران ۱۳۲۵–۱۳۲۷

-
۲
محمد خاتم ایران ۱۳۲۷–۱۳۳۱

-
۳
محمود بیاتی ایران ۱۳۲۸–۱۳۳۲
۱۳۳۴–۱۳۴۱


-
۴
نادر افشارعلوی‌نژاد ایران ۱۳۲۸–۱۳۳۱
۱۳۳۴–۱۳۴۱


-
۵
عارف قلی‌زاده ایران ۱۳۲۹–۱۳۴۲

۵
۶
کامبیز جمالی ایران ۱۳۳۶–۱۳۳۷
۱۳۴۰–۱۳۴۷


-
۷
جلال طالبی ایران ۱۳۴۷–۱۳۵۰ ۱۳۴۷–۱۳۴۸ ۱ سال
-
۸
پرویز قلیچ‌خانی ایران ۱۳۴۷–۱۳۵۰ ۱۳۴۸–۱۳۵۰ ۲ سال
-
۹
علی جباری ایران ۱۳۴۴–۱۳۵۴ ۱۳۵۰–۱۳۵۴ ۴ سال
۸
۱۰
اکبر کارگرجم ایران ۱۳۳۹
۱۳۴۸–۱۳۵۵
۱۳۵۴–۱۳۵۵ ۱ سال
۴
۱۱
حسن روشن ایران ۱۳۵۰–۱۳۵۷
۱۳۶۱–۱۳۶۲
۱۳۵۵–۱۳۵۷ ۲ سال
۱۰
۱۲
حسن نظری ایران ۱۳۵۳–۱۳۵۷ ۱۳۵۷ ۱ سال
۵
۱۳
پرویز مظلومی ایران ۱۳۵۲–۱۳۵۴
۱۳۵۶–۱۳۶۷
۱۳۵۸ چندماه
۱۰
۱۴
سعید مراغه‌چیان ایران ۱۳۶۶-۱۳۵۴ ۱۳۵۸–۱۳۵۹ ۱ سال
۱۴
۱۵
ناصر حجازی ایران ۱۳۴۸–۱۳۵۶
۱۳۵۹–۱۳۶۵
۱۳۶۵-۱۳۵۹ ۶ سال
۱
۱۶
اصغر حاجیلو ایران ۱۳۵۵–۱۳۶۷ ۱۳۶۷-۱۳۶۵ ۲ سال
۳
۱۷
جعفر مختاری‌فر ایران ۱۳۶۱–۱۳۷۰ ۱۳۶۷–۱۳۶۸ ۱ سال
۱۰
۱۸
رضا احدی ایران ۱۳۶۰–۱۳۶۶
۱۳۶۸–۱۳۷۱
۱۳۶۸–۱۳۶۹ ۱ سال
۱۱
۱۹
شاهرخ بیانی ایران ۱۳۵۶–۱۳۶۴
۱۳۶۸–۱۳۷۱
۱۳۶۹–۱۳۷۰
۱۳۷۱
۲ سال
۸
۲۰
رضا نعلچگر ایران ۱۳۵۶–۱۳۶۲
۱۳۶۵–۱۳۶۶
۱۳۷۰
۱۳۷۰ ۱ ماه
۸
۲۱
شاهین بیانی ایران ۱۳۵۷–۱۳۶۴
۱۳۶۸–۱۳۷۴
۱۳۷۰–۱۳۷۱
۱۳۷۱–۱۳۷۳
۳ سال
۵
۲۲
امیر قلعه‌نویی ایران ۱۳۶۷–۱۳۷۶ ۱۳۷۳–۱۳۷۶ ۳ سال
۸
۲۳
جواد زرینچه ایران ۱۳۶۷–۱۳۷۰
۱۳۷۲–۱۳۸۰
۱۳۸۱–۱۳۸۲
۱۳۷۶–۱۳۸۰
۱۳۸۱–۱۳۸۲
۵ سال
۲
۲۴
مهدی پاشازاده ایران ۱۳۷۱–۱۳۷۷
۱۳۸۰–۱۳۸۲
۱۳۸۰–۱۳۸۱ ۱ سال
۱۰
۲۵
محمود فکری ایران ۱۳۷۲–۱۳۷۴
۱۳۷۶–۱۳۸۶
۱۳۸۲–۱۳۸۶ ۴ سال
۶
۲۶
علی‌رضا منصوریان ایران ۱۳۷۴–۱۳۷۶
۱۳۷۶–۱۳۷۷
۱۳۸۱–۱۳۸۷
۱۳۸۶–۱۳۸۷ ۱ سال
۱۰
۲۷
فرهاد مجیدی ایران ۱۳۷۶–۱۳۷۸
۱۳۷۹
۱۳۸۶–۱۳۹۰
۱۳۹۱–۱۳۹۲
۱۳۸۷–۱۳۹۰
۱۳۹۱–۱۳۹۲
۴ سال
۷
۲۸
مهدی امیرآبادی ایران ۱۳۸۳–۱۳۹۱ ۱۳۹۰–۱۳۹۱ ۱ سال
۳
۲۹
سید مهدی رحمتی ایران ۱۳۸۴–۱۳۸۶
۱۳۹۰–۱۳۹۳
۱۳۹۴–
۱۳۹۲–۱۳۹۳
۱۳۹۴–
۲ سال
۱
۳۰
امیرحسین صادقی ایران ۱۳۷۹–۱۳۸۷
۱۳۸۸–۱۳۹۰
۱۳۹۱–۱۳۹۴
۱۳۹۳ ۶ ماه
۴
۳۱
غلام‌رضا عنایتی ایران ۱۳۸۲–۱۳۸۵
۱۳۸۸–۱۳۹۰
۱۳۹۳–۱۳۹۴
۱۳۹۴-۱۳۹۳ ۵ ماه
۸۰

مربیان

کادر کنونی

ایران پرویز مظلومی سرمربی
ایران مجید صالح مربی
ایران سیروس دین‌محمدی مربی
ایران محمد نوازی مربی آنالیزور
ایران فرزاد مجیدی مربی آنالیزور
ایران حسین تراب‌پور مربی دروازه‌بان‌ها
ایران علی‌اصغر قربانعلی‌پور مربی بدنساز
ایران مهدی ارژنگ‌نیا آنالیزور
ایران منصور پورحیدری سرپرست
ایران مدد جباری مدیر تدارکات
ایران مصطفی آب‌سالار تدارکات

مربیان برجسته پیشین

در این جدول تنها جام‌های رسمی شامل لیگ باشگاه‌های ایران، جام حذفی ایران، لیگ باشگاه‌های تهران، و جام باشگاه‌های آسیا ذکر می‌شود.

نام دوران جام‌ها
کشوری آسیایی جمع
لیگ حذفی دیگر
جام‌ها
جام
باشگاه‌ها
یوگسلاوی زدراکو رایکوف
۱۳۴۸–۱۳۵۵
۲
۰
۲
۱
۵
ایران منصور پورحیدری
۱۳۶۴–۱۳۶۲
۱۳۶۸–۱۳۷۱
۱۳۷۴–۱۳۷۵
۱۳۷۹–۱۳۸۱
۲
۲
۳
۱
۸
ایران ناصر حجازی
۱۳۷۵–۱۳۷۸
۱۳۸۶
۱
۰
۰
۰
۱
ایران امیر قلعه‌نویی
۱۳۸۱ (مربی موقت)
۱۳۸۲–۱۳۸۵
۱۳۸۸–۱۳۸۷
۱۳۹۱–۱۳۹۴
۳
۲
۰
۰
۵
ایران پرویز مظلومی
۱۳۹۱–۱۳۸۹
۱۳۹۴–
۰
۱
۰
۰
۱

چارت مدیریتی

ایران وزارت ورزش و جوانان مالک
ایران بهرام افشار زاده مدیرعامل
ایران سید پندار توفیقی قائم مقام مدیر عامل باشگاه
ایران محسن بزرگی معاون حقوقی باشگاه
ایران غلامحسین زمان آبادی معاون فرهنگی و اجتماعی باشگاه
ایران محمودرضا نواده بابایی مسئول کمیته روابط عمومی باشگاه
ایران علی جباری مسئول کمیته پیشکسوتان
ایران سید پندار توفیقی رئیس کمیته اقتصادی و توسعه بازار
ایران جواد گودرزی رئیس کمیته انضباطی
ایران علی مژدهی رئیس کمیته استیناف
ایران امین نوروزی رئیس کمیته پزشکی
ایران علی نظری معاون ورزشی باشگاه
ایران ناصر محمودی فر مشاور عالی حقوقی
ایران عباس نقدی‌زاده رئیس کانون هواداران
ایران محمد حسن خاوری نژاد سرپرست کمپ
ایران کامران صاحب پناه رئیس هیئت مدیره و عضو هیئت مدیره
ایران سید سعیدرضا افجه‌ای سخنگوی باشگاه و عضو هیئت مدیره
ایران بهرام افشارزاده عضو هیئت مدیره
ایران رضا صادق پور رئیس آکادمی و عضو هیئت مدیره
ایران منصور پورحیدری عضو هیئت مدیره
ایران مقداد نجف‌نژاد عضو هیئت مدیره
ایران مسعود معینی عضو هیئت مدیره
ایران رضا نثاری عضو هیئت مدیره
ایران سید پندار توفیقی دبیر و عضو هیئت مدیره
منابع [۷۰][۷۱][۷۲][۷۳][۷۴][۷۵][۷۶]

مدیران

مدیر دوران مدیریت
ایران پرویز خسروانی[۷۷]
۱۳۲۴–۱۳۴۰
ایران پرویز شیخان[۷۸]
۱۳۴۰–۱۳۵۷
ایران علی عبدالهی نوروزی[۷۸]
۱۳۵۷–۱۳۶۰
ایران کاظم اولیایی[۷۸]
۱۳۶۷–۱۳۷۵
ایران علی فتح‌الله‌زاده[۷۸]
۱۳۷۵–۱۳۸۲
ایران حسین قریب[۷۸]
۱۳۸۲–۱۳۸۴
ایران کاظم اولیایی[۷۸]
۱۳۸۴–۱۳۸۴
ایران حسین قریب[۷۸]
۱۳۸۴–۱۳۸۵
ایران مقداد نجف‌نژاد[۷۸]
۱۳۸۵–۱۳۸۶
ایران علی فتح‌الله‌زاده[۷۸]
۱۳۸۶–۱۳۸۷
ایران امیررضا واعظی آشتیانی[۷۸]
۱۳۸۷–۱۳۸۹
ایران علی فتح‌الله‌زاده[۷۹]
۱۳۸۹–۱۳۹۳
ایران بهرام افشار زاده[۷۸]
۱۳۹۳-

اسپانسرها و حامیان مالی

  • حامی اصلی مالی: شرکت توسعه صنایع نوین
  • حامی مالی رسمی پیراهن:
  • تولیدکننده رسمی لباس: ۳۶۱ درجه

تولیدکنندگان و حامیان رسمی در لیگ برتر

دوره تولیدکننده حامی مالی
۰۲–۲۰۰۱ پوشاک ورزشی دایی ال جی
۰۳–۲۰۰۲
۰۴–۲۰۰۳ تولیدی جورابان آیوا
۰۵–۲۰۰۴ عقیلی شارپ
۰۶–۲۰۰۵ آبی پوشان ساژم
۰۷–۲۰۰۶ مجید ایرانسل
۰۸–۲۰۰۷ تعاونی اعتباری شهر
عقیلی فروشگاه زنجیره‌ای شهروند
۰۹–۲۰۰۸ آل اشپورت بازار مبل و موبایل ایران
۱۰–۲۰۰۹
۱۱–۲۰۱۰ بانک شهر
۱۲–۲۰۱۱
۱۳–۲۰۱۲ بانک رفاه و صدرا سیستم
۱۴–۲۰۱۳ مجید بازار مبل ایران
۱۵–۲۰۱۴
۱۶–۲۰۱۵ ۳۶۱ درجه همراه اول

برند باشگاه استقلال تهران

برند باشگاه فوتبال استقلال تهران در سال ۱۳۹۲ در دهمین جشنواره ملی قهرمانان صنعت ایران به عنوان یکی از ۱۰۰ برند برتر ایران شناخته شد.[
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۵ ، ۱۷:۲۰
عماد دابوتی

شرلوک هولمز نام یک کاراگاه خصوصی و شخصیتی داستانی است که (بر اساس داستانها) متولد یورکشایر انگلستان و در اواخر قرن ۱۹ و آغاز قرن ۲۰ فعالیت می‌کرده است. شخصیت داستانی شرلوک هولمز نخستین بار در سال ۱۸۸۷م توسط نویسنده و پزشک اسکاتلندی سر آرتور کانن دویل ساخته و پرداخته شد و در کتاب‌ها مطرح شد.

نام او را در ترجمه‌های فارسی اغلب «شرلوک هولمز» یا «شرلوک هلمز» نوشته‌اند. کریم امامی، مترجم برجسته و مترجم «ماجراهای شرلوک هولمز؛ کارآگاه خصوصی»، ضبط صحیح نام وی در زبان فارسی را «شِرلاک هومز» ذکر کرده‌است.

زندگینامه

تندیسی از شرلوک هولمز در مایرینگن سوئیس.

معروف بودن هولمز به خاطر قدرت استثایی او در مشاهده جزئیات و استنتاج منطقی بر اساس آن است، قدرتی که وی را بدون شک معروفترین کارآگاه تخیلی جهان و یکی از مشهورترین مخلوقات داستانی همه اعصار ساخته‌است و علاوه بر همراه همیشگی او «دکتر واتسن» و مأموران اسکاتلندیارد خواننده را نیز به حیرت وا می‌دارد. نام کامل او ویلیام شرلوک اسکات هولمز است. شرلوک هولمز در داستان‌های اصلی هیچگاه خود را کاراگاه خصوصی نخوانده، بلکه به عنوان کارگاه مشاور خود را می‌خواند و در نوع خود تک است.

شرلوک هولمز، در روز ششم ژانویه ۱۸۵۴ در روستایی به نام مایکرافت (که اتفاقاً نام برادر بزرگ‌تر وی نیز هست) در ایالت یورکشایر به دنیا می‌آید. وقتی بزرگ می‌شود به دانشگاه آکسفورد می‌رود و اولین معمای جنایی خود را (به نام راز کشتی گلوریا اسکات) در ۲۰ سالگی حل می‌کند. وی پس از گذراندن تحصیلات دانشگاه و فارغ‌التحصیل شدن تصمیم می‌گیرد به عنوان یک کارآگاه خصوصی به کار بپردازد و خدمات خود را به مراجعینش ارائه دهد که همین مشغله اصلی و منبع تأمین معاش وی در بیست‌وسه سال بعد می‌گردد. شرلوک هولمز، در داستان «اتود در قرمز لاکی» با واتسن آشنا می‌شود و هر دو باهم، در خانه‌ای به شماره پلاک ۲۲۱ب واقع در خیابان «بیکر»، ساکن می‌شوند. بیشتر داستان‌های شرلوک هولمز، از زبان دکتر واتسن، بازگو می‌شوند و نویسنده از شیوه مقابله کردن هوش و ذکاوت تیز هولمز در برابر قوه هوش ضعیفتر واتسن، بهره جسته و به این طریق برتری فکری کارآگاه مشهور را بهتر نشان می‌دهد.

کارآگاه «لسترید (یا لستراد)» و «گرگسن» از اسکاتلندیارد، هرگاه راه اشتباهی را، در حل مسائل می‌روند به شرلوک هولمز مراجعه می‌کنند و معمولاً او مسیر درست را به آنان نشان می‌دهد.

بزرگ‌ترین دشمن او پروفسور جیمز موریارتی شریر بود که به دست هولمز نابود شد.

ترجمه‌ها

از مجموعه داستان‌های شرلوک هولمز، ترجمه‌های زیادی به زبان فارسی انجام شده‌است که شاخص‌ترین آنها را می‌توان ترجمه‌های کریم امامی که در چهار جلد در مجموعهٔ کتابهای سیاه از سوی انتشارات طرح نو منتشر شده‌است، دانست. همچنین مژده دقیقی نیز داستان‌های بلند شرلوک هولمز شامل: «اتود در قرمز لاکی»، «نشانه چهار»، «درنده باسکرویل»، «دره وحشت»، «جعبه مقوایی» و «حلقه سرخ» را ترجمه و توسط انتشارات کارآگاه وابسته به نشر هرمس به چاپ رسانده‌است.

فهرست کتاب‌ها و داستان‌ها

داستان‌های بلند

مجموعه داستان‌های کوتاه

اقتباس‌های ادبی

پس از مرگ سر آرتور کانن دویل، نویسندگان متعددی سعی کردند راه وی را ادامه دهند و داستان‌های شرلوک هولمز بنویسند. از جملهٔ این نویسندگان، پسر نویسندهٔ اصلی، یعنی آدریان کانن دویل بود که به همراه جان دیکسون کار (از نویسندگان شهیر داستان کاراگاهی) مجموعه‌ای را تحت عنوان شاهکارهای شرلوک هولمز به چاپ رساند. این مجموعه به همراه آثار اقتباسی دیگری از نیکلاس مه یر توسط رامین آذر بهرام به فارسی ترجمه شده است. همچنین کتاب «شرلوک هولمز خانه ابریشمی» به عنوان اولین رمان اقتباسی شرلوک هولمز نوشتهٔ آنتونی هوروویتس به ترجمهٔ مریم رفیعی در انتشارات ایران‌بان منتشر شده است.[۲] در کنار این‌ها داستان کوتاه «شرلوک هولمز در مزاحمت اسرار آمیز جان وینسنت هاردن» نوشتهٔ دان آندریاکو به ترجمهٔ نوید فرخی توسط انتشارات MX Publishing(ناشر داستان‌های اقتباسی شرلوک هولمز) به زبان فارسی ترجمه شده است.[۳]

تلویزیون

از اوایل دهه ۷۰ شمسی شبکه‌های مختلف صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران اقدام به پخش مجموعه‌های شرلوک هولمز تولید تلویزیون گرانادا کرده‌اند. در این مجموعه جرمی برت بازیگر فقید انگلیسی در نقش هولمز و دیوید برک و ادوارد هاردویک به ترتیب در نقش دکتر واتسن ایفای نقش کرده‌اند (دیوید برک فقط در سری اول حضور دارد). تهیه کنندگی این مجموعه‌ها را عمدتاً جان هاوکسورث انجام داده است.[۴] این مجموعه‌ها به صورت متناوب از تلویزیون پخش شده است و یکی از علل اصلی آشنایی توده مردم ایران با شخصیت شرلوک هولمز و دکتر واتسن بوده است. حتی افرادی که کتاب‌های او را نخوانده‌اند و نمی‌دانند نویسنده داستهان‌های شرلوک هولمز چه کسی بوده است و چه بسا اصلاً اطلاع نداشته باشند که شرلوک هولمز یک شخصیت داستانی است، به دلیل پخش این مجموعه‌ها با وی و کارهایش آشنایی پیدا کرده‌اند؛ و گرایش عام مردم ایران به سمت رسانه‌های شفاهی تا خواندن کتاب نیز در این امر (شناخت وی از طریق سریال‌هایش) بی تأثیر نبوده است.

اقتباسی مدرن از شرلوک هلمز، سریال شرلوک ساخت بی‌بی‌سی در سال‌های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۴ با هنرنمایی بندیکت کامبرباچ و مارتین فریمن در نقش‌های شرلوک هملز و دکتر جان واتسون بوده است.

سینما

هالیوود تا کنون در دو فیلم شخصیت شرلوک هلمز را با نقش آفرینی رابرت داونی جونیور در نقش شرلوک هلمز و جود لاو در نقش دکتر واتسن به سینما عرضه کرد.

Image result for ‫شرلوک هلمز‬‎
Image result for ‫شرلوک هلمز‬‎
Image result for ‫شرلوک هلمز‬‎
Image result for ‫شرلوک هلمز‬‎
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۵ ، ۱۷:۱۳
عماد دابوتی

هائه موسو

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

هائه موسو، به گفته برخی مورخین پدر مؤسس گوگوریو یعنی جومونگ می‌باشد. هائه موسو اولین رهبر گروه دامول بود. گروه دامول گروهی بودند که برای نجات مردم چوسان از دست امپراطوری پر قدرت هان بسیار تلاش کردند و از هائه موسو به عنوان رهبری دلیر و شجاع یاد می‌کردند وجود هائه موسو به سربازان گروه دامول روحیه‌ای وصف ناپزیر می‌داد. آشنایی هائه موسو با یوهوا به زمان نجات دادن هائه موسو از مرگ به دست یوهوا باز می‌گردد.

امپراطوری هان برای سر هائه موسو جایزه تعیین کرده و اعلام کرده بود هر که وی را پناه دهد کشته خواهد شد و به دلیل اینکه قبیلهٔ هابک هائه موسو را پناه داده بود به دست سربازان هان نابود شد و یوهوا دختر رئیس قبیله هابک به بردگی گرفته شد. در راه انتقال یوهوا به کشور هان گوموا شاهزادهٔ آن زمان کشور بویو وی را از دست سربازان هان نجات می‌دهد و به بویو می‌رود. سپس یوهوا به مقر سربازان دامول و پیش هائه موسو برمیگردد و در آنجا باهم ازدواج می‌کنند و یوهوا، جومونگ را باردار می‌شود.

هائه موسو به کوک گوموا دوست صمیمی اش با کشور بویو متحد می‌شود تا به امپراطوری هان حمله کنند اما امپراتور بویو (هائه بورو) خیانت می‌کند و با کشور هان هم‌دستی کرده نقشهٔ هائه موسو را لو می‌دهد و در نهایت در روز جنگ هائه موسو دستگیر می‌شود اما گوموا موفق می‌شود وی را نجات دهد ولی در راه فرار هائه موسو کشته می‌شود و یوهوا به عنوان همسر دوم گوموا در قصر بویو ساکن می‌شود و جومونگ را بزرگ می‌کند.

در حالی که همه فکر می‌کردند هائه موسو کشته شده ۲۰ سال بعد سرنوشت باعث می‌شود که جومونگ و هائه موسو که در یک غار زندانی بوده همدیگر را ببینند و جومونگ از هائه موسو شمشیر زنی و کمان‌داری حرفه‌ای را یاد می‌گیرد و سرانجام هائه موسو به دست دائه‌سو برادر ناتنی جومونگ کشته می‌شود. ماه‌ها و یا سال‌ها بعد وقتی جومونگ می‌فهمد که هائه موسو پدرش بوده بسیار ناراحت می‌شود و تصمیم می‌گیرد که راه پدرش را ادامه دهد و گروه دامول را تشکیل می‌دهد و به نجات مردم چوسان می‌پردازد.

جومونگ با کمک سوسونو (نامزد جومونگ و دختر ارباب یونتابال تاجر) کشور گوگوریو را تأسیس می‌کند
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۵ ، ۱۸:۳۴
عماد دابوتی


ومونگ

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
جومونگ
پادشاه گوگوریو
Tomb of King Tongmyong, Pyongyang, North Korea.jpg
مجسمه پادشاه جومونگ در آرامگاه وی در پیونگ‌یانگ پایتخت کره شمالی
دوران ۳۷ تا ۱۹ پیش از میلاد
زادروز ۵۸ پیش از میلاد
مرگ ۱۹ پیش از میلاد (۳۹ سال)
پیش از یوری
همسران بانو یه سویا
سوسانو
دودمان گوگوریو
پدر ژنرال هه موسو
مادر بانو یوها
فرزندان یوری
تاریخ کره
Seosangdae - Hwaseong Fortress - Nighttime - 2008-10-23.JPG

پیش از تاریخ
 دوره جولمون
 دوره میومان
گوجوسان (چوسان کهن) ۲۳۳۳ تا ۱۰۸ ق.م.
 استان جین
نخستین سه امپراتوری: ۱۰۸ تا ۵۷ ق.م.
 بویو ، اوکجه ، دونگایی
 سم‌هان: ما, بایون, جین
سه امپراتوری: ۵۷ ق.م. تا ۶۶۸ میلادی
 گوگوریو ۳۷ ق.م. تا ۶۶۸ میلادی
 باکجه ۱۸ ق.م. تا ۶۶۰ میلادی
 شیلا ۵۷ ق.م. تا ۹۳۵ میلادی
 گایا ۴۲ تا ۵۶۲
استان‌های شمالی-جنوبی: ۶۹۸ تا ۹۳۵
 شیلای متحد ۶۶۸ تا ۹۳۵
 بالهایی ۶۹۸ تا ۹۲۶
 آخرین سه امپراتوری ۸۹۲ تا ۹۳۵
  گوگوریو جدید, باکجه جدید, شیلا
گوریو ۹۱۸ تا ۱۳۹۲
چوسان ۱۳۹۲ تا ۱۸۹۷
امپراطوری کره ۱۸۹۷ تا ۱۹۱۰
سلطه ژاپن ۱۹۱۰ تا ۱۹۴۵
 دولت در تبعید کره ۱۹۱۹ تا ۱۹۴۸
تقسیم کره ۱۹۴۵ تا ۱۹۴۸
کره شمالی، کره جنوبی ۱۹۴۸–تاکنون
 جنگ کره ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۳

درگاه کره

دانگمیونگ (زاده ۵۸ ق. م. درگذشته ۱۹ ق. م. - پادشاهی ۳۷ تا ۱۹ قبل از میلاد) یا به طور کامل دانگمیونگ سئونگ وانگ که به اسم زمان تولدش جومونگ به معنی تیر انداز ماهر معروف است، موسس امپراتوری گوگوریو بود. گوگوریو در میان سه امپراطوری کره، شمالی‌ترین آنها محسوب می‌شد و بخش‌هایی از منچوری و کره شمالی امروزین را در بر می‌گرفت.. درلوح سنگی گوانگائتو از او با نام چومووانگ به معنی پادشاه چومو و در ۲ کتاب تاریخی سامگوک ساگی و سامگوک یوسا از او با نام جومونگ و عنوان گو یاد شده‌است. همچنین در کتاب سامگوک ساگی از او با نام چومونگ یا سانگائی نیز نام برده شده‌است. آرامگاه جومونگ در کره شمالی کنونی واقع است. در سایر نوشته‌های بدست آمده او با نام‌های چومونگ، جونگمو یا دومو معرفی شده‌است.[۱]

تولد

افسانه تاسیس گوگوریو برگرفته از متون کهن کره از جمله لوح سنگی گوانگائتو می‌باشد. معروفترین متن شناخته شده با اندکی تغییرات از کتاب‌های سامگوک یوسا، سامگوک ساگی و دانگمیونگ سئونگ وانگ پیئون از دانگ گوک ایسانگ گوکجیپ بدست آمده‌است.

بحث‌های مختلفی بر سر آنکه پدر واقعی او چه کسی بوده به وجود آمده‌است، در بعضی از متون کره، جومونگ را پسر هه موسو (به معنی پسر آسمان) و یوها (به معنی دختر خدای رودخانه هابک) توصیف کرده‌اند.

گفته شده‌است که هموسو با یوها زمانی که او در کنار رودخانه در حال حمام کردن بود آشنا شده‌است، اما خدای رودخانه هه موسو را قبول نکرد و او به آسمان برگشت. خدای رودخانه یوها را به اوبالسو تبعید کرد، مکانی که او با پادشاه دانگ بویو (بویو شمالی)، گوموا آشناشد و ندیمه او گردید. یوهوا که توسط هموسو باردار شده بود، پسری را بدنیا آورد[۲] که جومونگ نامیده شد و در زبان کره‌ای به معنی کماندار ماهر است. جومونگ در تیراندازی ماهر بود.

ترک دانگ بویو

جومونگ برای مهارت استثنایی که در تیراندازی داشت، معروف بود. سرانجام به خاطر حسادت پسران گوموا، جومونگ مجبور به ترک دانگ بویو شد. برطبق افسانه‌ای در هنگام فرار با اسبش به رودخانه‌ای خروشان رسید، لاک پشت‌ها و جانوران آبزی بر سطح آب آمدند و یک پل ایجاد کردند.[۳] هنگامیکه او به سرزمینی که در جنوب رودخانه قرار داشت وارد شد، مورد استقبال گو موسئو دانگون فرمانروای جولبون (که همان باک بویو بود) قرار گرفت. گو موسئو می‌دانست که جومونگ یک مرد معمولی نیست و دخترش سوسانو را به عقد او درآورد. بعد از مرگ گو موسئو در ۳۷ قبل از میلاد، جومونگ هفتمین دانگون در باک بویو گردید. او تمام ۵ قبیله جولبون را با یکدیگر متحد کرد و یک کشور پادشاهی متمرکز به وجود آورد.

اولین پادشاه گوگوریو

جومونگ در سال ۳۷ قبل از میلاد کشور گوگوریو را تاسیس نمود و اولین پادشاه گوگوریو شد. در همان سال، پادشاه قبیله بیرو که سونگ‌ینگ نام داشت پس از دریافت کمک جهت شکست قبیله مالگال که مورد هجوم آنها قرار گرفته بود، تسلیم جومونگ شد. در سال ۳۴ قبل از میلاد، جولبون سئونگ اولین شهر پایتخت گوگوریو همراه با قصر امپراتوری تکمیل شد. ۴ سال بعد و در سال ۲۸ قبل از میلاد، جومونگ ژنرال بو ویئوم را جهت تسخیر پادشاهی اوکجه فرستاد. در طی همان سال مادر جومونگ، یوها، در قصر دانگ بویو درگذشت و برای او یک مراسم خاکسپاری در حد یک ملکه گرفتند در حالیکه او فقط یک صیغه سلطنتی بود. جومونگ یک فرستاده و هدایای فراوانی جهت قدردانی از سخاوت پادشاه گوموا، برای او ارسال نمود. در سال ۱۹ قبل از میلاد، همسر اول جومونگ، یی سویا همراه پسرش، یوری، دانگ بویو را ترک کردند و وارد گوگوریو شد.[۴] یی سویا، ملکه شد و سوسانو همسر دوم جومونگ به علت فشارهای وارده و همچنین ترس از موقعیت پسرانش در آینده گوگوریو تصمیم به ترک آنجا گرفت. سوسانو، گوگوریو را همراه دو پسرش و تعدادی از مردم ترک کرد و آنها را به سمت جنوب شبه جزیره کره، مکانی که در حال حاضر کره جنوبی در آن قرار دارد، رهبری کرد. جومونگ اولین پسرش یوری را به عنوان ولیعهد معرفی نمود و او را وارث تاج و تخت کرد.

مرگ و جانشین

جومونگ در سال ۱۹ قبل از میلاد، در سن ۴۰ سالگی درگذشت.[۵] شاهزاده یوری که ولیعهد نیز بود، پدرش را در یک قبر هرمی شکلی دفن نمود و پس از مرگ به او نام چومو سئونگ وانگ را اهدا نمود.

فرضیات زیادی در مورد علت مرگ او مطرح است که از مهمترین آن می‌توان به عفونت دست چپ او اشاره نمود که در اثر جراحت شمشیر زهرآگین در جنگ ایجاد شده بود.

میراث

قلمرو پادشاهی گوگوریوی جومونگ، سرانجام توسعه پیدا کرد و به یک قدرت بزرگ منطقه‌ای تبدیل شد. گوگوریو به مدت 900 سال باقی‌ماند و در این مدت ۲۸ پادشاه از خانواده سلطنتی گو بر آن حکمرانی کردند تا اینکه توسط نیروهای متحد تانگ-شیلا مورد هجوم قرار گرفت. امروزه فرزندان جومونگ از لقب گو در نام خانوادگی خود استفاده می‌کنند. در سال ۲۰۰۷-۲۰۰۶، شبکه تلویزیونی ام‌بی‌سی کره جنوبی، درام تاریخی و پرطرفدار ۸۱ قسمتی افسانه جومونگ را تولید و پخش نمود.

خانواده

همسر و فرزندان:


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۲۸
عماد دابوتی

وادان روستایی در دهستان جمع‌آبرود واقع در شهرستان دماوند استان تهران ایران است.[۱]

این روستا در جنوب شرقی شهر دماوند و در فاصله هشتاد کیلومتری شرق تهران قرار دارد. رشته کوه قره آقاج که در سرتاسر غرب روستا گسترش یافته‌است در اثر چین خوردگی آلپ – هیمالیا هم زمان با سلسه جبال البرز و زاگرس در اواخر دوره ترشیاری به وجود آمده‌است.

تاریخچه

قدمت این روستا و اولین آثار سکونت انسان در این منطقه بنا به برخی شواهد به سلسله مادها و حضور آنها در حاشیه این روستا تعلق دارد که به عنوان پایگاه تابستانی آن‌ها محسوب می‌شده‌است. وجود قلعه باستانی وادان در راستای قلعه‌های کوهان، فاژان، زرآباد، حاج عسگر، دزک، کیانی، سپید و درویش خود دلیلی بر این مدعاست. یکی از نوادر استراتژیکی که در این قلعه‌ها رعایت شده‌است، آنکه قلعه‌ها در مکان‌هایی ایجاد گشته که به راحتی در قدیم به وسیله نشانه‌های خاص خود همچون دود و آتش می‌توانستند یکدیگر را مطلع سازند. رعایت این استراتژی نشان از آن دارد که مادها تابستان در حواشی رودخانه دائمی وادان سکنی می‌گزیدند، لهذا از آنجایی که آب و هوای منطقه بسیار مساعد بوده‌است دامنه این سکونت بسیار وسیع بوده طوری که از وادان شروع شده و تا ساران ادامه می‌یافت. این سلسه در فصل سرما در پایگاه‌های زمستانی خود در اطراف ایوانکی و گرمسار سکنی می‌گزیدند. سند دیگر اینکه در ۶ کیلومتری غرب وادان در مراتع متعلق به این روستا، منطقه‌ای وجود دارد تحت عنوان چشمه شاه. این محوطه باستانی دارای سه تپه طبیعی نسبتا برجسته نسبت به تپه ماهورهای اطراف می‌باشد که به فاصله نزدیک از یکدیگر دیده می‌شود. این منطقه باستانی به نام‌های دیگری همچون یورت شاه و تخت شاه نیز مشهور می‌باشد. اخیرا دربررسی‌های صورت گرفته در این محوطه، شواهد فرهنگی که نشانگر استقراری بودن آنها باشد به دست آمده که در مرتفع ترین نقطه آن وجود داشته‌است. آنچه مسلم است تپه‌های باستانی چشمه شاه در دوران تاریخی، استقرار یافته است و نام‌هایی که امروزه به این مکان اطلاق می‌شود شاید به لحاظ اهمیت آن بوده‌است. احتمال می‌رود این محوطه به عنوان اقامتگاه‌های تفریحی مورد استفاده و استقرار رؤسای ایلات و قبایل بوده و قدمت آن به قرون قبل از اسلام بازگردد. نکته دیگر اینکه در جبهه شرقی محوطه باستانی چشمه شاه و تقریبا به فاصله ۳ کیلومتر از این محل و در زیر قله کوه قرچ، مرتع و یورتی وجود دارد که به بند امان مشهور می‌باشد ولی مردم از آن تحت عنوان بند حمام یاد می‌کنند و به جهت تسطیح توسط ماشین آلات سنگین، تمامی آثار فرهنگی آن از بین رفته‌است.

پیرامون نام

وادانستن: مصدر مرکب، به معنای باز دانستن، باز شناختن، تشخیص دادن، وادان نیز به معنای بازشناختن و تمیز دادن می‌باشد. چنانچه اثیرالدین اخسیکتی می‌گوید: «گر بضاعت دار شرعی، سود بشناس از زیان/ور عروس آرای فرعی، خلعت وادان از کفن»

فلسفه نام وادان را این طور بیان می‌کنند که پس از حادثه عاشورا، عده‌ای که تعداد آنها قریب به چهل نفر بوده در شمالی‌ترین منطقه وادان سکنی گزیدند که جملگی شعیه مذهب بودند. در راستای سکنی گزیدن این افراد، عده‌ای نیز در فاصله ۲ هزار گزی جنوب روستا و بر روی یال‌های دامنه شمالی کوه‌های جنوب سکنی گزیدند که بی دین و کافر بودند. این گروه اقدام به ساخت قلعه‌ای نمودند که بعدها به نام قلعه کافر معروف گردید. این افراد جهت آبرسانی به محل اقامت خودشان نهر طویلی قریب به ۷۰۰۰ متر احداث کردند. وادان احتمالا به معنای تمییز دادن و تشخیص دادن بین این دو گروه می‌باشد. این نام همچنان بر سر زبان‌ها جاری است. امروزه مردم در محاورات عامیانه خود وادان را «وان» می‌گویند که بی‌شباهت به موقعیت روستا نمی‌باشد. زیرا وان به معنای چشمه و محل آب می‌باشد و در حقیقت سرچشمه رودخانه از این محل است.

زبان مردم وادان

زبان مردم وادان مخلوطی از زبان تاتی و فارسی امروزی است. این گویش مشابه سایر مناطق همجوار است.

طایفه ها

مردم این روستا عمدتاً به طوایف زیر تعلق دارند:

  • طایفه معصوم علی (معصومی، مطلبی و میرزایی)
  • طایفه محمد قاسم (مرزبانی و جدیدی)
  • طایفه کربلایی ابراهیم (ابراهیمی، آسیابانی و حاج نور محمدی)
  • طایفه تمری‌ها ( فاتحی، امجدی، امامی و برهانی)
  • طایفه چهار براری‌ها (بطنی،

مهدیانی،پیشرو، محمد نبی، امیر افشار، محسنی)

  • طایفه آخوند (کاظمی، ملامحمدی و یونسی)
  • طایفه یدالله ایها(ستاری و جمشیدی و فروغی و رجبعلی)
  • طایفه خراسانی (نور محمد بیک، خراسانی، ترقی، طرقی)
  • طایفه اقارضایی (اقارضایی ویزدانی که ازتاثیرگزارترین افراد در مسایل سیاسی هستند)

نام‌های محلی و مشهور

رودخانه ای معروف به رودخانه وادان که از شمالی ترین بخش وادان سرچشمه گرفته در حرکت دائمی خود به سمت جنوب از روستاهای تاسکین، وادان، کوهان، کیلان، ساران، دوآب و ویرانه عبور کرده و سرانجام به ایوانکی می‌ریزد. در گذشته‌ای نه چندان دور، آب این رودخانه به قدری بوده‌است که الوارهای بریده شده از درختان تبریزی و بید در حواشی رودخانه را به وسیله جریان شدید آب این رودخانه انتقال می‌دادند ولیکن اخیرا به خصوص در فصل گرما و کشاورزی، آب این رودخانه محدود به مشروب نمودن اراضی کشاورزی وادان می‌شود. همان طور که بیشتر اشاره گردید رودخانه وادان را به نام «وان» می‌شناسند که در لغت نامه‌های فارسی به معنای سرچشمه و محل آب می‌باشد. البته به زودی بر روی این رودخانه سد خاکی به طول تاج ۲۵ متر و ذخیره آبی ۵/۳ میلیون متر مکعب احداث خواهد شد که بالغ بر ۵۰۰۰ هزار هکتار از اراضی زیر دست این سد مشروب خواهد گردید.

غار : دخمه‌ای بزرگ در صخره‌های سنگی عظیمی در محله‌ای موسوم به زیرکمر وجود دارد که از آن تحت عنوان غار یاد می‌کنند. هرچند که چشم انداز آن از دور دهنه غار وسیعی را نشان می‌دهد اما عمق آن به بیش از۴ متر نمی‌رسد. بیشتر شبیه دخمه بزرگی است که به نظر می‌آید به وسیله دست آن را کنده باشند نه اینکه توسط عوامل طبیعی چون فرسایش، بدین شکل در آمده باشد. این غار به نام غار زیر کمر معروف بوده و به احتمال زیاد مربوط به زمان غارنشینی است.

بند : تنها بند معروف در منطقه وادان، بند امان می‌باشد که مردم آن را به عنوان بند حمام می‌شناسند. سابقه این بند بسیار کهن می‌باشد. در گذشته‌ای نه چنان دور نیز بندی موسوم به بند آسیاب بوده که کار انتقال آب برای آسیاب آبی را انجام می‌داده‌است.

آب معدنی : بنا به برخی حکایات و روایات از سوی ریش سپیدان روستا، چشمه‌ای بر روی کوه قوچعلی و در منطقه‌ای به نام آفتاب وجود داشته که از آن به عنوان کمبود آب یاد می‌کردند. البته آثار آن هنوز پابرجاست و در بخشی از فصول سال آب اندکی از آن جاری می‌شود. قدما را عقیده بر آن بوده که آب این چشمه مصرف دارویی داشته، رنگ آن تیره بوده و مزه گس داشته‌است.

بناهای تاریخی : چشمه شاه، قلعه کافر و قلعه وادان از بناهای بسیار کهن روستا می‌باشد که شرح آن‌ها قبلا گذشت. از دیگر بناهای تاریخی و مذهبی می‌توان از سقاخانهٔ حضرت ابوالفضل العباس (ع)نام برد. مردم روستا، ارادت خاصی به این مکان مقدس دارند. این ارادت به خاطر آن است که مردم این روستا، معجزات فراوانی از این مکان سراغ دارند. اهالی برخی از نذورات خود را در این مکان مقدس ادا می‌نمایند.

بخش‌های وادان

خود روستای وادان از بخشهایی همچون: قلعه، ده، کهریزک، بالا حصار، بالا روبار، پایین روبار، سرباغ، شهرک آزادگان، شهرک بنیاد، زیر کمر و جدید تشکیل شده‌است. ولیکن حواشی روستا و چشمه آب‌های آن عبارت اند از :چهار چشمه، بند امان(حمام)، رزک، تولک، میشینی، ممشه، نی یک، چشم ابراهیم، تخت شاه، چشمه شاه، دلی، آبزه، رستم آباد، آب باریک، محدودیه، سفید خانیک، دو دره، مملی، قاسم بیگی، سرخ چشمه، جوزدار، سره قاسم و...که بعضا این مناطق تاریخچه خاص خودشان را دارند. به عنوان مثال پیر چنار در جوزدار.

پیر چنار : جوزدار در حدود دو کیلومتری غرب وادان واقع شده‌است. این منطقه بسیار بسیار وسیع می‌باشد. وجود دخمه‌هایی در این مکان خود دال بر این مدعاست که در گذشته‌ای نه چندان دور، این منطقه یکی از قطب‌های تولید محصولات کشاورزی همچنین چراگاه تعداد بی شماری گاو و گوسفند بوده‌است. در وسط این منطقه وسیع، درخت چناری وجود دارد که بنا به گفته اهالی قدمت آن به بیش از ۶ قرن می‌رسد. اهالی روستا، باور خاصی به آن دارند و در ایام خاصی به زیارت آن رفته و نذورات خود را ادا می‌نمایند. بر روی این درخت مردم دخیل‌های زیادی را بسته‌اند و بر این باورند که سوزاندن چوب این درخت گناه می‌باشد. قدمت این درخت، فضایی را که این درخت اشغال نموده و ارتفاع این درخت، یکی از جاذبه‌های طبیعی و دیدنی این روستا است.

امامزاده ها

  • امام‌زاده قاسم: این امامزاده هم اکنون در شمالی ترین منطقه وادان و ابتدای روستای تاسکین قرار دارد. هرچند که هم اکنون جزءامامزاده‌های روستای تاسکین به شمار می‌آید ولی سابقا این امامزاده جزء روستای وادان بوده‌است. در فرهنگ جغرافیایی ایران و در لغت نامه مرحوم علی اکبر دهخدا آمده، تعلق این امامزاده به وادان ذکر گردیده‌است. بنا به اظهارات سازمان میراث فرهنگی به نظر می‌رسد قدمت بنای این امامزاده به قرون ۶ یا ۷ هجری برگردد.
  • امام‌زاده زین‌العابدین ابن عقیل: که در مرز بین وادان و محله کوهان قرار دارد، این بنا به همت سازمان میراث فرهنگی مرمت و بازسازی شده‌است. از آن جایی که قبرستان مشترک محله کوهان و وادان نیز در جوار این امامزاده واقع شده‌است شبهای جمعه پذیرای خیل عظیمی از دلدادگان به ائمه اطهار می‌باشد. مضاف به اینکه گردهمایی اهالی محله کردر، محله کوهان و بیدک نیز در روز عاشورا در این محل می‌باشد. قدمت بنای این امامزاده به قرون ۸ یا ۹ هجری بر می‌گردد.
  • مسجد قدیمی: اگر چه تاریخ معتبر ساخت این مسجد هنوز مشخص نشده ولی تخمین زده می شود که قدمت بالایی داشته است. شواهد نشان می دهد که در بین سال‌های ۱۳۴۷ تا ۱۳۴۹ به کلی خراب و از نو ساخته شده‌است. ساختن مسجد جدید توسط دو فرد نیکوکار به نامهای حاج آقا توسلی و حاج میرزا علی محمد کاظمی صورت پذیرفته است. همچنین به جهت روند روبه رشد جمعیت ۲ بار اضافه بنا گردیده و هم اکنون دارای ۷۰۰ متر زیر بنا می‌باشد. مضاف به اینکه بخش کوچکی از مسجد، حسینیه‌است که متصل به آن می‌باشد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۴ ، ۱۷:۱۷
عماد دابوتی

شگفت‌انگیزان

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
شگفت‌انگیزان
Incredibles.jpg
پوستر فیلم
کارگردان برد برد
تهیه‌کننده جان واکر
نویسنده برد برد
بازیگران
موسیقی مایکل جاکینو
فیلم‌برداری
  • اندرو هیمنز
  • پاتریک لین
  • ژانت لاکرون
تدوین استفن شفر
شرکت
تولید
توزیع‌کننده استودیو سینمایی والت دیزنی
تاریخ‌های انتشار
مدت
۱۱۵ دقیقه
کشور آمریکا
زبان انگلیسی
بودجه ۹۲ میلیون دلار
گیشه ۶۳۱٫۴ میلیون دلار

شگفت‌انگیزان (به انگلیسی: The Incredibles) پویانماییِ محصول سال ۲۰۰۴ استودیوی پیکسار و برنده جایزه اسکار بهترین فیلم پویانمایی است. بر اساس این فیلم چندین بازی رایانه‌ای نیز ساخته و عرضه شده است. پیکسار اعلام کرده که دنباله این فیلم در سال ۲۰۱۹ اکران خواهد شد.

داستان

داستان، دوره‌ای را روایت می‌کند که قهرمانان در آن زندگی و فعالیت می‌کنند، آنها دنیا را از هر گونه بدی نجات می‌دهند، در این بین قهرمان داستان آقای شگفت‌انگیز نیز به کارهای ابرقهرمانانهٔ خود ادامه می‌دهد تا اینکه اتفاقی برای آقای شگفت‌انگیز می‌افتد.

گویندگان


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۴ ، ۰۹:۱۱
عماد دابوتی

علی بن ابی‌طالب

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
امام شیعه
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
علی بن ابی‌طالب
Ali-12514223.gif
نقش امام اول شیعیان
خلیفهٔ چهارم اهل سنت
نام علی بن ابی‌طالب
کنیه ابوالحسن، ابوتراب
لقب(ها) امیرالمؤمنین، مرتضی، اسداللّه، حیدر کرار، سید عرب، سیدالمسلمین، امام‌المتّقین
زادروز ۱۳ رجب سال سی‌ام عام‌الفیل (۲۳ قبل از هجرت)
زادگاه کعبه، مکه، حجاز
درگذشت ۲۱ رمضان ۴۰ هجری
مدفن حرم علی بن ابی‌طالب، نجف، عراق
محل زندگی عربستان و عراق
پدر ابوطالب
مادر فاطمه بنت اسد
همسر(ان) فاطمه، ام‌البنین، اسما دختر عمیس، فهرست کامل
فرزند(ان) حسن، حسین، محمد حنفیه، زینب، عباس، ام‌کلثوم، محسن (مورد اختلاف)، ابوبکر، عمر، عثمان، فهرست کامل
طول عمر ۶۳ سال (۳۰ عام‌الفیل – ۴۰ هجری)
خلافت ۴۰–۳۵ هجری
خلیفه پیشین عثمان
خلیفه پسین حسن / معاویه
امامت ۴۰–۱۱ هجری
پیامبر پیشین محمد
امام پسین حسن

علی بن ابی‌طالب (به عربی: علیّ بن أبی طالب؛ زادهٔ ۱۳ رجب ۳۰ عام‌الفیل برابر با ۲۳ قبل از هجرت – درگذشتهٔ ۲۱ رمضان ۴۰ قمری) امام اول تمامی شاخه‌های مذهب شیعه، خلیفهٔ چهارم از خلفای راشدین اهل سنت، و پسرعمو و داماد محمد، پیامبر اسلام، است.[۱] او فرزند ابوطالب و فاطمه بنت اسد، همسر فاطمهٔ زهرا، و پدر حسن، حسین، و زینب است.[۲] وی از سال ۳۵ تا ۴۰ هجری، کمتر از پنج سال، به‌عنوان خلیفه بر خلافت اسلامی[۳] جز شام حکومت کرد. او در میان طیف وسیعی از مسلمانان از جایگاه برجسته‌ای برخوردار است.[۴]

در کودکی به دلیل بدهکارشدن پدرش، محمد سرپرستی او را بر عهده گرفت. پس از دعوت محمد، علی در سن حدوداً ۹ تا ۱۱ سالگی از اولین ایمان‌آوردندگان به اسلام گشت؛[۵] پذیرش دعوت او را در یوم الدار علناً اعلام کرد[۶][۷] و محمد او را «برادر و وصی و جانشین خود» نامید.[۸] گفته می‌شود در شب لیلة المبیت به هجرت محمد کمک کرد[۹] و محمد پس از مهاجرت به مدینه و ایجاد پیمان برادری بین مسلمانان، او را به‌عنوان برادر خویش انتخاب کرد[۱۰] او در مدینه در اغلب جنگ‌ها پرچم‌دار سپاه اسلام بود و به دلاوری مشهور گشت.[۱۱]

مسئلهٔ حق وی در خلافت پس از محمد منجر به شکاف اصلی میان مسلمانان و تقسیم آنان به دو گروه شیعه و سنی شد.[۱۲] محمد در بازگشت از حجةالوداع در غدیر خم جملهٔ «هر که من ولی او هستم، این علی ولی او است» را به زبان آورد؛ اما مقصود این عبارت مورد اختلاف شیعه و سنی قرار گرفت. شیعیان بر این اساس معتقد به نصب امامت و خلافت در خصوص علی شدند و اهل سنت آن را به معنای دوستی و محبت علی تفسیر می‌کنند.[۱۳][۱۴][۱۵] پس از مرگ محمد، زمانی که علی مشغول کفن و دفن وی بود، جمعی از مسلمانان در سقیفهٔ بنی‌ساعده گرد هم آمدند و بعد از مشورت با یکدیگر دربارهٔ انتخاب جانشین او، سرانجام با ابوبکر به‌عنوان خلیفه بیعت کردند.[۱۶][۱۷] علی بن ابی‌طالب در ابتدا از بیعت با ابوبکر سرباز زد؛ ولی سرانجام پس از شش ماه با ابوبکر بیعت کرد. علی در دوران خلافت سه خلیفهٔ اول در جنگ‌ها شرکت نکرد[۱۸] و جز در مورد انتخاب خلیفهٔ سوم فعالیت سیاسی نداشت. البته هر گاه خلفای سه‌گانه می‌خواستند، در امور دینی، قضایی، و سیاسی به آن‌ها مشورت می‌داد.[۱۹]

پس از کشته‌شدن عثمان، او به‌عنوان چهارمین خلیفهٔ مسلمانان برگزیده شد. دوران خلافت وی با نخستین جنگ‌های داخلی میان مسلمانان و شورش‌هایی نظیر شورش ایرانیان همزمان بود. علی با دو نیروی مخالف مجزا مواجه شد: گروهی به رهبری عایشه، طلحه، و زبیر در مکه که خواهان برگزاری شورا برای تعیین خلافت بودند و گروهی دیگر به رهبری معاویه در شام که انتقام خون عثمان را خواستار بودند. چهار ماه پس از خلافت، علی در جمل گروه اول را شکست داد؛ اما سرانجام جنگ صفین با معاویه به لحاظ نظامی بی‌نتیجه بود و در نتیجه حکمیت به لحاظ سیاسی بر ضد علی تمام شد. سپس در سال ۳۸ هجری با خوارج که قبول حکمیت توسط علی را بدعت می‌دانستند و بر او شوریدند، در نهروان جنگید و آنان را شکست داد.[۲۰] او سرانجام در مسجد کوفه به ضرب شمشیر یکی از خوارج به نام ابن ملجم مرادی کشته شد،[۲۱] در خارج شهر کوفه دفن شد، و بعدها حرم او و شهر نجف پیرامون مدفن او ساخته شد.[۲۲]

علی‌رغم تأثیر اختلاف‌های مذهبی در تاریخ‌نگاری مسلمانان، منابع توافق دارند که علی شخصیتی عمیقاً مذهبی و سرسپرده به اسلام و حکومت عادلانه مطابق با قرآن و سنت بود. وی سخت‌گیرانه وظایف مذهبی را مراعات می‌کرد و از متاع دنیوی دوری می‌جست. برخی نویسندگان وی را فاقد مهارت و انعطاف‌پذیری سیاسی می‌دانند.[۲۳] به نوشتهٔ ویلفرد مادلونگ خودداری او از مشارکت در بازی جدید فریبکاری سیاسی و فرصت‌طلبی هوشمندانه که در زمان خلافت وی در دولت اسلامی ریشه دوانده بود، هرچند وی را از کامیابی در زندگی محروم ساخت، اما سبب شد در نظر ستایشگرانش به‌عنوان نمونه‌ای از تقوای اسلام نخستین و فاسدنشده و همچنین فتوت عربی پیش از اسلام جلوه‌گر شود.[۲۴] تعداد زیادی از سخنان کوتاه علی، تبدیل به بخش‌هایی از فرهنگ عمومی اسلامی شده‌است و نویسندگان عرب‌زبان به فصاحت بی‌نظیر خطبه‌ها و سخنان علی اشاره کرده‌اند.[۲۵] چندین کتاب به احادیث، خطبه‌ها، و دعاهای روایت‌شده از وی اختصاص یافته‌است که معروف‌ترین آن نهج البلاغه می‌باشد. همچنین اشعار و نوشته‌های متعدد به زبان‌های مختلف در مدح و بیان جایگاه علی بخشی از ادبیات و فرهنگ دینی ملل مسلمان را تشکیل می‌دهد.

محتویات

تاریخ‌نگاری

دربارهٔ زندگانی علی گزارش‌های فراوانی در متون تاریخی آمده‌است؛ چنان‌که مورخان اسلامی پس از محمد، بیشترین حجم مطلب را به زندگی او اختصاص داده‌اند.[۲۶] از این جهت که شخصیت علی برای مسلمانان (اعم از شیعه و سنی) دارای اهمیت مذهبی، سیاسی، فقهی و روحانی است، زندگی او به طرق مختلف تحلیل و تفسیر شده و اسناد تاریخی موجود نیز تحت تأثیر ملاحظات فرقه‌ای قرار گرفته‌است.[۲۷]

منابع تاریخی دست اول در خصوص زندگی علی قرآن، حدیث و همچنین نوشته‌های تاریخ‌نگاری اولیهٔ مسلمانان است. منابع دست دوم شامل کتاب‌های تاریخی نوشته‌شده توسط مسلمانان سنی و شیعه و نیز مسیحیان عرب و هندوهای ساکن در خاورمیانه و آسیا و شمار اندکی از تاریخ‌نگاران نوین غربی است. هرچند بسیاری از منابع اولیهٔ اسلامی تا حدی نسبت به علی رنگ تعصب — در برخی موارد مثبت و در برخی موارد منفی — به خود گرفته‌است[۲۸]

دانشمندان غربی پیشین، غالباً به روایات و گزارش‌های گرد آمده در دوره‌های بعد از اسلام متمایل بودند که شیعه و سنی با توجه به مواضع مذهبی‌شان بیشتر به روایت آن‌ها علاقه داشته‌اند. برخی محققان بر این باورند که این روایات ساختگی هستند. این دیدگاه سبب شده که بسیاری از روایات قطعی نیز به علت متواتر بودنشان در دوره‌های بعد از اسلام، جعلی تلقی شوند. لئون کائتانی گزارش‌های تاریخی منسوب به ابن‌عباس و عایشه را عمدتاً ساختگی می‌پندارد؛ در حالی که روایات بدون سند گزارش‌شده توسط تاریخ‌نویسان اولیه مانند ابن اسحاق را معتبر می‌داند. ویلفرد مادلونگ این دیدگاه را که تنها روایت‌شدن در «منابع اولیه» را ملاک درستی روایات بدانیم و بخش اعظمی از روایات را به بهانهٔ اینکه بعدها توسط شیعه و سنی نقل شده‌اند جعلی تلقی کنیم، رد کرده‌است. به گفتهٔ وی، این دیدگاه کائتانی بی‌اساس است. مادلونگ و برخی از مورخان، روایات نقل‌شده در دوره‌های بعد را به خودی خود رد نمی‌کنند؛ بلکه ملاک آن‌ها برای درستی این روایات، سازگار بودن آن‌ها با دیگر حوادث روایت شده‌است.[۲۹]

هنگامی که کتابت بین مسلمانان رواج یافت، جزوه و مقالات متعددی بین سال‌های ۷۵۰ و ۹۵۰ میلادی نوشته شد. به گفتهٔ رابینسون، حداقل ۲۱ گزارش مجزا دربارهٔ نبرد صفین نوشته شده‌است. ابومخنف، یکی از مورخان مشهور این دوره بود که سعی کرد تمام روایات شفاهی را جمع‌آوری کند. مورخان قرن ۹ و ۱۰ میلادی روایات در دسترس را جمع‌آوری، انتخاب و مرتب کردند. با این حال، بسیاری از این کتاب‌ها و مقالات امروز در دست نیست؛ به جز مواردی که بعداً در آثاری مانند تاریخ الرسل و الملوک محمد بن جریر طبری مورد استفاده قرار گرفته‌اند.[۳۰]

تولد و دودمان

بر طبق منابع تاریخی قدیمی‌تر، علی در روز سیزدهم رجب و حدود سال ۶۰۰ میلادی در مکه متولد شد. پدر وی ابوطالب، رئیس قبیله بنی هاشم،[۳۱] و مادرش فاطمه بنت اسد است. منابع زیادی خصوصاً منابع شیعه نوشته‌اند که وی تنها کسی است که در خانهٔ کعبه به دنیا آمد. علی از طرف پدر و مادر با محمد خویشاوند است. وقتی پدر محمد درگذشت، ابوطالب که عموی محمد بود، قیم وی شد. وقتی که مادر محمد درگذشت، فاطمه بنت اسد نقش مادر را برایش داشت.[۳۲] روبرت گلیو می‌نویسد مسلمان بودن یا نبودن ابوطالب مورد بحث و مناقشه است و وی نمونهٔ خوبی در بحث‌های دین‌شناسی پیرامون وضعیت افراد پرهیزگار درگذشته قبل از رسالت محمد است. فاطمه بنت اسد آشکارا اسلام آورد و مورد توجه محمد بود و گفته می‌شود اولین کسی است که ولایت علی را به رسمیت شناخت.[۳۳]

حیات محمد

در مکه

کودکی

زمانی که علی ۶ ساله بود، پدرش، ابوطالب که ریاست بنی‌هاشم را بر عهده داشت، دچار مشکل مالی گردید. محمد که خود در کودکی تحت سرپرستی ابوطالب قرار گرفته بود و در این زمان سنش از ۳۰ سال گذشته بود، برای سبک‌کردن بار عائلهٔ وی به او پیشنهاد کرد که سرپرستی علی را او بر عهده بگیرد. ابوطالب پذیرفت و علی از کودکی در خانهٔ محمد، تحت نظر او قرار گرفت.[۳۴]

اسلام‌آوردن

حدیثی که پس از شجاعت و جنگ‌آوری علی در جنگ احد به محمد نسبت داده می‌شود، با این مضمون: «هیچ جوانمردی همچون علی و هیچ شمشیری همچون ذوالفقار نیست».

هنگامی که محمد اعلام دریافت وحی الهی نمود، علی که در آن زمان ۱۰ ساله بود به او ایمان آورد و مسلمان شد.[۳۵][۳۶]

به گفتهٔ مورخانی چون ابن اسحاق[۳۷] و ابن حزم[۳۸] و محققانی چون جان اسپوزیتو[۳۹] علی اولین مردی بود که اسلام آورد. دانشنامهٔ بریتانیکا[۴۰] و جان اسپوزیتو،[۴۱] علی را دومین فرد مسلمان بعد از خدیجه می‌دانند.[۴۲] طبری روایت‌های مختلفی را که هر کدام علی، ابوبکر و زید پسر حارثه را اولین فرد مذکر اسلام‌آورنده معرفی می‌کنند نقل می‌کند و تصمیم نهایی در مورد هویت اولین فرد را به خواننده وا می‌گذارد.[۴۳] طبق برخی منابع (ابن سعد، طبقات الکبری؛ طبری، تاریخ الرسل و الملوک) ابوبکر اولین مردی بود که مسلمان شد. این در حالی است که همین ادعا برای علی و زید بن حارثه هم وجود دارد.[۴۴]

به گفتهٔ لئورا وچا ولیری علی جزء اولین ایمان‌آورندگان بود، چه نفر دوم (پس از خدیجه) چه نفر سوم (پس از خدیجه و ابوبکر) که مورد جدال شیعه و سنی است.[۴۵]

از اسلام‌آوردن تا هجرت

دعوت محمد به اسلام در مکه ۱۳ سال به طول انجامید که از این ۱۳ سال، ۳ سال به طور مخفیانه بود. در پایان این ۳ سال و در ابتدای دعوت علنی، محمد ۴۰ تن از خویشان و بستگان خود از بنی‌هاشم را به میهمانی دعوت کرد. مطابق با روایت تاریخ طبری، ابن اثیر و ابوالفداء، محمد در این میهمانی از خویشانش پرسید چه کسی حاضر است او را در این کار یاری کند و اعلام کرد هر کس او را یاری کند، برادر، وصی و جانشین او خواهد بود. اما هیچ‌یک از بستگانش پاسخ مثبت نداد مگر علی. پیامبر در پاسخ به علی سکوت کرد و برای بار دوم و سوم این درخواست را تکرار نمود که باز تنها علی پاسخ مثبت داد. پس از بار سوم، پیامبر علی را برادر، وصی و جانشین خود خواند در حالی که در آن زمان، علی نوجوانی ۱۳ یا ۱۴ ساله بیش نبود و این کار پیامبر باعث تمسخر او در میان خویشاوندانش و طعنه به ابی‌طالب، پدر علی، شد که در آن مجلس حضور داشت.[۴۶][۴۷] بدین ترتیب، پیامبر وی را «برادر و وصی و جانشین خود» نامید.[۴۸] محمدحسین طباطبایی در تفسیر المیزان در خصوص شأن نزول آیهٔ انذار (آیهٔ ۲۱۴ سورهٔ شعراء) احادیث مرتبط با این واقعه را بیان کرده‌است.[۴۹]

در این دوران (۶۱۰ تا ۶۲۲ میلادی) که محمد نخستین وحی‌های خود را دریافت می‌کرد، علی به همراه زید بن حارثه، پسرخواندهٔ محمد؛ ابوبکر، از بزرگان قبیله قریش؛ و خدیجه از یاران وفادار محمد بودند. او کمک کرد که هستهٔ اولین جامعهٔ اسلامی شکل بگیرد. در این سال‌ها، وی بیشتر وقت خود را صرف تأمین مایحتاج مؤمنان در مکه به‌خصوص فقرایشان از طریق تقسیم دارایی خود میانشان و کمک در امور روزمرهٔ آن‌ها می‌کرد.[۵۰]

مهاجرت به مدینه

منابع شیعی و سنی تصدیق می‌کنند که حوادث رخ‌داده در سال ۶۲۲ میلادی، مهمترین بخش از زندگی محمد را تشکیل می‌دهد. محمد که می‌دانست دشمنانش در حال کشیدن نقشه برای قتل وی بودند، از علی خواست که به جای وی در بسترش بخوابد.[۵۱] شبی که محمد از مکه به مدینه هجرت کرد، علی جان خود را به خطر انداخت و در بستر محمد خوابید.[۵۲]محمد به همراه ابوبکر مخفیانه مکه را ترک کرد و چندین روز بعد به یثرب، که زین پس مدینه نامیده شد، رسید و این هجرت، مبدأ تقویم هجری گردید. وقتی دشمنان با خنجرهای آخته وارد خانهٔ محمد شدند، از دیدن علی بسیار شگفت‌زده شدند و به وی آسیبی نرساندند.[۵۳] بنا بر تفسیر سید محمدحسین طباطبایی در المیزان، آیهٔ ۲۰۷ سورهٔ بقره به این امر اشاره دارد:[۵۴] «از مردم کسانی هستند که جان خود را در راه جلب رضایت خداوند تقدیم می‌دارند و خداوند به بندگان خود رئوف است». علی در انتظار فرمان جدید، چند روز دیگر در کنار خانوادهٔ محمد ماند.[۵۵] محمد از علی خواست که اموالی را که قبلاً مردم به وی به امانت داده بودند به صاحبانش باز گرداند و علی این کار را انجام داد. پس از انجام این کار، علی مکه را به مقصد مدینه ترک کرد.[۵۶] به دستور محمد، علی به قبا در حومهٔ شهر مدینه رفت. طبق برخی منابع، علی یکی از اولین کسانی از مهاجرین بود که به مدینه رفت. در این زمان وی ۲۲ یا ۲۳ سال داشت.[۵۷]

در مدینه

ازدواج با فاطمه

مدت کمی پس از رفتن علی به مدینه، محمد به علی گفت که خداوند به وی فرمان داده‌است که دخترش، فاطمهٔ زهرا، را به ازدواج وی درآورد. با اینکه چندهمسری مجاز بود، علی در زمان حیات فاطمه، با زن دیگری ازدواج نکرد.[۵۸] ازدواج علی با فاطمه، دارای اهمیت معنوی خاصی برای تمام مسلمانان است. زیرا به‌عنوان ازدواجی میان مهمترین شخصیت‌های مقدس از خویشان محمد تلقی می‌گردد. محمد که تقریباً هر روز به دیدار دخترش می‌رفت، با این ازدواج به علی نزدیک‌تر شد و یک بار به وی گفت که تو برادر من در این دنیا و آخرت هستی. پس از مرگ فاطمه، علی با زنان دیگری ازدواج نمود و صاحب فرزندان بسیار دیگری شد.[۵۹] خانواده‌ای که از ازدواج این دو تشکیل شد، مکرراً از سوی محمد مورد ستایش قرار می‌گرفت و محمد از آن در واقعه‌هایی مانند رویداد مباهله و حدیث آل عبا، به‌عنوان اهل بیت یاد کرد. در قرآن نیز در موارد متعددی مانند آیهٔ تطهیر، از اهل بیت به بزرگی یاد شده‌است.[۶۰][۶۱]

مأموریت‌های مهم

علی در این دوران از سوی محمد، چندین مأموریت مهم را عهده‌دار شد. محمد وی را به‌عنوان یکی از کاتبان متن قرآن منصوب کرد. نقش علی در تدوین نسخهٔ مکتوب قرآن، یکی از مهمترین مشارکت‌های وی در اسلام محسوب می‌گردد.[۶۲] پس از هجرت، محمد هنگامی که میان مهاجرین و انصار پیوند برادری می‌بست، علی را به‌عنوان برادر خویش برگزید. علی در سال ۹ هجری، نویسندهٔ متن صلح حدیبیه بود. در سال ۶۳۰ میلادی، سال قبل از فتح مکه، هنگامی که ابوبکر حج را رهبری می‌کرد، محمد سورهٔ «برائت از مشرکان (توبه)» را[۶۳][۶۴] توسط علی به مکیان ابلاغ کرد.[۶۵] یک سال بعد از آن محمد، علی را برای گسترش تعالیم اسلام، به یمن فرستاد.[۶۶] علی کسی بود که برای شکستن بت‌های درون کعبه و دیگر بت‌هایی که توسط قبیله‌های اوس و خزرج و طیء پرستیده می‌شد، انتخاب شد.[۶۷] همچنین علی مأموریت یافت تا کشمکش‌ها را حل و فصل و شورش‌های قبائل گوناگون را سرکوب کند.[۶۸]

در جنگ‌ها

نقاشی تخیلی از نبرد تن به تن مابین علی بن ابی‌طالب (سمت چپ) و عمرو بن عبدود (سمت راست) در جنگ خندق

علی به جز جنگ تبوک[۶۹] در تمام غزوه‌ها شرکت داشت. او معمولاً علم‌دار سپاه محمد بود و در دو غزوه (خیبر در سال ششم هجری[۷۰] و یمان به سال ده هجری[۷۱]) فرمانده سپاه اسلام بود.[۷۲] شجاعت علی در سفرهای نظامی به افسانه مبدل گشت. وی به همراه حمزه، ابودجانه و زبیر به خاطر حملاتش به دشمن شناخته می‌گردد. گفته می‌شود که در جنگ بدر به تنهایی بیش از یک‌سوم افراد دشمن را کشت. در سال ۵ هجری، او به دست خود، دشمنانی را که از سوی محمد به مرگ محکوم شده بودند، اعدام کرد و به همراه زبیر، بر کشتار قبیلهٔ بنی‌قریظه نظارت نمود.[۷۳] او قاطعانه در جنگ‌های احد مصادف با ۶۲۵ میلادی[۷۴] و حنین مصادف با ۶۳۰ میلادی[۷۵] از محمد محافظت کرد. پیروزی مسلمانان در جنگ خیبر را به شجاعت وی نسبت می‌دهند. علی در آهنین و سنگین خیبر را به‌عنوان سپر خود به کار برد،[۷۶] طبق روایتی، جبرئیل به رزم علی و شمشیرش ذوالفقار که از محمد گرفته بود، اشاره کرد و به محمد گفت «جوانمردی جز علی و شمشیری جز ذوالفقار وجود ندارد». علی با جنگجوی بزرگ قریش، طلحه بن ابی‌طلحه جنگید. طلحه مدام رجز می‌خواند که هر مسلمانی را که به مصافش بیاید شکست می‌دهد. وقتی طلحه از علی شکست خورد، با بیان جمله «کرم الله وجهه» از وی تقاضای رحمت کرد. این دعای خیر، یکی از القاب علی گردید که بیشتر توسط اهل سنت به کار برده می‌شود. این عبارت که معمولاً با کلمات دیگری همراه می‌شود، به منظور درود فرستادن و دعای خیر کاربرد دارد.[۷۷]

فتح مکه

نوشتار اصلی: فتح مکه

در سال ۶۳۰ میلادی مردم مکه تسلیم شدند و محمد مکه را فتح کرد. وی از علی خواست تا ضمانت کند که این پیروزی بدون خون‌ریزی خواهد بود چرا که محمد مسلمانان فاتح را از انتقام‌گیری از مکیان مغلوب منع کرده بود. محمد به وی دستور داد تا کعبه را بت‌های دوران جاهلیت پاک کند.[۷۸]

غدیر خم

نوشتار اصلی: غدیر خم
شیعه
Hadith Ali.svg
عقاید
اصول توحید • نبوت • معاد یا قیامت
عدل • امامت
فروع نماز • روزه • خمس • زکات • حج • جهاد • امر به معروف و نهی از منکر • تولی • تبری
عقاید برجسته مهدویت: غیبت (غیبت صغری، غیبت کبراانتظار، ظهور و رجعت • بدا • شفاعت و توسل • تقیه • عصمت • مرجعیت، حوزه علمیه و تقلید • ولایت فقیه • متعه • شهادت ثالثه • جانشینی محمد • نظام حقوقی
شخصیت‌ها
چهارده معصوم محمد • علی • فاطمه • حسن • حسین • سجاد • باقر • صادق • کاظم • رضا • جواد (تقی) • هادی (نقی) • حسن (عسکری) • مهدی
صحابه سلمان فارسی • مقداد بن اسود • میثم تمار • ابوذر غفاری • عمار یاسر • بلال حبشی • جعفر بن ابی‌طالب • مالک اشتر • محمد بن ابوبکر • عقیل • عثمان بن حنیف • کمیل بن زیاد • اویس قرنی • ابوایوب انصاری • جابر بن عبدالله انصاری • ابن‌عباس • ابن مسعود • ابوطالب • حمزه • یاسر • عثمان بن مظعون • عبدالله بن جعفر • خباب بن ارت • اسامه بن زید • خزیمة بن ثابت • مصعب بن عمیر • مالک بن نویره • زید بن حارثه
زنان: فاطمه بنت اسد • حلیمه • زینب • ام کلثوم بنت علی • اسماء بنت عمیس • ام ایمن • صفیه بنت عبدالمطلب • سمیه
علما روحانیان شیعه
مکان‌های متبرک
مکه و مسجد الحرام • مدینه، مسجد النبی و بقیع • بیت‌المقدس و مسجدالاقصی • نجف، حرم علی بن ابی‌طالب و مسجد کوفه • کربلا و حرم حسین بن علی • کاظمین و حرم کاظمین • سامرا و حرم عسکریین • مشهد و حرم علی بن موسی الرضا
دمشق و زینبیه • قم و حرم فاطمه معصومه • شیراز و شاه چراغ • آستانه اشرفیه و سید جلال‌الدین اشرف • ری و شاه عبدالعظیم
مسجد • امامزاده • حسینیه
روزهای مقدس
عید فطر • عید قربان (عید اضحی) • عید غدیر خم • محرّم (سوگواری محرمتاسوعا، عاشورا و اربعین) • عید مبعث • میلاد پیامبر • تولد ائمه • ایام فاطمیه
رویدادها
رویداد مباهله • غدیر خم • سقیفه بنی‌ساعده • فدک • رویداد خانه فاطمه • قتل عثمان • نبرد جمل • نبرد صفین • نبرد نهروان • واقعه کربلا • مؤتمر علماء بغداد • حدیث ثقلین • اصحاب کسا • آیه تطهیر • شیعه‌کُشی
کتاب‌ها
قرآن • نهج‌البلاغه • صحیفه سجادیه
کتب اربعه: الاستبصار • اصول کافی • تهذیب الاحکام • من لایحضره الفقیه
مصحف فاطمه • مصحف علی • اسرار آل محمد
وسائل‌الشیعه • بحارالانوار • الغدیر • مفاتیح‌الجنان
تفسیر مجمع‌البیان • تفسیر المیزان • کتب شیعه
شاخه‌ها
دوازده‌امامی (اثنی‌عشری) • اسماعیلیان • زیدیه • غلاه
منابع اجتهاد
کتاب (قرآن) • سنت (روایات پیامبر و ائمه) • عقل • اجماع
نقاشی انتصاب علی توسط محمد در غدیر خم، کتاب آثار الباقیه عن القرون الخالیه ابوریحان بیرونی، ۱۳۰۷ یا ۱۳۰۸ میلادی

هنگامی که محمد از آخرین حج خود در سال ۶۳۲ میلادی باز می‌گشت، خطابه‌ای در مورد علی ایراد نمود که توسط شیعه و سنی بسیار متفاوت تفسیر شده‌است. مطابق با روایت هر دو گروه محمد گفت که علی وارثش و برادرش و کسی است که هر کس پیامبر را به‌عنوان مولایش (رهبر یا دوست قابل اعتماد) بپذیرد (کلمهٔ مولا مرتبط است با ولایت (به کسر واو) یا وَلایت (به فتح واو) که حکومت، شروع مبادرت، غلبهٔ معنوی و قدرت معنی می‌دهد) باید او را نیز به‌عنوان مولایش بپذیرد. شیعیان این بیان را به معنی تعیین علی به جانشینی پیامبر و اولین امام می‌دانند. در مقابل اهل سنت این بیان را تنها اظهار نزدیکی پیامبر به علی می‌دانند و نیز اظهار خواسته‌اش که علی به‌عنوان پسرعمو و فرزندخوانده‌اش جانشین او در مسئولیت‌های خانوادگی‌اش پس از مرگ شود.[۷۹]

به گفتهٔ دقاق در دانشنامهٔ ایرانیکا، اولین منبع تاریخی که به غدیر خم اشاره می‌کند یعقوبی، مورخ شیعه در نیمهٔ دوم قرن سوم هجری، است و اولین آثار ادبی قابل تاریخ‌گذاری بجامانده، مجموعهٔ اشعاری از نویسندگان شیعه در قرن دوم هجری است. نکتهٔ قابل توجه این است که در میان دلایلی که علی در کتاب نهج البلاغه برای بر حق بودنش ذکر می‌کند، اشاره‌ای به غدیر خم نیست. اما چنین به نظر می‌رسد که از حدود قرن دوم هجری حدیث غدیر خم به‌عنوان یکی از دلایل مهم برای اثبات بر حق بودن علی بر جانشینی محمد به کار رفته‌است.[۸۰] بنا بر پژوهش دقاق، حدیث غدیر خم در برخی از منابع شیعه و برخی از منابع سنی آمده اما نقل یا عدم نقل آن بر مبنای دسته‌بندی مذهبی نبوده‌است. طبق بررسی وی این حدیث از سدهٔ نخست در میان مسلمانان مطرح بوده اما در زمان سه خلیفهٔ نخست در اختلافات مذهبی و یا سیاسی میان هواداران و مخالفان علی به آن چندان استناد نمی‌شده‌است. در زمان جنگ‌های میان مسلمانان در دوران خلافت علی، این حدیث دارای اهمیت مذهبی به خصوص در رابطه با موضوع ولایت شد و حامیان علی در تثبیت مشروعیت وی به آن استناد کردند.[۸۱] به گفتهٔ مادلونگ در همین دوران، علی در کوفه با استناد به این واقعه بر برتری جایگاه خود بر خلفای پیشین تأکید کرد.[۸۲] این حدیث در برخی منابع تاریخی اهل سنت نظیر سیرهٔ ابن هشام، تاریخ طبری و طبقات ابن سعد نیامده، اما در انساب الاشراف بلاذری ذکر شده‌است. بیشترین نقل این روایت به مسند احمد بن حنبل مربوط می‌شود. از مورخان و محدثان متأخر اهل سنت، ابن عساکر و ابن کثیر حدیث را نقل کرده‌اند. از منابع شیعهٔ دورهٔ امویان، هاشمیات کمیت بن زید اسدی و کتاب سلیم بن قیس هلالی حدیث را آورده‌اند. حال آنکه در منابع حدیثی شیعه که از قرن سوم به بعد گردآوری شده‌اند نظیر اصول کافی چندان به آن پرداخته نشده‌است و صرفاً برای تثبیت نظریهٔ شیعی نصب امام توسط نص آن را ذکر کرده‌اند. همچنین منابع تاریخی مایل به شیعه در سده‌های نخست چندان به غدیر نپرداخته‌اند. مسعودی در مروج الذهب اصلاً آن را ذکر نکرده و یعقوبی فقط گزارش مختصری از آن آورده‌است. بنا بر تحلیل دقاق این واقعه بیشتر در آن دسته از منابع تاریخی آمده‌است که مربوط به دورهٔ امویان می‌شود و یا بر منابع این دوره اتکا دارد و در دوره عباسیان از توجه به آن کاسته شده‌است.[۸۳]

از مرگ محمد تا خلافت

جانشینی محمد

نوشتار‌های اصلی: جانشینی محمد و سقیفه

پس از مرگ محمد، در حالی که علی، عباس و دو پسرش، فضل و قثم، و دو بردهٔ آزادشدهٔ پیامبر، زید و شغران،[۸۴] به همراه طلحه و زبیر و جمعی از صحابهٔ محمد، مشغول خاکسپاری‌اش بودند،[۸۵] گروهی از صحابه در محلی به نام سقیفه بنی ساعده جمع شدند و دربارهٔ جانشین محمد به بحث و جدل پرداختند. نتیجهٔ این بحث و جدل‌ها، انتخاب ابوبکر به‌عنوان جانشین محمد بود.[۸۶][۸۷] انصار در سقیفه بنی ساعده از سعد بن عباده حمایت می‌کردند، اما مهاجران این را نپذیرفته و خود را از لحاظ خویشاوندی نزدیک‌تر به محمد می‌دانستند. در میان مهاجران عده‌ای نیز به سرکردگی علی و شامل زبیر، طلحه، عباس بن عبدالمطلب، مقداد، سلمان فارسی، ابوذر غفاری و عمار بن یاسر، علی را وارث مشروع محمد می‌دانستند. دانشنامهٔ ایرانیکا معتقد است تاریخ‌نگاران مسلمان اتفاق نظر دارند که بحران موجود در این برهه، توسط سه تن از مهاجران مشهور به نام‌های ابوبکر و عمر و ابوعبیده جراح برطرف گردید. آنان انصار را جمع کرده و به آن‌ها ابوبکر را تحمیل کردند. حسادت بین دو قبیلهٔ مهم انصار به نام اوس و خزرج و عدم فعالیت بنی‌هاشم در تبلیغ نظرشان، موفقیت این سه تن را تسهیل نمود.[۸۸]

این انتخاب باعث اختلاف بین هواداران ابوبکر و طرفداران علی شد. طرفداران علی قائل بودند که علی توسط شخص محمد به جانشینی انتخاب شده‌است و بنابراین مقام خلافت باید از آن وی باشد.[۸۹][۹۰] علاوه بر آن، طبری در تاریخ خود نقل کرده‌است که گروهی از مخالفان ابوبکر از جمله زبیر در خانهٔ فاطمه گرد آمدند و عمر با تهدید به آتش زدن خانه، آن‌ها را بیرون کشاند. علی بعداً مکرر می‌گفت که اگر چهل یاور داشت قیام می‌کرد.[۹۱]

هنگامی که این افراد که از اولین مخالفان ابوبکر بودند بتدریج ابوبکر را به رسمیت شناختند، علی تا شش ماه از بیعت با ابوبکر سر باز زد.[۹۲] دانشنامهٔ بریتانیکا می‌نویسد علی پس از اتمام مراسم تدفین محمد، در یک عمل انجام‌شده قرار گرفت ولی اعتراضی نکرد.[۹۳] دانشنامهٔ ایرانیکا می‌نویسد که علی و بنی‌هاشم تا قبل از مرگ فاطمه (حدود شش ماه) از بیعت با ابوبکر سر باز زدند. علی بر روی حقش پافشاری ننمود، چرا که تمایل نداشت امت نوپای اسلام دچار کشمکش گردد.[۹۴]

به گفتهٔ مادلونگ، علی به خاطر خویشاوندی نزدیک و ارتباط صمیمی با محمد، و نیز به خاطر دانش فراوان از اسلام از ابتدا و شایستگی در به خدمت گرفتن احکام آن، شخصاً به‌شدت معتقد بود که بهترین شخص برای جانشینی محمد است. خط مشی‌هایی که توسط ابوبکر و عمر پایه‌ریزی شده بود، از دیدگاه علی بی‌مورد تلقی می‌شد. او به ابوبکر گفته بود که علت تأخیر در بیعت وفاداریش با ابوبکر به‌عنوان خلیفهٔ مسلمانان، اعتقاد به ارجحیت تعلق این عنوان به خودش بوده‌است. او این عقیده را هنگامی که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت می‌کرد نیز ترک نکرد. او که معتقد بود جانشین بر حق محمد است، هنگامی که مطمئن شد همه از او روی گردانده‌اند، برای حفظ وحدت اسلام با ابوبکر بیعت نمود. اگر جامعهٔ مسلمانان یا بخش کوچکی از آنان، به او اقبال پیدا می‌کردند، وی دیگر خلافت را تنها «حق» خود نمی‌دانست، بلکه آن را «وظیفهٔ» خود قلمداد می‌کرد.[۹۵] هر چند عباس، عموی محمد، و آنچنان که گفته می‌شود ابوسفیان، از علی خواستند تا جامعهٔ اسلامی را در کنترل خاندان بنی‌هاشم بگیرد، او هیچ تلاشی در این زمینه نکرد.[۹۶] اما بنا بر نقل منابع تاریخی علی بعداً در نامه به معاویه نوشت که علت رد این پیشنهاد بیم پراکندگی امت بوده‌است.[۹۷]

در مورد جانشینی علی، مورخان و دانشوران تاریخ اسلام عموماً یا دیدگاه اهل سنت را پذیرفته‌اند و یا اینکه حقیقت موضوع را غیرقابل کشف دانسته و از آن رد شده‌اند. یکی از مورخانی که از این سنت رایج جدا شده‌است ویلفرد مادلونگ می‌باشد.[۹۸] ویلفرد مادلونگ در دانشنامهٔ اسلام اصلی‌ترین ادعاهای شیعه را دیدگاه خود شخص علی می‌داند زیرا به عقیدهٔ او علی خود را شایسته‌ترین فرد برای خلافت در مقایسه با دیگر صحابه می‌دانست و کل جامعهٔ مسلمانان را به دلیل روی گرداندن از خودش ملامت می‌کرد، اما در عین حال رفتار ابوبکر و عمر در مسند خلافت را می‌ستود و تخریب شخصیت آن‌ها را نکوهش می‌کرد.[۹۹] مادلونگ معتقد است که از آنجایی که در رسوم عربان آن زمان، خصوصاً رسوم قریش، جانشینی موروثی معمول بوده و قرآن بر اهمیت پیوند خونی میان پیامبران و خصوصاً اهل بیت تأکید ورزیده‌است و اینکه انصار از خلیفه‌شدن علی حمایت می‌کردند، ابوبکر می‌دانست که تشکیل یک شورا برای انتخاب خلیفه به انتخاب علی می‌انجامد و به همین دلیل به شکل حساب‌شده‌ای جریان‌های سیاسی را برای خلیفه‌شدن خودش هدایت کرد.[۱۰۰] از طرف دیگر لئورا وچا ولیری در دانشنامهٔ اسلام این موضوع را که علی واقعاً امید داشت تا جانشین پیامبر شود، مورد تردید می‌داند زیرا اعراب طبق سنت، رئیس خود را از میان ریش‌سفیدان انتخاب می‌کردند و علی در آن زمان تنها کمی بیش از سی سال سن داشت و اعتبار لازم برای جانشینی محمد را طبق سنن اعراب نداشت؛ ولیری معتقد است که شیعیان با حدیث‌سازی یا تفسیر به مطلوب کلمات منتسب به محمد، بر این موضوع پای می‌فشارند که پیامبر قصد داشته تا علی را به عنوان جانشین خود برگزیند، حال آنکه جای هیچ شکی نیست که در هنگام واپسین بیماری، محمد سخنی در مورد جانشین خود بیان ننمود.[۱۰۱]

ویلفرد مادلونگ می‌نویسد، علی نمی‌توانسته که بر مبنای قرابت خویشاوندی با محمد، امیدوار به خلیفه‌شدن بعد از عمر بوده باشد. زیرا قریش از جمع‌شدن پیامبری و خلافت در یک قبیله حمایت نمی‌کردند. وی معتقد است که این مهم از سنخ «کودتای صورت‌گرفته توسط ابوبکر و عمر» در سقیفه بنی‌ساعده نیست، بلکه از حسادت عمیق قریش نسبت به علی نشئت می‌گیرد؛ بنابراین تنها شانس علی برای شرکت در امور مسلمین، مشارکت کامل وی در اهل شورا می‌توانست باشد که توسط عمر پایه‌ریزی شده بود. ابن‌عباس روایت می‌کند که در جایی عمر به وی گفته که علی در واقع شایسته‌ترین شخص برای جانشینی محمد بوده، اما ما از وی به دو دلیل ترسیدیم. وقتی ابن‌عباس مشتاقانه از عمر در مورد این دو دلیل سؤال می‌کند، عمر در پاسخ به وی می‌گوید، اولی جوان بودن و دومی علاقهٔ زیاد علی به خاندان بنی‌هاشم. بر اساس این روایت، تمامی آرزوهای علی و هوادارانش برای احراز خلافت به ناامیدی مبدل گردید. عمر در خلال این پاسخ، به سقیفه بنی‌ساعده اشاره می‌کند. در این اشاره، عمر به عقیده‌اش دربارهٔ تشکیل شورا به‌عنوان مبنایی برای تعیین خلیفه اشاره کرده و عملاً، از این به بعد، هر گونه تعیین خلیفه بدون مشورت را تقبیح می‌نماید؛ بنابراین با این کار، خلافت نمی‌توانست در انحصار قبیله‌ای خاص باشد و به تمامی قریش تعلق داشت.[۱۰۲]

خلافت ابوبکر

گاهشمار زندگی علی بن ابی‌طالب
رویدادهای زندگی علی بن ابی‌طالب
در مکه
۵۹۹ ولادت در ۱۷ مارس برابر با ۱۳ رجب ۲۴ قبل از هجرت
۶۱۰ مسلمان‌شدن پس از اولین آیات قرآن
۶۱۳ قبول دعوت محمد در یوم‌الدار
۱۹–۶۱۷ شعب ابی‌طالب
۶۲۲ لیلة المبیت
در مدینه
۶۲۲ هجرت به مدینه
عقد اخوت با محمد
۶۲۳ ازدواج با فاطمه زهرا
۶۲۴ غزوهٔ بدر و کشته‌شدن بسیاری از قریش به دست علی
۶۲۵ تولد حسن مجتبی
غزوهٔ احد و دفاع از محمد پس از فرار مسلمانان
۶۲۶ تولد حسین بن علی
۶۲۷ غزوه خندق: کشتن عمرو بن عبدود
۶۲۸ صلح حدیبیه
۶۲۸ غزوه خیبر
تولد زینب
۶۲۹ غزوهٔ مؤته
۶۳۰ فتح مکه و غزوهٔ حنین
۶۳۱ مباهله با مسیحیان نجران
۶۳۲ غدیر خم
پس از محمد تا پیش از خلافت
۶۳۲ انتخاب ابوبکر به خلافت در سقیفه بنی‌ساعده
مرگ فاطمه
۶۴۴ قتل عمر بن خطاب و شرکت علی در شورای انتخاب خلیفه
۶۴۸ ولادت عباس بن علی
خلافت
۶۵۶ انتخاب علی به عنوان خلیفه
آغاز شورش‌ها
جنگ جمل
۶۵۷ انتقال مرکز حکمرانی به کوفه
نبرد صفین
۶۵۸ حکمیت
جنگ با خوارج
۶۵۹ شکست فرماندار علی از عمرو عاص در مصر
غارت عراق، حجاز، و یمن توسط معاویه
۶۶۰ معاویه خود را خلیفه خواند.
۶۶۱ کشته‌شدن در ۲۸ ژانویه مصادف با ۲۱ رمضان به ضربهٔ شمشیر ابن ملجم مرادی در مسجد کوفه

علی در این دوران زندگی منزویانه‌ای در پیش گرفت و عمدتاً به فعالیت‌های مذهبی مشغول بود. او خود را وقف مطالعه و آموزش قرآن کرد.[۱۰۳] اولین قرآن جمع‌آوری‌شده از لحاظ تاریخی، به وی نسبت داده می‌شود. دانش وی از قرآن و سنت به کمک خلفای پیشینش در مسائل شرعی می‌آمد.[۱۰۴] او به ابوبکر و عمر در امور مربوط به دولت نیز مشاوره می‌داد[۱۰۵] و به‌عنوان «مشاوری باارزش» شناخته می‌شد، البته این که خلیفه دوم، عمر، مشورت‌های او را می‌پذیرفت یا خیر مورد تردید است.[۱۰۶]

علی با وجود این که در زمان زندگانی محمد تقریباً در تمام حوادث اسلام شرکت داشت،[۱۰۶] در جنگ‌های رده و فتوحات مسلمانان شرکت نکرد. کارهای انجام‌شده توسط علی بعد از خلافتش، نشانگر این است که وی با سیاست‌های خلفای پیشینش موافق نبود. عدم موافقت وی با سیاست‌های خلفای پیشین را می‌توان از جوابش به عبدالرحمن بن عوف در شورای انتخاب خلیفه مبنی بر پذیرش قرآن و سنت و سیاست‌های ابوبکر و عمر حدس زد.[۱۰۷]

خلافت عمر

دانشنامهٔ بریتانیکا می‌نویسد علی خلافت عمر را پذیرفت و حتی دخترش، ام کلثوم، را به ازدواج وی درآورد.[۱۰۸]

پس از مرگ فاطمه، علی در زمان خلافت عمر نیز، میراث پدری فاطمه را مطالبه کرد؛ اما پاسخ عمر همان پاسخ ابوبکر بود. البته عمر حاضر شد برخی از املاک مدینه را که جزء ارث فاطمه محسوب می‌شد، به پسران عباس بن عبدالمطلب بازگرداند که نمایندهٔ بنی‌هاشم بودند؛ ولی املاک فدک و خیبر کماکان به‌عنوان املاک دولتی باقی ماند و به بنی‌هاشم عودت داده نشد.[۱۰۹]

به نوشتهٔ برخی مورخان مسلمان، علی از مشاوران عمر بود. مشاوره‌های علی بیشتر در مورد امور شرعی و بخاطر احاطه‌اش بر قرآن و سنت بود. هرچند جای تردید است عمر توصیه‌های سیاسی علی را پذیرفته باشد یا نه. در طول زمامداری عمر و عثمان، علی هیچ سمت رسمی اداری، نظامی، یا سیاسی را قبول نکرد، به جز سمت نیابت شهر مدینه در زمانی که عمر به سفر فلسطین و سوریه رفته بود، در دوران خلافت عمر و عثمان او در هیچ‌یک از جنگ‌های این دو خلیفه حضور نداشت.[۱۱۰]

کائتانی بر این باور است که ابولؤلؤ (قاتل عمر) تنها مجری توطئهٔ قتلی بوده‌است که از سوی اصحابی چون علی، طلحه، و زبیر طراحی شده بود و عبید الله بن عمر (که در جنگ صفین در سال ۳۷ هجری کشته شد) به این توطئه معتقد بوده اما دست به عملی دیوانه‌وار (کشتن هرمزان و دخترش) زده‌است. دانشنامهٔ اسلام معتقد است محققانی چون لاوی دلا ویدا و مادلونگ نشان داده‌اند که این دیدگاه کائتانی بی‌پایه و اساس است.[۱۱۱]

انتخاب خلیفهٔ سوم

در هنگام مرگ عمر، شورایی برای انتخاب خلیفهٔ بعدی تشکیل شد. اعضای این شورا شامل علی، عثمان، طلحه، زبیر، عبدالرحمن بن عوف و سعد بن ابی وقاص بودند. از آنجایی که طلحه دقیقاً بعد از انتخاب عثمان به مدینه بازگشت، سعد بن ابی‌وقاص به‌عنوان نمایندهٔ رسمی وی در شورای انتخاب خلیفه حضور داشت. علی و عثمان دو نامزد نهایی بودند، ولی در نهایت، رأی به نفع عثمان اعلام گشت. عثمان برادرزن عبدالرحمن بن عوف بود. علاوه بر این، عمر به عبدالرحمن بن عوف در انتخاب خلیفهٔ بعدی، اختیارات بیشتری داده بود و در هنگام خلافتش نیز به رأی او تکیه داشت. علی به اتکای قرابت خویشاوندی‌اش با محمد، ادعای خود برای خلافت را قاطعانه مطرح کرد. در حالی که عثمان، نامزدی خود را منفعلانه پیش می‌برد. عبدالرحمن بن عوف، علاوه بر صحبت جداگانه با دو نامزد، شبانه با سران قریش مشورت کرد و از حمایت قاطع آنان از عثمان مطلع شد. قبیلهٔ بنی‌امیه با وجود عثمان به‌عنوان نامزد خویشاوند، دیگر لزومی به حمایت از علی ندیدند که نسبت خویشاوندی دورتری به آن‌ها داشت. قبیلهٔ بنی‌مخزوم نیز علیه علی، از عثمان حمایت کردند. عبدالله بن ابی ربیعه، رهبر بنی‌مخزوم و فرمانروای الجند، به عبدالرحمن بن عوف هشدار داد که اگر با علی بیعت کند با نافرمانی قبیله‌اش و اگر با عثمان بیعت کند با اطاعت قبیله‌اش مواجه خواهد شد. در واقع علی در شورای انتخاب خلیفه، حامی نداشت. علی و عثمان هر دو در صورت عدم موفقیت در انتخاب، به انتخاب دیگری راضی بودند. بر حسب بعضی روایات، علی موفق شد که عبدالرحمن بن عوف را متقاعد کند که به جای حمایت از عثمان، از وی حمایت کند. گرچه این مهم را می‌توان در خوشبینانه‌ترین حالت، حمایتی ضعیف به حساب آورد. علاوه بر این، زبیر که بعد از مرگ محمد از حامیان علی بود، در اینجا از عثمان حمایت می‌کرد؛ بنابراین عبدالرحمن بن عوف، دلیلی قاطع برای صدور رأی به نفع عثمان داشت. او رأی خود را در مسجد و در ملأ عام و با حضور هر دو نامزد اعلام کرد؛ بنابراین فشار زیادی بر روی علی وجود داشت که همان‌جا بیعت خود با عثمان را اعلام کند و او با اکراه موافقت کرد.[۱۱۲]

ویلفرد مادلونگ می‌نویسد، گرچه ممکن بود عمر نگران احتمال انتخاب علی به‌عنوان خلیفه باشد، اما مدرکی وجود ندارد که وی مستقیماً خواسته باشد تا بر شورا علیه علی تأثیر بگذارد. او چند وقت قبل در حضور عبدالرحمن بن عوف به او در مورد آرزوی قبیلهٔ بنی‌هاشم در مورد «حق خلافت انحصاری» این قبیله و «حق پای‌مال‌شده» علی، هشدار داده بود. چنین فکری بدون شک در اذهان عمومی نیز وجود داشته‌است. علاوه بر این، قتل عمر در مدتی اندک پس از آن، هر گونه مصالحه بین حامیان خلافت قریش و علی را منتفی می‌نماید. عبدالرحمن بن عوف به طور کامل بر احساسات عمر آگاه بود. او ممکن است نام خود را از میان نامزدهای خلافت بیرون کشیده باشد تا بتواند رأیی قاطع جمع‌آوری کرده و از آن علیه علی استفاده کند. اما به نظر می‌رسد که این عمل ابتکار خودش باشد، نه یک عمل تمرین‌شدهٔ پیشنهادی از سوی عمر.[۱۱۳]

عبدالرحمن بن عوف سه شرط عمل به قرآن، سنت محمد، و روش خلفای پیشین را به علی عرضه کرد که علی تنها دو شرط اول را پذیرفت؛ در حالی که عثمان هر سه شرط را پذیرفت. بنا بر روایت شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، علی در این هنگام به برتری خود در امر خلافت تأکید کرد؛ اما چون اقبال عمومی به عثمان بود، ناچار شد که با وی بیعت کند.[۱۱۴][۱۱۵][۱۱۶]

خلافت عثمان

بنا بر نظر سید حسین نصر در دانشنامهٔ بریتانیکا، بر طبق منابع شیعی، علی عثمان را به‌عنوان خلیفه به رسمیت می‌شناخت. اما موضع بی‌طرفی را بین هواداران و مخالفان وی اتخاذ کرده بود.[۱۱۷] بنا بر نظر رابرت گلیو در دانشنامهٔ اسلام، علی حداقل به لحاظ معنوی سردستهٔ مخالفان عثمان بود. در دوران خلافت عثمان، علی به همراه صحابهٔ دیگری از محمد از جمله طلحه و زبیر از منتقدان عثمان بود. او عنوان می‌داشت که عثمان از سنت پیامبر دچار انحراف شده‌است. مهمترین موارد اختلاف با عثمان بر سر اجرای حدود اسلامی بود. علی اصرار داشت که «حدود الهی» باید اجرا شود. از جمله در قضیهٔ شرب‌نوشی ولید، حاکم کوفه، گفته می‌شود حد به دست خود علی اجرا شد. در قضیهٔ تبعید ابوذر، با وجود ممنوعیت تعیین‌شده توسط عثمان، علی با فرزندانش ابوذر را بدرقه کرد.[۱۱۸] همچنین به نوشتهٔ پوناوالا در دانشنامهٔ ایرانیکا، به روایت ابن اعثم علی می‌دانست که عثمان جرئت نداشت که بر ضد وی عمل کند. در چند موقعیت، علی با عثمان بر سر اجرای حدود اسلامی اختلاف نظر داشت. علی علناً نسبت به ابوذر غفاری اظهار همدردی کرده و قاطعانه در دفاع از عمار بن یاسر سخن رانده بود.[۱۱۹] به نوشته ون‌دانزل، علی از لحاظ دینی عثمان را بدعت‌گزار می‌دانست و از لحاظ سیاسی نیز از مخالفان عثمان بود.[۱۰۶]

مردم در برخی از شهرها و مناطق علیه عثمان شورش کردند و به سوی مدینه رو آوردند. عثمان در ابتدا حکم مجازات شورشیان را صادر کرد اما وقتی توسط پیک سریعی که عبدالله بن سعد فرستاده بود، از قصد شورشیان آگاه شد، چون نمی‌خواست که راه برای خشونت دیگر قشرها باز شود، تمایلی به پذیرش شورشیان نشان نداد. پس به دیدار علی رفت و از او خواست که با شورشیان دیدار کرده و آن‌ها را به بازگشت به شهر و دیارشان وادارد. عثمان ضمن اینکه خود را از این پس ملزم به پیروی از توصیه‌های علی می‌کرد، به وی اختیار تام داد تا هر گونه که می‌خواهد با شورشیان مذاکره کند. علی به وی یادآوری کرد که قبلاً هم با وی در این باره صحبت کرده بود، ولی عثمان ترجیح داده که از مروان بن حکم و بنی‌امیه حرف‌شنوی کند. عثمان قول داد که از این پس، از آنان روی گردانده و از علی حرف‌شنوی کرده و دستور داد که دیگر انصار و مهاجران به علی بپیوندند. او همچنین از عمار خواست که به این گروه بپیوندد ولی وی این پیشنهاد را رد کرد.[۱۲۰]

علی در این زمان بدون آنکه مستقیماً با عثمان مخالفت کند، تأثیری بازدارنده بر وی داشت. او انتقادات دیگر صحابه را به گوش عثمان می‌رساند و از جانب عثمان با مخالفانی که از دیگر استان‌ها به مدینه آمده بودند، مذاکره کرد که به نظر می‌رسد این امر سبب بروز بدگمانی بین علی و اقوام عثمان گشت. بعداً که شورشیان منزل عثمان را محاصره کردند، علی با اصرار بر اینکه عثمان نباید از آب منع شود، تلاش کرد تا از شدت حصر بکاهد.[۱۲۱] وقتی عثمان در معرض خطر حمله قرار گرفت، علی پسرانش را به منظور محافظت از خانهٔ وی روانه کرد. وقتی عثمان را شورشیان کشتند، علی پسرانش را به دلیل محافظت نامناسب از خانهٔ عثمان مؤاخذه کرد.[۱۲۲]

خلافت

از مذاهب اسلام
اهل سنت


مذاهب فقهی

حنفی · مالکی · شافعی · حنبلی

مذاهب کلامی

ماتریدی · اشاعره · اثری · معتزلی

جنبش‌های فکری اهل سنت

دیوبندی · بریلوی · سلفی

ارکان دین اسلام

نماز · روزه · شهادت · زکات · حج

خلفای راشدین

ابوبکر · عمر · عثمان · علی

صحابه

سعید بن زید · زبیر · طلحه
سعد بن ابی‌وقاص · عبدالرحمن بن عوف
ابوعبیده جراح

مبانی فقه

قرآن · سنت · اجماع · قیاس · اجتهاد

کتب حدیث

صحیح بخاری · صحیح مسلم · سنن نسائی
سنن ابوداوود · سنن ترمذی· سنن ابن ماجه
الموطأ

مکان‌های مقدس

مکه · مدینه
بیت‌المقدس


برگزیدگی به خلافت

به نوشته مادلونگ پس از کشته‌شدن عثمان به دست شورشیانی از مصر و کوفه و بصره، نظرها بر علی و طلحه بود. در میان اهالی مصر، حامیانی برای طلحه وجود داشت. در حالی که بصریان و کوفیان که به مخالفت‌های علی با ظلم و بیداد توجه داشتند و اکثر انصار، آشکارا تمایل بر خلافت علی داشتند و بالاخره حرف آنان به کرسی نشست. در این میان مالک اشتر که رهبر کوفیان بود، به نظر می‌رسد که نقش اصلی را در تأمین امنیت برای خلیفه‌شدن علی داشته‌است.[۱۲۳] به نوشته پوناوالا پیش از قتل عثمان شورشیان بصری طرفدار طلحه و شورشیان کوفی طرفدار زبیر بودند، اما با قتل عثمان هر دو گروه به علی گرویدند. با قتل عثمان، بنی امیه از مدینه گریختند و کنترل شهر در دست مصریان، مهاجرین برجسته و انصار قرار گرفت. آنها از علی برای خلافت دعوت کردند و وی پس از چند روز این منصب را پذیرفت.[۱۲۴]

علی و پسرش، محمد حنفیه، در مسجد بودند که خبر کشته‌شدن عثمان به گوششان رسید. آن‌ها سریعاً مسجد را به قصد خانه ترک کردند. بر طبق روایت محمد حنفیه، اصحاب بسیاری با علی ملاقات کرده و خواستند با وی بیعت کنند. در ابتدا علی مخالفت کرد، ولی بعداً گفت که هر گونه بیعت باید در ملأ عام و در مسجد باشد. صبح روز بعد، شنبه، علی به مسجد رفت. وی با هوادارانش به سمت بازار رفت و آن‌ها به وی اصرار کردند که خلافت را بپذیرد. روایات کوفی حاکی از این است که مالک اشتر اولین کسی بود که با وی بیعت نمود.[۱۲۵]

به نظر می‌رسد که علی شخصاً از اعمال فشار بر روی دیگران برای بیعت با خودش، خودداری می‌کرد. وقتی سعد بن ابی‌وقاص برای بیعت با علی آورده شد، گفت تا پیش از اینکه مردم با علی بیعت کنند، با وی بیعت نخواهد کرد. اما به علی اطمینان داد که دلیلی برای ترسیدن از وی وجود ندارد. علی دستور داد تا بگذارند که سعد برود. سپس عبدالله بن عمر آورده شد. وی نیز گفت که قبل از اجماع مردم بر علی، با وی بیعت نمی‌کند. علی از وی ضامنی خواست تا عبدالله پس از بیعت مردم، فرار نکند و عبدالله درخواست علی را رد کرد. مالک اشتر به علی گفت که عبدالله از شلاق و شمشیر تو در امان است؛ او را به من واگذار. علی به مالک گفت که رهایش کن که من ضامن او هستم. مخالفت عبدالله بن عمر، بر خلاف مخالفت سعد بن ابی‌وقاص و بر ضد علی بود.[۱۲۶]

در مقابل دیدگاه برخی دیگر از تاریخ پژوهان آن است، انتخاب علی به‌عنوان خلیفهٔ جدید، در جوی انجام گرفت که پر از التهاب و ترس و وحشت بود. کائتانی معتقد است، این انتخاب بدون موافقت قبلی صحابیون نامدار محمد که قطعاً وقایع قتل عثمان را پیش‌بینی می‌کردند، صورت گرفت. دلاویدا در دانشنامهٔ اسلام معتقد است که انتخاب علی به‌عنوان خلیفه، به این دلیل نبود که وی و خانواده‌اش جایگاهی بالا داشتند یا به این دلیل که وی وفادار به محمد بوده‌است، بلکه بیشتر به این خاطر بوده که انصار که نفوذ دوبارهٔ خود در شهرشان، مدینه، را بازیافته بودند، وی را حمایت کردند و از طرف دیگر بنی‌امیه نیز دچار پریشانی و اغتشاش شده بودند. اما دولت نوپای علی از همان بدو تأسیس مورد حملهٔ صحابیونی قرار گرفت که به آرزوهایشان نرسیده بودند و نیز مورد حملهٔ معاویه که تنها والی از بنی‌امیه بود که توانسته بود کنترل مقر امارتش، شام، را حفظ کند.[۱۲۷]

آغاز خلافت

سه رنگ در این تصویر قلمروی حکومت خلفای راشدین در زمان عثمان را نشان می‌دهد. پس از شورش‌ها در زمان خلافت علی بن ابی‌طالب بعضی قسمت‌ها زیر نظر علی خارج شد؛ قسمت سبز زیر نظر علی، قسمت قرمز زیر نظر معاویه و قسمت آبی زیر نظر عمرو عاص بود.

علی پس از برگزیده‌شدن به خلافت از قاتلان عثمان و همچنین از فرقه‌ای که برای او جایگاه فوق بشری قائل بودند دوری جست.[۱۲۸]

خلافت علی از همان روزهای نخست با آشوب همراه شد.[۱۲۹] هنگامی که علی به خلافت رسید، مرزهای اسلامی از غرب تا مصر و از شرق تا ارتفاعات شرقی ایران پیش رفته بود. اما اوضاع حجاز در این ایام، ناآرام بود. از اقدامات مهم علی پس از رسیدن به خلافت، عزل والیانی بود که قبلاً عثمان آن‌ها را منصوب کرده بود. او کسانی را که از نظرش قابل اعتماد بودند، به جای برکنارشدگان گماشت. در هنگام عزل و نصب والیان، ابن‌عباس و مغیرة بن شعبه وی را به احتیاط و عملکرد مصلحت‌آمیز دعوت کردند. اما علی به حرف این دو عمل نکرد. ویلفرد مادلونگ معتقد است که علی عمیقاً از وظیفهٔ اسلامی خود آگاه بود و در راه حفظ شریعت اسلام، حاضر نبود که مصلحتی را بر حقی مقدم بشمارد؛ به طوری که حتی حاضر بود در این راه با مخالفانش پیکار کند.[۱۳۰] یکی از مهمترین مخالفان علی، معاویه بود. معاویه فرماندار شام و از خویشان عثمان بود که بدین سبب خونخواهی قاتلان عثمان را حق خود می‌دانست.[۱۳۱] او با علی بیعت نکرد.[۱۰۶]

شیوه زمامداری

علی پس از رسیدن به خلافت تمامی اموال و زمین‌ها و بخشش‌هایی را که عثمان و خلفای ماقبل در زمان خلافتشان به بعضی از اشراف داده بودند، پس گرفت. وی مخالف تمرکز کنترل خلیفه بر روی درآمدهای استانی بود. او غنائم و بیت‌المال را از انحصار اشراف درآورد و به طور مساوی بین تمامی مسلمانان تقسیم کرد. او همچنین در توزیع بیت‌المال از تعصبات قومی و قبیله‌ای خودداری می‌کرد؛ به طوری که حاضر نشد به برادرش، عقیل بن ابی‌طالب، بیشتر از سهمش از بیت‌المال بدهد. در حکومت وی، تمامی مسلمانان، چه آن‌هایی که سابقه‌ای طولانی در اسلام داشتند و چه آن‌هایی که به‌تازگی مسلمان شده بودند از دیدگاه توزیع بیت‌المال، یکسان نگریسته می‌شدند.[۱۳۲] ایرا لاپیدوس معتقد است علی که بر مبنای از خودگذشتی‌اش در خدمت به محمد و اسلام ادعای خلافت کرده بود، حال به خاطر اینکه قاتلان عثمان وی را در رسیدن به مسند خلافت حمایت کرده بودند، خود را به خطر انداخته بود.[۱۳۳] همچنین علی بر خلاف عمر، پیشنهاد داد که تمام درآمدهای دیوانی توزیع گردد و چیزی از آن اندوخته نشود.[۱۳۴]

پس از خلافت، بسیاری از قبیلهٔ قریش از او روی گرداندند، چون او از حقوق عشیرهٔ بنی‌هاشم که عشیرهٔ پیامبر بود دفاع می‌نمود. همچنین او به این متهم شد که از مجازات قاتلان عثمان خودداری و سمت‌های اداری را از طرفداران عثمان پاک‌سازی کرده‌است.[۱۳۵] او با علی بیعت نکرد.[۱۰۶]

جنگ جمل

نوشتار اصلی: جنگ جمل
نقاشی جنگ جمل از روضة الصفا میرخواند، سال ۷۲–۱۵۷۱، دورهٔ صفویان

عایشه که از مخالفان عثمان حمایت می‌کرد پس از طواف خانهٔ کعبه در راه بازگشت به مدینه، خبر قتل عثمان و به خلافت رسیدن علی را شنید. پس به مکه بازگشت و فعالانه دست به عملیاتی علیه علی زد و چهار ماه بعد[۱۳۶] به طلحه و زبیر پیوست. طلحه و زبیر که پیشتر از نیل به آرزوهای سیاسی خود ناامید شده بودند، با مخالفت علی در حفظ حکومت بصره و کوفه برای این دو، ناامیدیشان افزون‌تر گردید. این دو وقتی شنیدند که هوادارانشان در مکه جمع شده‌اند، به بهانهٔ به جا آوردن عمره، از علی اذن خواستند که مدینه را ترک گویند. پس از آن، این دو بیعت خود با علی را شکسته و مسئولیت قتل عثمان را به گردن وی انداخته و از وی خواستند که قاتلان را محاکمه کند.[۱۳۷] همچنین، افرادی از بنی‌امیه که از مدینه فرار کرده بودند و طبق نظر روبرت گلیو خلافت را در انحصار بنی‌امیه می‌دیدند[۱۳۸] و اهدافشان با طلحه و زبیر متفاوت بود، در مکه گرد آمدند.[۱۳۹]

لئورا وچا ولیری می‌نویسد طلحه و زبیر و عایشه اذعان داشتند که حدود باید برای همه به طور مساوی برپا داشته شود و یک سری اصلاحات باید انجام گیرد. از آنجایی که این سه تن در سرنوشت عثمان به نوبهٔ خود مسئول بودند، علت شورششان در راستای درخواست برای خونخواهی از عثمان و مقصودی که از اصلاحات مد نظر داشتند، مبهم به نظر می‌رسد.[۱۴۰] مادلونگ بر این باور است که این چند تن کشته‌شدن عثمان را بهانه‌ای برای مخالفت با علی و جاه‌طلبی خود قرار دادند زیرا آن‌ها خلافت علی را با منافع خود سازگار نمی‌دیدند. از سوی دیگر، شورشیان مدعی بودند که خون عثمان نیازی به قصاص ندارد زیرا وی به خاطر عمل‌نکردن به قرآن و سنت محمد کشته شده‌است.[۱۴۱][۱۴۲][۱۴۳] لئورا وچا ولیری معتقد است علت واقعی این شورش‌ها، رویکرد بخشایشگر علی نسبت به مقصران قتل عثمان (به گونه‌ای که این طور می‌نمود که مسببان امر مجازات نخواهند شد)، عدم برخورد قاطع علی با معاندانی که تکبر و خطرآفرینی‌شان بسیاری را فراری داده بود، و سیاست عوام‌گرای علی ضد اشرافی‌گری قریش بوده‌است.[۱۴۴]

پس از آنکه طلحه و زبیر در جمع‌آوری حامیان در حجاز ناکام ماندند، به امید پیداکردن نیرو و منابع لازم برای بسیج‌کردن حامیان عراقی، با چند صد سرباز[۱۴۵] عزم بصره کردند.[۱۴۶] وقتی علی از این موضوع مطلع شد، همراه با سپاهی، رد پایشان را گرفت[۱۴۷] و تعقیبشان کرد اما به آن‌ها نرسید.[۱۴۸] علی چاره‌ای نداشت جز آنکه از تصرف عراق به دست این گروه ممانعت کند، چرا که شام فقط از معاویه اطاعت می‌کرد. در مصر نیز هرج و مرج حکمفرما بود؛ بنابراین با از کف رفتن عراق، عملاً استان‌های شرقی وابسته به آن، شامل ایران، نیز از دست می‌رفت.[۱۴۹]

شورشیان بصره را تصرف کرده[۱۵۰] و بسیاری از مردم را کشتند.[۱۵۱] در بصره سپاه عایشه به بیت‌المال حمله برده، محافظانش را کشتند و نیز عثمان بن حنیف، والی منصوب علی، را مجبور کردند که قصر حکومتی را ترک کند و موی سر و ریشش را کندند.[۱۵۲] علی ترجیح داد به جای اینکه به بصره لشکر کشد، حمایت کوفه را جلب کند.[۱۵۳] ابوموسی اشعری، والی کوفه، پیش از جنگ جمل با علی بیعت نمود. اما وقتی که جنگ بین طلحه و زبیر و عایشه با علی بالا گرفت، ابوموسی موضعی بی‌طرف اتخاذ کرد و با وجود تحت فشار گذاشتنش، از تصمیمش منصرف نشد.[۱۵۴] وی مردم کوفه را به بی‌طرفی در جنگ داخلی بین مسلمانان فرا خواند.[۱۵۵] سرانجام حامیان علی وی را از کوفه بیرون راندند و علی نامه‌ای شدیدالحن به او نوشت و عزلش کرد.[۱۵۶] نمایندگان علی (مالک اشتر، ابن‌عباس، فرزندش حسن، و عمار بن یاسر) تلاش بسیاری برای جلب حامی برای سپاه علی کردند تا بالاخره ۶ یا ۷ یا ۱۲ هزار نفر را به سپاه علی ملحق کردند.[۱۵۷] مادلونگ می‌نویسد حسن توانست لشکر شش یا هفت هزار نفره فراهم آورد و آنان را به ذی قار آورد و به علی ملحق شد.[۱۵۸]

علی به بصره نزدیک شد و باب مذاکرات با طلحه و زبیر و عایشه را باز کرد. همه در آن زمان فکر می‌کردند توافق بین طرفین حاصل شده‌است، اما جنگ بین دو سپاه ناگهان آغاز شد. در منابع دربارهٔ آغازگر جنگ روایات گوناگونی آمده‌است. طبق برخی روایات، علی به لشکریانش دستور داد که جنگی را آغاز نکنند، اما پس از آنکه برخی از حامیان علی کشته شدند، وی خود را مستحق دانست که جنگ را علیه برخی مخالفانش از اهل قبله آغاز کند.[۱۵۹] وجه تسمیهٔ این جنگ این است که عایشه در مرکز میدان جنگ و بر روی شتری سوار بود.[۱۶۰] عایشه در این جنگ آسیبی ندید اما جنگ حول شترش بسیار شدید بود. سپاه علی پیروز شد و یاران علی زانوی شتر را قطع کردند و شتر به همراه عایشه به زمین نشست. اما عملاً پیش از این هم جنگ به پایان رسیده بود، چرا که طلحه توسط تیری که بسیاری از منابع آن را کار مروان بن حکم می‌دانند، زخمی شده و پس از آنکه او را به خانه‌ای بردند، درگذشت.[۱۶۱] زبیر نیز پس از اینکه با علی دیدار کرد و علی وی را به یاد سخنی از محمد در مورد خودش انداخت، در مشروعیت جنبشی که به راه انداخته بود، دچار تردید شد و میدان جنگ را ترک کرد. کسانی از قبیله بنی‌تمیم او را تعقیب کردند و به طرز توطئه‌آمیزی کشتندش. احنف بن قیس را از محرکان قتل زبیر دانسته‌اند.[۱۶۲] روبرت گلیو معتقد است که گرچه در مورد فرار و خیانت و حقارت در این جنگ در منابع اغراق شده، اما این دلایل به خوبی نشان‌دهندهٔ بی‌ثباتی مخالفان علی و حاکی از علت پیروزی آسان علی در این جنگ است.[۱۶۳] محاسبهٔ آمار دقیق رزمندگان در این جنگ و کشته‌شدگان غیرممکن است. چرا که منابع در مورد تلفات جنگ، اعدادی بین ۶٬۰۰۰ تا ۳۰٬۰۰۰ تن گزارش می‌دهند؛ ولیری می‌نویسد عدد ۳۰٬۰۰۰ اغراق است، زیرا شمار افرادی که از مدینه به همراه علی آمدند و افرادی که بعداً به وی پیوستند سر جمع به‌سختی به ۱۵٬۰۰۰ تن می‌رسد.[۱۶۴]

عایشه بازداشت گردید اما با احترام با وی رفتار شد و علی وی را تحت مراقبت[۱۶۵] به مدینه فرستاد و در این تصمیم سر سخت بود. او به سپاه عایشه امان داد[۱۶۶] و آنها را پس از اخذ بیعت آزاد نمود. در خصوص بیعت برخی از سپاه جمل همچون مروان گزارش‌ها مختلف است و برخی مورخان گفته‌اند علی آنها را بدون اخذ بیعت بخشید. همچنین مانع تصاحب اموالشان توسط سپاهیانش به‌عنوان غنیمت جنگی شد. این عمل علی، باعث بروز ناآرامی‌هایی در سپاهش گردید. مطلبی مهمتر که باعث شد تندرویان سپاه علی وی را متهم به خروج از دین بکنند، این بود که علی مانع از به کنیزی گرفتن زنان و فرزندان و گرفتن اموال کشته شدگان جنگ در سپاه عایشه گردید و تنها اموالی که در میدان جنگ به دست می‌آمد را مجاز به گرفتن دانست. آنان از علی پرسیدند که چطور ریختن خون این افراد حلال بوده اما اموالشان حرام است و خوارج از این پس این مسئله را یکی از اتهامات وارده بر علی مبنی بر خروج از دین به حساب می‌آوردند.[۱۶۷][۱۶۸]

از جنگ جمل تا جنگ صفین

علی وارد بصره شد و پول‌هایی را که در بیت‌المال یافت، به طور مساوی میان حامیانش تقسیم کرد. این امر احتمالاً نشانهٔ این است که وی به کهنه‌مسلمانانی که از روزهای اول به اسلام خدمت کرده بودند و تازه‌مسلمانانی که در فتوحات نقش داشتند، یکسان مواجب می‌داد و سپس برای جلب حمایت کوفیان علیه معاویه، به آن شهر رفت.[۱۶۹] مردم بصره با علی بیعت کردند. علی، ابن‌عباس را والی بصره نمود و زیاد بن ابیه را به دستیاری ابن‌عباس گماشت. به نوشتهٔ ولیری، مالک اشتر به خاطر این موضوع خشمگین شد چرا که پسران عباس، یکی والی بصره، یکی والی مکه، و دیگری والی یمن شده بودند.[۱۷۰] علی موفق به تشکیل ائتلافی گسترده شد که دو گروه جدید را به حامیانش افزود. اولی قاریان که آخرین امیدشان در بازیابی نفوذ خود را در علی می‌دیدند و دومی رهبران قبائل سنتی که مجذوب مساوات وی در تقسیم غنائم شده بودند. شکل‌گیری موفقیت‌آمیز این ائتلاف را که افراد گوناگونی چون عمار بن یاسر (مهاجر)، قیس بن سعد عباده (انصار)، مالک اشتر (قاریان)، و اشعث بن قیس (رهبر سابق جنگ‌های رده و از رؤسای قبائل کوفی) را در بر می‌گرفت، می‌توان به پای شخصیت فرهمند علی گذاشت.[۱۷۱]

پس از نبرد جمل، چون علی همچنان به سیاست برابری و عدالت در توزیع مالیات و غنائم پایبند بود، توانست حمایت اصحاب محمد به‌خصوص انصار، رهبران قبائل، و قاریان قرآن را که خواهان داشتن رهبری پیرو احکام اسلام بودند، از آن خود کند.[۱۷۲][۱۷۳]

از جمله تغییراتی که علی در زمان خلافتش انجام داد این بود که جنگجویان مسلمان را از غارت و اخذ غنیمت و تقسیم آن میان خود پس از فتوحات منع کرد. بجای آن مالیات اخذشده از شهرها را به‌عنوان حقوق و نه غنیمت جنگی و به میزان ثابتی میان جنگجویان توزیع می‌کرد. گزارش شده‌است که این اولین مورد اختلافی بود که میان علی و گروهی که بعداً خوارج را تشکیل دادند، پیش آمد.[۱۷۴]

جنگ صفین

نوشتار اصلی: جنگ صفین
نقاشی جنگ صفین از کتاب تاریخ‌نما اثر بلعمی، ابتدای سدهٔ ۱۴ میلادی

علی بی‌درنگ پس از کامیابی در ساکت‌کردن شورش طلحه و زبیر، به شام در شمال سرزمین‌های اسلامی روی آورد. معاویه حاکم سرزمین شام بود. او در زمان عمر به فرمانداری این منطقه گماشته و در زمان عثمان در آنجا تثبیت شده بود. میان شورش‌های طلحه و زبیر با شورش معاویه یک تفاوت اصلی بود که در مورد نخست، طلحه و زبیر به دنبال شورا و برگزیدن یک خلیفهٔ دیگر بودند ولی معاویه ادعا می‌کرد که به خونخواهی عثمان برخاسته‌است و درخواست مجازات قاتلان وی را دارد.[۱۷۵] دانشنامهٔ ایرانیکا می‌نویسد علی معتقد بود که عثمان به این دلیل کشته شد که مردم به خاطر اعمال مستبدانهٔ وی تحت ظلم بودند؛ بنابراین آن‌ها مشمول مجازات نمی‌شوند.[۱۷۶] علی نامه‌ای برای معاویه نوشت و آن را به دست جریر بن عبدالله بجلّی، فرماندار پیشین همدان که از سوی عثمان برگزیده شده بود، داد تا به دست معاویه برساند و از او بیعت بگیرد ولی معاویه به بهانه‌های گوناگون جریر را در آن سرزمین نگه داشت و در این مدت دمشق را آمادهٔ نبرد با علی کرد.[۱۷۷] علی در این نامه اشاره می‌کند که:

مردمی که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کردند، هم بدان سان بیعت مرا پذیرفتند، پس کسی که حاضر است نتواند دیگری را خلیفه گیرد و آنکه غایب است نتواند کردهٔ دیگران را نپذیرد . . .

همچنین او در این نامه به معاویه هشدار داد که در صورت زیر پا گذاشتن خواستهٔ عموم مردم و بدعت گذاشتن، با او پیکار خواهد کرد.[۱۷۸] معاویه به خودمختار بودن شام به رهبری خودش اصرار می‌ورزید ولی علی مدعی بود که تمامی استان‌های حکومت اسلامی، باید به طور مساوی با مشکلات جامعهٔ مسلمانان روبرو شوند. معاویه به بهانهٔ مشارکت نداشتن در انتخاب علی، حامیان شامی خود را بسیج کرده و از بیعت با علی سرباز زد.[۱۷۹] میان علی و معاویه چندین بار نامه‌نگاری شد و علی از حق قانونی‌اش به‌عنوان حاکم دفاع کرد. معاویه نامهٔ علی را با دیرکرد پاسخ داد و در این میان خود را آمادهٔ نبرد با او کرد. سپس نامه‌ای به علی فرستاد و به او پیشنهاد کرد که حکومتش را به شرطی می‌پذیرد که در جایگاه خود باقی بماند و فرمانداری مصر را هم در دست بگیرد. چون علی این درخواست را نپذیرفت، معاویه نامهٔ اعلام جنگ و درخواست قصاص قاتلان عثمان را به جریر داد تا به دست علی رساند.[۱۸۰]

علی با وجود سختی‌های بسیار که در داخل برایش پیش آمده بود توانست در ذیحجهٔ ۳۶ هجری سپاهی در عراق فراهم آورد و آن را روانهٔ صفین کند. چند زد و خورد میان دو سپاه صورت گرفت تا آغاز ماه محرم که جنگ متوقف شد. یک ماه میان دو سپاه گفتگو صورت گرفت ولی هنگامی که کاملاً روشن شد که گفتگو بی‌نتیجه است، در صفر ۶۵۷ میلادی، جنگ دوباره از سر گرفته شد. در مجموع این جنگ سه ماه طول کشید که بیشتر آن به گفتگو میان دو سپاه سپری می‌شد. جنگ برای هر دو گروه بسیار آسیب داشت و نتیجهٔ آن نامشخص بود تا آنجا که پس از یک هفته کارزار سخت، هنگامی که به نظر می‌رسید سحرگاه فردا علی پیروز خواهد شد در شب آخر به نام لیله الهریر (شب ناله)، عمرو عاص به معاویه پیشنهاد کرد که تا سربازانش قرآن‌ها را بر سر نیزه بلند کنند تا در سپاه علی اختلاف و چنددستگی افتد. معاویه که از اختلاف نظرها در سپاه علی آگاه بود از این وضعیت بهره برد و این پیشنهاد را پذیرفت.[۱۸۱]

قرآن سر نیزه کردن و متارکه جنگ

سپاهیان معاویه قرآن به سرنیزه‌ها آویختند و درخواست کردند تا جنگ ادامه پیدا نکند و در مقابل کار به داوری بر اساس قرآن گذاشته شود. این کار سپاه علی را دچار سردرگمی و تردید کرد. در حالی که علی بر ادامه جنگ اصرار داشت و به آنها هشدار می‌داد که معاویه مرد دین نیست و این فریب و نیرنگ است، قاریان نمی‌توانستند به دعوت به قرآن را اجابت نکنند و حتی برخی از آنها وی را تهدید کردند که اگر به جنگ ادامه دهد وی تحویل سپاه دشمن دهند یا با وی همچون عثمان عمل کنند. علی در مواجهه با تهدید سپاهیانش متارکه جنگی را پذیرفت و به علت اصرار سربازانش، به ناچار به حکمیت قرآن تن داد.[۱۸۲]

پوناوالا در این باره می‌نویسد که کاملاً روشن بود که درخواست صلح، نه برای علی که برای اهل عراق که بیشتر سپاه علی را تشکیل می‌دادند، بود تا از این رهگذر، با دستاویز قرار دادن تعصب مردم در اعتقادات مذهبی، علی را از هوادارانش جدا کند. فریب جنگی این کار برای علی روشن بود، اما شمار اندکی از سربازان او می‌خواستند جنگ را ادامه دهند. اشعث بن قیس که قدرتمندترین رهبر قبیله‌ای کوفه بود، اصرار به قبول دعوت معاویه داشت. علی جنگ را متوقف کرد و اشعث را فرستاد تا از هدف معاویه آگاه شود. معاویه پیشنهاد کرد که هر دو طرف، داوری را برگزینند تا با هم به تصمیمی بر پایهٔ قرآن برسند و این تصمیم برای هر دو بی درنگ اجرا شود.[۱۸۳] بسیاری از تاریخ پژوهان معتقدند که این، ترفندی حساب شده از سوی معاویه بود.[۱۸۴][۱۸۵]

پوناوالا می‌نویسد که در این زمان به نظر می‌رسد که معاویه هیچ گونه تلاشی برای مسائلی از قیبل خون خواهی عثمان و بازگشت به شورای انتخاب خلیفه که قبلاً بر روی آن پافشاری می‌کرد، انجام نمی‌داد. اکثر سربازان علی در این شرایط به حکمیت راضی بودند و حال به دنبال تعیین داور از سپاه علی بودند که باید با عمروعاص نماینده شامیان روبرو گردد. این مهم که داور، نماینده علی باشد یا نماینده عراقی‌ها که عمدتاً کوفی بودند، شکاف بیشتری در سپاه علی به وجود آورد. انتخاب علی ابن‌عباس و یا مالک اشتر بود اما اشعث بن قیس و قاریان آن را رد کرده و بر روی ابوموسی اشعری پافشاری کردند. ابوموسی مخالف علی بود و پیش‌تر، مردم کوفه را از یاری علی باز می‌داشت. علی سرانجام به انتخاب ابوموسی رضایت داد.[۱۸۳]

توافق حکمیت در ۱۵ صفر سال ۳۷ (حدوداً ۲ اوت ۶۵۷) منعقد شد. در هنگام طرح توافق برای حکمیت علی مجبور به زدودن عنوان امیرالمؤمنین از مقابل نامش شد، تا توافق پیش رفت. معاویه اعتراض کرد که اگر از دید وی علی به واقع خلیفه بود، معاویه هرگز با وی نمی‌جنگید. بندهای اصلی توافق نامه مطابق با خواست جناح صلح طلب تنظیم شد. طبق توافقنامه بنا شد، وظیفه داوران نامبرده آن باشد که بر اساس احکام قرآن به توافق برسند و در هر موردی که نتوانند حکم آن را در قرآن بیابند از راهنمایی‌های سنت عادل و مورد اتفاق که در موردش بین دو طرف اختلافی نیست، استفاده کنند. موضوع حکمیت به طور مشخص تصریح نشد اما قرار شد که بر اساس مصلحت امت تصمیم بگیرند و امت را دچار شقاق و جنگ نکنند. زمان اولیه برای توافق شش ماه بعد، ماه رمضان، مقرر شد و شرایطی برای مکان، شهود و دیگر شرایط تشکیل جلسه تعیین شد. به نوشته مادلونگ روشن بوده است که هر رأیی بر خلاف قرآن نامعتبر خواهد بود.[۱۸۳][۱۸۶]

به نوشته مادلونگ نه تنها شرایط حکمیت علیه علی بود، بلکه نفس پذیرش حکمیت یک شکست سیاسی برایش محسوب می‌شد. از یک سو حکمیت باور پیروان علی به حقانیت موضعشان را سست کرد و باعث شکاف در سپاه علی شد و از سوی دیگر به شامیان اطمینان داد که ادعاهای فریبکارانه معاویه اساسی استوار در قرآن دارد. این امر پیروزی اخلاقی برای معاویه محسوب می‌شد. بدین ترتیب در شرایطی که هم علی و هم معاویه می‌دانستند که حکمیت در پایان شکست خواهد خورد، معاویه که در حال شکست در جنگ بود فرصتی یافت تا موضعش در شام را مستحکم کند و علیه علی تبلیغات نماید.[۱۸۷]

پیدایش گروه خوارج و نبرد نهروان

نوشتار‌های اصلی: خوارج و نبرد نهروان

به نوشته پوناوالا در خلال شکل گیری توافق بر سر حکمیت، ائتلاف حامیان علی شروع به از هم پاشیدگی نمود. مسئله توسل به سنت، باید مهمترین دلیل واکنش قاریان بوده باشد. آنها با توافق مواقفت کردند، چرا که آن دعوت به صلح و به کار بردن قرآن بود. در آن زمان بندهای توافق نامه هنوز تعیین نشده بود و در آن موردی که علی دیگر امیرالمؤمنین تلقی نخواهد شد، وجود نداشت. از آن جدی تر، گسترش اختیارات داوران از قرآن به سنتی که ابهام آمیز است، اعتبار قرآن را به خطر می‌انداخت؛ بنابراین معادل حکم کردن افراد در امر دین (تحکیم الرجال فی الدین) به حساب می‌آمد. از این رو، آنان شعار «حکم کردن جز سزاوار خدا نیست.» (لا حکم الا الله) را برافراشتند. در این زمان، شامیان ادعا کردند که این تواقفق نامه، تأییدی است بر اینکه قرآن در موردن عادلانه بودن یا نبودن کشته شدن عثمان، حکم کند؛ ولی قاریان شکی نداشتند که او عادلانه کشته شده‌است. وی بر این باور است که پیش کشیدن مسئله قتل عثمان توسط معاویه در این مقطع حساس، باید به طفره رفتن قبلی وی از این موضوع مرتبط باشد. کل ماجرا یک تلاش سازمان یافته برای تخریب ائتلاف علی به نظر می‌رسد. قاریان به علی گفتند که اگر همانند آنان به خاطر پذیرش حکمیت، توبه نکند، آنان از وی اعلان برائت خواهند نمود. در هنگام بازگشت لشکر علی به کوفه، بعضی از قاریان در حرورا توقف نمودند.[۱۸۸]

علی که گرفتار نافرمانی جمعی از سپاهش شده بود که بعداً خوارج نامیده شدند، ابتدا پسرعمویش، عبدالله بن عباس، را به‌عنوان نمایندهٔ خود برای مذاکره به حرورا فرستاد و سپس خود شخصاً برای بحث به آنجا رفت. علی توانست آنان را قانع کند که از نافرمانی دست بردارند که چگونگی این امر چندان روشن نیست. پس از اینکه علی به کوفه بازگشت به‌صراحت اعلام کرد که به شرایط منعقدشده در عهدنامهٔ صفین وفادار خواهد ماند. حروریان که همراه علی به کوفه بازگشته بودند، با شنیدن این سخن خشمگین شدند. در نتیجهٔ این سخن علی، خوارج با یکدیگر پنهانی ملاقات کرده و از خود پرسیدند که آیا ماندن در سرزمینی که بی‌عدالتی بر آن حکمفرماست، با تکالیفی که بر ذمهٔ بندگان خداست، سازگار می‌باشد. کسانی که ترک آن سرزمین را بایسته دانستند، پنهانی گریختند و از هم‌فکران خود در بصره خواستند که آنان نیز چنین کنند و در نهروان گرد هم آمدند.[۱۸۹] به باور فرد دونر ممکن است علت مخالفت برخی از خوارج ترس از آن بوده باشد که علی با معاویه سازش کرده و در پی آن، آنان برای حساب پس دادن در مورد شورش خود علیه عثمان فرا خوانده شوند.[۱۹۰]

حکمیت

نوشتار اصلی: حکمیت

اولین دیدار داوران در ماه رمضان[۱۸۳] یا شوال ۳۷ هجری مصادف با فوریه یا مارچ ۶۵۸ میلادی، در منطقه بی طرف دومةالجندل برگزار شد.[۱۹۱] نتیجه دیدار این شد که اعمالی که عثمان به آنها متهم شده بود، مستبدانه نبود و وی ناعادلانه کشته شده و معاویه حق خون خواهی از وی را دارد. مادلونگ می‌گوید، این تصمیم، یک مصالحه سیاسی بود که بر اساس تحقیق قضایی صورت نگرفته بود. با این حال، رأی به بیگناهی عثمان تبدیل به یکی از عقاید دینی اهل سنت گردید. این حکم مطلوب عمرعاص بود، زیرا مانع از پیوستن افراد بی طرف به علی می‌شد. [۱۹۲]

موضوع اصلی، اما، رفع اختلاف مسلمانان در خصوص خلیفه بود. به نوشته مادلونگ ابوموسی شخصی بی‌طرف و صلح‌جو بود، اما در این زمان حاضر به متهم کردن علی یا خلع وی و پذیرش خلافت معاویه نبود. وضعیت ایده‌آل برای ابوموسی تشکیل شورای خلافت متشکل از افراد بی طرف بود. عمرو عاص بر آن بود که جلوی هر تصمیمی در خصوص خلافت علی یا تشکیل شورای خلافت را بگیرد. البته به زعم مادلونگ، در این زمان هنوز بحث خلافت معاویه مطرح نبود. بدین ترتیب مادلونگ تصریح می‌کند که برخلاف برداشت واله یری، حکمیت در دستیابی به هدف اصلیش که رفع اختلاف و پایان فتنه بود شکست خورد، هرچند برای معاویه دستاورد سیاسی بزرگی داشت و شامیان تا ذی‌الحجه (آوریل-مه) سال ۳۷ با معاویه به‌عنوان خلیفه بیعت کردند.[۱۹۳]

کوفیان به ابوموسی معترض شدند و وی به مکه گریخت. علی رأی صادر شده را تقبیح کرد و اعلام نمود حکمین قرآن را پشت سر انداخته و نهایتاً به وفاق هم نرسیدند. سپس از مردم خواست مجدداً برای جنگ با معاویه گرد آیند. [۱۸۳][۱۹۴]

حکمیت دوم احتمالاً در محرم سال ۳۸ هجری مصادف با ژوئن یا ژوئیه ۶۵۸ میلادی [۱۹۵] یا شعبان آن سال مصادف با ژانویه ۶۵۹ میلادی در اذرح رخ داد. [۱۸۳] مادلونگ می‌نویسد با توجه به اینکه علی دیگر ابوموسی را نماینده خود نمی دانست و کسی را نیز به نمایندگی تعیین نکرده بود، در این واقعه مشارکتی نداشت. از سوی دیگر بزرگان دینی مدینه که در حکمیت اول شرکتی نداشتند کوشیدند تا از این طریق بحران خلافت را حل کنند. [۱۹۶] پوناوالا می‌گوید پس از حکمیت اول علی و معاویه هیچ‌کدام دیگر خلیفه به حساب نمی‌آمدند و حاکمانی شورشی تلقی می‌گردیدند. اما به‌عنوان دو رقیب برای خلافت به حساب می‌آمدند. به نظر می‌آید که داوران و دیگر افراد نامدار، به استثنای نمایندگان علی، با یکدیگر ملاقات کردند تا در مورد انتخاب خلیفه جدید به بحث بپردازند.[۱۹۷]

معاویه کوشید تا ادعای خلافت خود را که در شام تثبیت کرده بود، از طریق اقناع بزرگان دینی که بی طرف مانده بودند به کل امت اسلامی گسترش دهد. لذا، بزرگانی از تابعین را نیز دعوت کرد. عمروعاص از خلافت معاویه حمایت می‌کرد، اما ابوموسی اشعری در پی تشکیل شورای خلافت و یا گزینش دامادش عبدالله بن عمر بود. عمروعاص ابوموسی را فریفت و وی به شکل ابلهانه ای به آلت تحقق امیال معاویه تبدیل شد.[۱۹۸] پوناوالا می‌نویسد عبدالله بن عمر به خاطر فقدان اجماعی بر روی خلیفه شدنش، این پیشنهاد را رد نمود. پس از آن، ابوموسی اشعری به عمروعاص پیشنهاد کرد که هر دو علی و معاویه از خلافت عزل شده و کار تعیین خلیفه به شورا موکل شود و عمروعاص پیشنهادش را پذیرفت. ابوموسی در ملأ عام مورد توافقش با عمرو عاص را اعلام کرد ولی عمروعاص برخلاف توافق پیشین بیان داشت که علی را عزل و خلافت معاویه را تأیید کرد.[۱۸۳] این امر سبب شد ابوموسی برآشوبد و حکمیت را ترک کند. [۱۹۹]

نبرد نهروان

نوشتار اصلی: نبرد نهروان

پس از حکمیت اول، هنگامی که علی دریافت معاویه بیعت با خود به‌عنوان خلیفه را پذیرفته است،[۲۰۰] سعی کرد سپاه تازه‌ای را سامان دهد و از مسلمانان خواست با کسانی بجنگند که بر شیوه کسری و قیصر حکومت می‌کنند و بندگان خدا را به خدمت می‌گیرند. وی از خوارج نیز برای پیوستن به جنگ علیه معاویه دعوت کرد، اما آنان پافشاری کردند که علی اول اقرار به توبه از کفری کند که از نظرشان با پذیرش حکمیت مرتکب شده بود.[۲۰۱][۱۸۳] پوناوالا می‌گوید در این هنگام، فقط انصار، باقی‌ماندگان قاریان به رهبری مالک اشتر و تعداد کمی از مردان قبایلشان، به علی وفادار ماندند. علی با سپاه جدیدش کوفه را به منظور براندازی معاویه ترک کرد.[۱۸۳]

در حالی که علی در راه شام بود، خوارج دست به کشتن افرادی زدند، که با آنها اختلاف دیگاه داشتند. لذا سپاه علی و بخصوص اشعث بن غیث از وی خواستند که نخست با خوارج برخورد کند، چون از جانب آنها برای خویشان و اموال خود احساس ناامنی می‌کردند. لذا علی در ابتدا به نهروان رفت تا با مخالفان تعامل کند. هرچند نظر اکثریت سپاه بر این بود، اما برخی سپاه را ترک کردند. علی از خوارج خواست که قاتلان را تسلیم کنند، اما آنها در پاسخ گفتند جملگی این قتل ها را مرتکب شده و ریختن خود شیعیان علی را حلال می‌دانند.[۲۰۲]

نبرد نهروان به روایت بلاذری در ۹ صفر سال ۳۸ هجری (حدوداً ۱۷ ژوئیه سال ۶۵۸ میلادی) و به روایت ابومخنف در ذی الحجه سال ۳۷ هجری مقارن با نیمه ماه مه سال ۶۵۸ میلادی رخ داد. علی و برخی از اصحابش از خوارج خواستند که دست از دشمنی و جنگ بردارند، اما آنها نپذیرفتند. سپس علی پرچم عفو را دست ابوایوب انصاری داد و اعلام کرد هر کس نزد آن پرچم برود و همچنین اگر کسی از خوارج نهروان را ترک کند و مرتکب قتلی نشده باشد، در امان است. بدین ترتیب صدها تن از خوارج از سپاهشان جدا شدند و از حدود ۴۰۰۰ نفر تنها ۱۵۰۰ یا ۱۸۰۰ تن باقی ماندند. نهایتاً علی منتظر ماند تا خوارج نبرد را آغاز کنند و سپس با سپاهی حدوداً چهارده هزار نفری به باقی مانده لشکر خوارج یورش برد. از سپاه علی بین ۷ تا ۱۳ نفر کشته شدند، حال آنکه تقریباً همه خوارجی که دست به شمشیر بردند کشته و زخمی شدند. علی دستور داد زخمیان خوارج به قبایلشان تحویل گردند تا مداوا شوند.[۲۰۳]

مادلونگ می‌نویسد نبرد با خوارج چالش‌برانگیزترین رخداد دوران خلافت علی بود. هرچند از دید یک دولتمرد عادی جنگ با شورشیان بیعت شکن خونریزی که آشکارا تهدید به قتل دیگران می‌کردند معقول و بلکه ضروری بود، اما اینان پیش از این از همراهان علی و همچون خود وی از مخلص ترین باورمندان به قرآن بودند. آنها می‌توانستند از پرشورترین متحدان علی در مقابله با انحراف از قرآن باشند. اما علی نمی توانست به درخواست آنان اقرار به کفر خود کند یا دیگر مسلمانان را کافر بداند. یا آنکه از قتل هایی که مرتکب شده بودند چشم پوشی کند. به هر حال بعد از این رخداد، اولویت نخست علی آن که مجدداً در میان قاریان قرآن وفاق ایجاد کند. هرچند علی درصدد بود که مستقیماً از نهروان به سوی شام لشکرکشی کند، اما سپاهش به رهبری اشعث بن قیس با شکوه از فقدان توشه جنگی او را مجبور به حرکت به سمت کوفه کردند و در آنجا لشکرگاه را ترک کردند. [۲۰۴] پوناوالا می‌نویسد کشتار منتجه از سوی بسیاری از افراد، تقبیح شد و فرار کردن سربازان از سپاه علی، وی را مجبور کرد تا به کوفه باز گردد و نتواند به سمت معاویه لشکر کشی کند. [۱۸۳]

شورش‌ها

در دوران خلافت علی جنگ‌های داخلی بین مسلمانان و شورش ایرانیان به راه افتاد. شورش ایرانیان در آخرین سال خلافت علی اتفاق افتاد که توسط سپاهیان ارسالی خلیفه سرکوب شد.[۲۰۵] مثلاً شورشیان در شرق ایران، مالیات خود را به قبائل کوفی و بصری پرداخت نکردند.[۲۰۶]

در حالی که در سال‌های ۴۱–۳۵ هجری، مسلمانان مشغول جنگ‌های داخلی بودند، اکثر مناطق ایران از کنترل خلافت اسلامی خارج شد. حتی بازماندگان سلسلهٔ ساسانی به تلاش‌هایی برای بازیابی حکومتشان در شهرهای طخارستان و نیشابور دست زدند. مسلمانان با تکیه بر خراج و مالیات موفق شدند دوباره کنترل مناطق آشوب‌زده را در دست گرفته و شورش‌ها علیه والیان و افراد تحت حمایتشان را بخوابانند. هپتالیان شهرهای بادغیس، هرات، و فوشنج همانند اهالی نیشابور از دادن مالیات به حاکمان عرب سر باز زدند. مردم شهر زرنگ هم مقر حکومتی حاکم خود را سرنگون کردند. از طرفی دیگر بدویان عرب نیز به شهرهای سیستان حمله برده، آنجا را تصرف کردند. در سال ۳۶ هجری، فرمان‌های علی به اشخاص برجستهٔ محلی مبنی بر دادن خراج به ماهویه، مرزبان مرو، باعث بروز شورش‌هایی در شرق خراسان علیه حکومت علی گردید که تا مرگ علی ادامه داشت.[۲۰۷]

بعد از جنگ صفین، هنگامی که علی مشغول سرکوب شورش‌های خوارج در عراق و فارس بود، مردمان مناطق جبال، فارس، و کرمان در سال ۳۹ هجری از دادن مالیات سر باز زده و شروع به شورش کردند که روز به روز شدت می‌یافت و مردم این مناطق مأمورین جمع‌آوری مالیات را از شهرهای خود بیرون راندند.[۲۰۸]

سال آخر خلافت

پس از قضیهٔ حکمیت، هر چند علی حکم برکناری را نپذیرفت و خود را کماکان خلیفهٔ مسلمانان می‌نامید اما هر روز از وفاداران به او کاسته می‌شد. وقتی علی مشغول رفع شورش خوارج بود، معاویه کنترل مصر را در دست گرفت.[۲۰۹] در این زمان معاویه نیز طرفدارانی داشت که او را خلیفه می‌دانستند.[۱۰۶] دانشنامهٔ ایرانیکا می‌نویسد وی در اواخر سال ۳۹ هجری، سپاهیان علی را در مصر شکست داد و عمرو عاص را حاکم آنجا نمود. در همین زمان، علی کنترل حجاز را نیز از دست داد.[۲۱۰] در سال ۴۰ هجری علی حتی کنترلی بر شهرهای مکه و مدینه نیز نداشت. علی عملاً به شهر کوفه محدود شده بود و در موضعی تدافعی قرار داشت تا آنجایی که اقدامی در برابر لشکرکشی‌های معاویه به قلب عراق، یمن و عربستان نکرد.[۲۱۱] افکار عمومی عرب به جانشینی معاویه تمایل داشت، چرا که وی توسط نیروهای منظمی پشتیبانی می‌شد و می‌توانست قدرت را در میان نخبگان عرب حفظ و خلافت اسلامی را کنترل کند.[۲۱۲]

در سال آخر خلافت علی، مردم کوفه و بصره پس از حملات لشکریان معاویه به شهرهای عراق، ماهیت واقعی معاویه را شناختند و دوباره با علی بر ضد معاویه متحد شدند. با این حال نگرش مردم نسبت به علی در این مقطع زمانی، به شدت متفاوت بود. فقط اقلیت کوچکی از آن‌ها معتقد بودند که علی بهترین شخص پس از محمد برای خلافت است؛ در حالی که اکثریت مردم او را به علت دشمنی با معاویه مورد حمایت قرار دادند.[۲۱۳]

کشته شدن

نوشتار اصلی: کشته شدن علی

تعدادی از خوارج تصمیم به قتل علی، معاویه، و عمرو عاص به صورت همزمان گرفتند تا به عقیدهٔ خود اسلام را از دست این سه تن که مسئول جنگ‌های داخلی بودند، خلاص کنند[۲۱۴] که تنها موفق به کشتن علی شدند و معاویه و عمرو عاص جان سالم به در بردند.[۲۱۵]

در منابع روز ضربت خوردن علی ۱۷، ۱۹، و ۲۱ رمضان گزارش شده‌است. اما شیخ مفید روز ۱۹ را صحیح‌تر می‌داند و ابن ابی الحدید نیز می‌نویسد چون این سه تن کارشان را عبادت می‌دانستند بنابراین آن را در شب قدر ۱۹ رمضان قرار دادند تا ثواب بیشتری برده باشند. روز مرگ علی هم در منابع از ۱۱ تا ۲۱ رمضان گزارش شده‌است و مدت تحمل ضربت را دو یا سه روز دانسته‌اند.[۲۱۶]

علی هنگامی که مشغول خواندن نماز صبح در مسجد کوفه بود و به روایتی دیگر در کنار در مسجد[۲۱۷] توسط عبدالرحمن بن ملجم و با یک شمشیر زهرآگین از ناحیهٔ سر[۲۱۸] ضربت خورد. عبدالرحمن این عمل را به قصد انتقام‌گیری از وی در قبال کشتار نهروان انجام داد. دو روز بعد در ۱۹ یا ۲۱ رمضان ۴۰ هجری، علی در سن ۶۲ یا ۶۳ سالگی[۲۱۹] درگذشت.[۲۲۰]

علی از مدت‌ها قبل می‌دانست که کشته می‌شود، حال یا محمد به وی گفته بود یا خودش این مطلب را حس کرده بود. روایات زیادی وجود دارد که در آن محمد یا علی خبر می‌دهند که ریش علی از خون فرق سرش رنگین می‌شود. عمدتاً در منابع شیعی بر روی این مطلب تأکید شده‌است که علی با وجود آگاه‌بودن از سرنوشتش، کس دیگری را به جای خود به امامت نماز جماعت نگذاشت و با وجود اینکه دیگران به وی در مورد احتمال کشته‌شدنش هشدار داده بودند، با خواندن ابیاتی هراس از مرگ را نفی کرده بود. علی حتی پیش‌بینی کرده بود که ابن ملجم قاتلش خواهد بود. رابطهٔ بین علی و ابن ملجم تنش‌برانگیز بود. با این همه، علی در مقام خلیفه هیچ اقدامی علیه ابن ملجم انجام نداد. به روایت ابن سعد، علی گفته بود «چگونه کسی را بکشم که هنوز مرا نکشته‌است»؟ حتی وقتی کسی از قبیلهٔ مراد یا کسی که از زبان خود ابن ملجم نقشهٔ قتل را شنیده بود، در این باره به علی هشدار داد، علی پاسخ داد که هر انسانی را دو فرشته که بر روی شانه‌هایش قرار دارند، تا لحظهٔ مرگ حافظ‌اند و آن لحظه را تقدیر معین می‌کند.[۲۲۱]

شب قبل از واقعه، ابن ملجم به همراه وَردان و شَبیب بن بَجَره شمشیرهایشان را به زهر آغشتند و کنار در مسجد منتظر ماندند تا علی به منظور اقامهٔ نماز صبح به مسجد وارد شود. به محض ظاهرشدن علی، شبیب به وی حمله برد اما شمشیرش به لغاز در اصابت کرد و خطا رفت. شبیب فرار کرد و در میان جمعیت گم شد. وردان نیز بی‌سروصدا گریخت، به خانه رفت و حریر از سینه باز کرد. چون پسرعمویش او را در این حالت دید، مشکوک شد و وی را کشت. تنها ابن ملجم باقی‌مانده بود. او در حالی که فریاد می‌کشید «ای علی، حکمیت خاص خداست، نه تو و یارانت» ضربتی به فرق سر علی وارد آورد و خواست بگریزد که ابو اَدماء همدانی وی را به زمین افکند. علی به خانه‌اش بازگشت و ابن ملجم را پیش وی آوردند. ابن مجلم به علی گفت که ۴۰ روز شمشیرش را تیز می‌کرده و از خدا خواسته‌است که با آن شرورترین مردان را بکشد. علی در پاسخ گفت خود ابن ملجم با همین شمشیر کشته خواهد شد و وی را شرورترین مردان نامید.[۲۲۲]

علی در اجرای شرع اسلامی سخت گیر بود و در مورد قصاص قاتلش نیز منابع تقریباً حاکی از آن هستند که وی گفت که دقیقاً یک ضربت به ابن ملجم وارد شود. اما برخی منابع این گونه بیان نشده اند . برخی منابع می‌نویسند که علی فرمان داد صبر شود تا اثر ضربت بر وی معلوم شود، اگر زنده ماند خود در مورد وی تصمیم می‌گیرد. شیخ مفید روایت می‌کند که علی گفت، این قاتل همانند قاتل محمد پیامبر اسلام است و باید کشته و جسدش سوزانده شود. برخی روایات حاکی از آنند که علی به حسن و هاشمیان توصیه کرد که به بهانه خون خواهی از وی، خون مسلمانان را نریزند و قاتلش باید دقیقاً به همان صورتی که علی کشته شد کشته شود. روایتی از مبرد حاکی از آن است که علی وی را به کل بخشید. روایت دیگر می‌گویند علی فرمان داد که به ابن ملجم غذا و محل استراحت مناسب داده شود و اگر علی بمیرد، ابن ملجم را به وی ملحق کنند تا در آن دنیا خدا بین وی و علی قضاوت کند.[۲۲۳]

آرامگاه

نوشتار اصلی: حرم علی بن ابی‌طالب
مقبرهٔ علی در نجف

علی بن ابی‌طالب را در نزدیکی کوفه دفن کردند اما مزارش از ترس نبش قبر و بی‌حرمتی به آن پنهان نگه داشته شد.[۲۲۴] تا آنکه در زمان هارون‌الرشید، خلیفهٔ عباسی، در سال ۷۹۱ میلادی در فاصلهٔ چند کیلومتری از کوفه محل مزارش مشخص و آرامگاهی در آنجا ساخته شد. پس از آن این منطقه تبدیل به شهر نجف شد.[۲۲۵][۲۲۶]

همسران و فرزندان

نوشتار اصلی: فرزندان علی
نوشتار(های) وابسته: علویان و خاندان علی
نوادگان علی

علی ۹ زن و چندین کنیز داشت و دارای ۱۴ پسر و ۱۹ دختر بود که از میان آنان حسن، حسین، و محمد حنفیه مشهورترند.[۲۲۷] طبق منابع شیعی تعداد کل فرزندان علی ۲۷ یا ۲۸ بود. مادر محمد حنفیه، کنیزی آزادشده به نام خوله دختر جعفر حنفیه بود.[۲۲۸] از میان فرزندان علی، ۵ نفر صاحب نسل شدند.[۲۲۹]

فاطمهٔ زهرا، دختر محمد و خدیجه، همسر علی بن ابی‌طالب، مادر حسن و حسین، و یکی از پنج عضو آل عباست.[۲۳۰] نسل علی از فاطمهٔ زهرا به‌عنوان شریف یا سید شناخته می‌شوند. آن‌ها به‌عنوان تنها نسل بازمانده از محمد، مورد احترام شیعه و سنی‌اند.[۲۳۱] علی تا زمانی که فاطمه زنده بود همسر دیگری نداشت، اما پس از او با زنان متعددی ازدواج کرد. به‌جز ۴ فرزندی که از فاطمه داشت، بقیه فرزندانش از همسران دیگر او بودند.[۱۲۹]

حسن بزرگترین پسر علی و فاطمهٔ زهرا و دومین امام شیعه است که طبق روایات در ۶۲۵ میلادی در مدینه به دنیا آمد. بعد از درگذشت علی، برای مدت کوتاهی در کوفه بر بخشی از سرزمین‌های مسلمانان خلافت کرد و سپس طبق عهدنامهٔ صلح با معاویه از قدرت کناره گرفت. او در ۶۷۰ میلادی در مدینه مسموم شد و درگذشت.[۲۳۲] حسین دومین پسر علی و فاطمه زهرا و سومین امام شیعه است که طبق بیشتر روایات در ۶۲۶ میلادی در مدینه به دنیا آمد. وی در سال ۶۸۰ میلادی علیه یزید قیام کرد و در نبرد کربلا به همراه یارانش کشته شد. در این نبرد علاوه بر حسین، شش تن دیگر از فرزندان علی نیز کشته شدند که چهار نفر آن‌ها پسران فاطمهٔ کلابیه معروف به ام‌البنین بودند. همچنین سه پسر حسن و دو فرزند حسین در نبرد کشته شدند.[۲۳۳]

خاندان علی رهبری مسلمانان را منحصر به اهل البیت می‌دانستند و در دوران‌های مختلف قیام‌های متعددی بر ضد حاکمان وقت انجام دادند. از مهم‌ترین این قیام‌ها می‌توان نبرد کربلا، قیام مختار ثقفی از طرف محمد حنفیه، قیام زید بن علی و قیام یحیی بن زید بر ضد امویان را نام برد. بعدها خاندان علی بر ضد عباسیان نیز قیام کردند که از مهم‌ترین آنان می‌توان به قیام صاحب فخ و قیام محمد ابن عبدالله نفس زکیه اشاره کرد. در حالی که هیچ‌یک از این قیام‌ها موفق نبود، سرانجام ادریسیان، فاطمیان، و علویان طبرستان توانستند اولین حکومت‌ها از خاندان علی را تشکیل دهند.[۲۳۴]

جایگاه در تفکر اسلامی

تمام مسلمانان شیعه و سنی برای علی جایگاه سیاسی، فقهی، و معنوی والایی قائل هستند. تنها در دوره‌ای پس از جنگ صفین، خوارج برای او احترام کمتری قائل بودند.[۲۳۵] شیعیان افرادی را که با علی یا دیگر اهل البیت آشکارا دشمنی می‌کنند ناصبی می‌نامند.[۲۳۶]

اهل سنت

عبارت «علی رضی الله عنه» در موزهٔ ایاصوفیه

از آنجایی که علی یکی از خلفای راشدین و از صحابهٔ نزدیک محمد بود، جایگاه بلندی در اندیشهٔ اهل سنت دارد. هرچند این جایگاه از ابتدا به این صورت نبود و عنوان خلیفهٔ راشد برای علی تنها پس از آنکه احمد بن حنبل، علی را در زمرهٔ خلفای راشدین آورد، از جانب اهل سنت مشروع تلقی شد. بعدها مؤلفان سنی به‌وفور نظرات فقهی، قضایی، و تاریخی علی را گزارش کردند و برخی تلاش کردند از سخنان علی علیه تشیع استفاده کرده و دکترین اهل سنت را پشتیبانی کنند. در میان اهل سنت، علی جایگاهی همانند سه خلیفهٔ دیگر دارد و بر مبنای نظریهٔ سابقون، در جایگاهی پایین‌تر از آنان است. بزرگ‌ترین مشکل اهل سنت، ترفیع مقام علی توسط محمد در احادیثی مانند «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» است که برای حل این مشکل به تفسیر این حدیث پرداخته‌اند. همچنین، اکثر نویسندگان سنی به برتری دانش علی در شریعت و روایت حدیث از پیامبر اذعان دارند ولی این موارد را دلیلی بر تعیین جایگاه سیاسی او توسط محمد نمی‌دانند.[۲۳۷]

شیعیان

لوحی متعلق به شیعیان هند در مدح علی که با خط نستعلیق و در حدود سده‌های ۱۸ و ۱۹ میلادی نوشته شده‌است. عبارت روی لوح خوانده می‌شود: «امام الانس و الجنه، وصی المصطفی حقا».[۲۳۸]

در اعتقادات شیعه، علی جایگاه والایی دارد و اعتقاد به حقانیت او در رهبری مسلمانان، باور تعیین‌کنندهٔ شیعیان است. سخنان او مرجعی برای فقه شیعیان است و از همه مهم‌تر، شیعیان باور دارند که علی بر بقیهٔ صحابه برتری داشته و توسط محمد به جانشینی‌اش منصوب شده بود. تقوا و اخلاق علی آغازگر نوعی عرفان در میان شیعیان بوده که آنان را به صوفیان سنی مذهب نزدیک می‌کند.[۲۳۹] در میان شیعیان دوازده‌امامی، باور به امامت علی از اصول مذهب است.[۲۴۰] عبارت «علی ولی‌الله» در اذان شیعیان گنجانده شده‌است؛[۲۴۱] اگرچه شیعیان عبارت «علی ولی‌الله» را به قصد قربت در اذان و اقامه می‌گویند و تشریعا آن را جزو اذان و اقامه نمی‌دانند.[۲۴۲] مستعلیه مقام علی را برتر از امام می‌دانند. هر دوی این مذاهب به عصمت، علم غیب، و شفاعت علی اعتقاد دارند.[۲۴۳] حجم گسترده‌ای از ادبیات مذهبی شیعه به زبان‌های مختلف نظیر عربی، فارسی، اردو و ترکی به علی اختصاص یافته‌است.[۲۴۴]

غالیان، شیعیان تندرو، اعتقاد داشتند که علی دسترسی به ارادهٔ خدا داشته‌است. مثلاً نصیریه اعتقاد داشتند که خداوند در علی حلول کرده‌است یا خطابیه مقام علی را بالاتر از محمد می‌دانستند. در زمان فعلی، شیعیان و سنیان به علویان و بکتاشیه با دید شک‌آلود به قائل‌شدن الوهیت برای علی نگاه می‌کنند. کردهای اهل حق نیز اعتقادات مشابهی آمیخته با تناسخ در مورد علی دارند.[۲۴۵]

صوفیان

خطاطی صفات علی به شکل شیر که در میان علویان ترکیه مرسوم است.

علی دارای جایگاهی محوری در میان اسطوره‌های طریقت‌های مختلف گشت و تقریباً همه طریقت‌های تصوف، سلسلهٔ معنوی خود را از طریق علی به محمد می‌رسانند. یکی از باورهای اصلی صوفیه این است که مقام معنوی ولایت، که از محمد به علی به ارث رسیده‌است، فرد صوفی را قادر به پیمودن راه به سوی خدا می‌کند. جایگاه علی به‌عنوان راوی برجستهٔ سخنان محمد، او را رهبر معنوی بسیاری از حرکت‌های تصوف در قرن‌های بعدی کرد. تصور علی به‌عنوان پیرو زاهد محمد، در میان صوفیان همانند سنیان و شیعیان وجود دارد. صوفیان معتقدند محمد علوم خفیه شامل جفر را به علی آموخت.[۲۴۶][۲۴۷] ابن عربی در کتاب در مکنون و جوهر مصون خود آورده است که علی نخستین کس در عالم اسلام است که مربع صد اندر صد را کشیده است.[۲۴۸][۲۴۹]

فلسفه و عرفان اسلامی

به نوشتهٔ دانشنامه بریتانیکا در فلسفهٔ اسلامی متأخر به‌خصوص آموزه‌های ملاصدرا، موسوم به حکمت متعالیه، خطبه‌ها و احادیث علی به‌عنوان مرجع اصلی دانش فلسفی یا حکمت الهی تلقی می‌شود و وی را نخستین فردی می‌دانند که از اصطلاحات عربی برای بیان آرای فلسفی بهره جسته‌است. همچنین گفتهٔ وی «به آنچه گفته شده‌است بنگر؛ نه آنکه آن را گفته» ویژگی اصلی اندیشهٔ اسلامی را بیان می‌کند که طبق آن مکتب‌ها بر اشخاص ارجح‌اند و افکار بر مبنای ارزش درونمایهٔ آن داوری می‌شود؛ نه بر مبنای مراجع تاریخی آن‌ها.[۲۵۰]

آثار

تعداد زیادی از سخنان کوتاه علی، تبدیل به بخش‌هایی از فرهنگ عمومی اسلامی شده‌است و به‌عنوان ضرب‌المثل و کلمات قصار در زندگی روزمره نقل می‌شوند. همچنین، این سخنان اساس آثار ادبی گردیده و به صورت اشعار در زبان‌های گوناگون وارد شده‌اند. در قرن ۸ میلادی، نویسندگان ادبی همچون عبدالحمید یحیی امیری، به فصاحت بی‌نظیر خطبه‌ها و سخنان علی اشاره کرده‌اند. جاحظ، ادیب عرب در قرن سوم هجری، نیز بر همین عقیده‌است.[۲۵۱]

نهج‌البلاغه

نوشتار اصلی: نهج‌البلاغه
صفحه‌ای قدیمی از نهج‌البلاغه

در قرن ۱۰ میلادی، یکی از محققان برجستهٔ شیعی به نام سید شریف رضی تعداد زیادی از خطبه‌ها، نامه‌ها، و سخنان کوتاه علی با موضوعات گوناگون را در کتابی به نام نهج‌البلاغه جمع‌آوری کرد که به یکی از پرطرفدارترین و تأثیرگذارترین کتب جهان اسلام مبدل گشت. با این حال، این کتاب تقریباً به طور کامل تا قرن ۲۰ میلادی در تحقیقات غربی نادیده گرفته شد. با وجود اینکه برخی محققین غربی در صحت آن تردید دارند، اما صحتش هیچ‌گاه نزد اکثر مسلمانان جای سؤال نداشته‌است. نهج‌البلاغه کماکان به‌عنوان منبعی مذهبی و مرجعی الهام‌بخش و ادبی در میان شیعه و سنی مطرح است.[۲۵۲] در میان گفته‌های منسوب به علی، نامهٔ او به مالک اشتر دربارهٔ حکومت صالحانه مورد توجه زیادی قرار گرفته‌است.[۲۵۳] سید حسین مدرسی طباطبایی به کتاب مدارک نهج‌البلاغه، اثر رضا استادی، اشاره می‌کند که در آن اسنادی ارائه شده‌است که سخنان موجود در نهج‌البلاغه را به علی می‌رساند.[۲۵۴]

غرر الحکم و درر الکلم

غرر الحکم و درر الکلم مجموعه‌ای از کلمات قصار علی بن ابی‌طالب است که توسط ابوالفتح عبدالواحد بن محمد بن عبدالواحد تمیمی آمدی، از علمای امامی قرن پنجم هجری، گردآوری شده‌است.[۲۵۵]

مصحف علی

دست‌نوشتهٔ قرآن منسوب به علی بن ابی‌طالب که در کتابخانهٔ حرم امام علی نگهداری می‌شود. این صفحه به سوره البروج آیات ۳–۱ مربوط است.
نوشتار اصلی: مصحف علی

مُصحَف علی به نسخه‌ای از قرآن گفته می‌شود که توسط علی بن ابی‌طالب گردآوری شده‌است. علی یکی از اولین گردآورندگان قرآن بود و سوره‌های قرآن را به ترتیب تاریخ نزول چیده بود. همچنین روایت شده‌است که این مصحف شامل مطالب تفسیری مانند نسخ آیات نیز بود. منابع شیعی می‌نویسند که پس از درگذشت محمد، علی مصحفش را به گروه حکومتی جمع‌آوری قرآن عرضه کرد ولی با مخالفت صحابه روبرو و مجبور شد قرآن را به خانه‌اش برگرداند.[۲۵۶] گرچه وجود تاریخی مصحف علی مسلم است، اما به مانند دیگر مصحف صحابه چیزی به‌عنوان واقعیت خارجی در دسترس نیست.[۲۵۷] گروه‌هایی از شیعیان در طول تاریخ به تفاوت‌های عمدهٔ این مصحف با قرآن فعلی اعتقاد داشتند ولی با مخالفت جمع کثیری از روحانیون و قرآن‌پژوهان شیعه مواجه شده‌اند.[۲۵۸][۲۵۹] علی از قاریان اصلی قرآن هم بود و قرائتی از او بر جای مانده که، به گفتهٔ برخی نویسندگان کتاب‌های قرائات قرآن، با قرائت حفص از عاصم یکی است.[۲۶۰]

کتاب علی

نوشتار اصلی: کتاب علی

بر اساس روایات فراوانی از قرن دوم هجری، کتاب علی مجموعه‌ای از سخنان محمد است که علی گردآوری کرده‌است. در نقل است که علی در پیشگاه محمد مطالبی را بر روی ورقی از پوست می‌نوشت که از او می‌شنید. روایتی دیگر می‌گوید که فقیه مکه در اوایل قرن دوم از این کتاب آگاه بود و مطمئن بود که نوشتهٔ علی است. در مورد محتوای کتاب گفته شده‌است که کتاب شامل همهٔ چیزهایی که مردم به آن نیاز دارند بود؛ مانند مواردی در احکام حلال و حرام و حتی دیهٔ خراش‌ها. وجود مطالبی در مورد جفر نیز روایت شده‌است.[۲۶۱]

آثار دیگر

آثار دیگری نیز به علی نسبت داده شده‌است. از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: دعای کمیل که علی آن را به شاگردش کمیل بن زیاد آموخت و در حقیقت دعایی طولانی است که هنوز هم توسط شیعیان خوانده می‌شود.[۲۶۲] کتاب الدیات که دستورالعملی در مورد نحوهٔ محاسبهٔ دیه‌هاست و در کتاب‌هایی مانند من لایحضره الفقیه به صورت کامل آمده‌است. مسند علی به مجموعه احادیثی از پیامبر اسلام گفته می‌شود که راوی اول آن‌ها علی است و در مسندهای روایی اهل سنت مانند مسند احمد حنبل آمده‌اند. بعدها افرادی احادیث علی را گردآوری کرده و آن را یک‌جا مسند علی نامیدند. در منابع قدیمی، گزارش‌های مختلفی دربارهٔ اینکه آیا علی شعر می‌سروده‌است یا نه وجود دارد. مؤلفان متعددی دیوان اشعاری را به علی نسبت داده‌اند ولی بسیاری از این اشعار سرودهٔ دیگران است. روش قضاوت علی نیز مورد توجه اصحابش بوده و توسط آنان گردآوری شده‌است.[۲۶۳]

ویژگی‌های ظاهری و اخلاقی

زرین کوب می‌نویسد علی میانه‌بالا و فراخ‌شانه بود. و چهره‌ای خندان داشت. وی سخنوری توانا بود و در سخنانش ایمان و حق طلبی جلوه دارد. در معیشت زاهد بود و غالباً خود را گرسنه نگه می‌داشت و حتی وقتی تهیدست نبود به تجمل و تفنن نمی‌پرداخت. جنگجویی دلیر بود و در تقوا نمونهٔ کمال محسوب می‌شد. سرزنشگران وی را به جهت دقت و احتیاط در رعایت حق و دین طعنه می‌زدند و عامه مسلمانان مظهر پارسایی و درستی می‌شناختند. پایبندی به سیره محمد سبب می‌شد از مصلحت گرایی در سیاست بپرهیزد [۲۶۴] لئورا وچا ولیری در دانشنامهٔ اسلام می‌نویسد علی مردی با سر طاس و بدنی چاق و تنومند بود و پاهای کوتاه و کتفی فراخ داشت. چشم‌هایش دچار التهاب و بیماری بود. بدنی پرموی و ریشی بلند و سفید داشت که تا نزدیک سینه‌اش می‌رسید. وی می‌گوید که علی خشن و گوشه‌گیر بود. علی به خاطر دانش عمیقش از قرآن مشهور بود و بهترینِ قاریان قرآن به حساب می‌آمد.[۲۶۵] در مقابل گفته شده‌است که علی تنها در جنگ خیبر دچار چشم درد شد و بر طبق روایتی توسط محمد شفا یافت. همچنین گزارهٔ دانشنامهٔ اسلام در مورد خشن و گوشه‌گیر بودن علی مورد انتقاد قرار گرفته‌است.[۲۶۶] علی از لحاظ جسمانی بسیار نیرومند بود و در میان دشمنان خود به شجاعت و بی‌باکی شناخته می‌شد. او هیچ‌گاه در مقابل دشمنانش ضعف و سستی بروز نداد. علی علاوه بر تسلط به قرآن و سنت، در فن خطابه نیز مهارت داشت.[۱۲۹]

علی به اسلام سخت پایبند و در مورد آن سخت‌گیر بود. اگر به حقانیت چیزی اعتقاد داشت، بدون اغماض و تسامح با آن برخورد می‌کرد، اگرچه بر خلاف مصالح وی یا سیاست بود. رفتار او با اشراف، اعیان، عامه مردم، عرب و ملت‌های مغلوب مسلمانان یکسان بود و ملاک برتری افراد را تقوا قرار می‌داد. در امور مالی تا حد وسواس سخت‌گیر بود و معتقد بود بیت‌المال باید به تساوی میان افراد تقسیم شود. چندین بار نزدیکانش بابت این مسئله از او رنجیدند. علی در زندگی شخصی خود ساده و بی‌پیرایه بود. تنها در کوچه و بازار می‌رفت و اگر در هنگام خرید فروشنده‌ای او را می‌شناخت، از او خرید نمی‌کرد.[۱۲۹]

نام‌ها و عناوین

جستارهای وابسته: امیرالمؤمنین و ابوتراب
سکه ۱ قرانی متعلق به دوران پادشاهی فتح علی شاه قاجار که بر روی ان عبارت اسداله (به معنی شیر خدا) لقب علی بن ابی طالب حک شده است.
نام‌ها و عناوین مختلفی در سنت اسلامی به علی نسبت داده شده‌است که برخی از آن‌ها بیانگر ویژگی‌های شخصی او و برخی مشتق‌شده از قسمت‌های خاصی از زندگی اوست. برخی از این عناوین عبارت‌اند از: ابوالحسن، ابوتراب، مرتضی، اسدالله (شیر خدا)، حیدر (شیر) و به طور خاص در میان شیعه: امیرالمؤمنین و مولی‌المتقین. به‌عنوان مثال، لقب ابوتراب لحظه‌ای را به یاد می‌آورد که محمد وارد مسجدی شد و دید علی در آنجا که پر از خاک است، خوابیده‌است و محمد به وی گفت ای ابوتراب، برخیز.[۲۶۷] لئورا وچا ولیری در باب لقب ابوتراب بر این باور است که احتمالاً توسط دشمنان علی به وی داده شده و روایاتی ساختگی در سده‌های بعد به وجود آمده‌است که به این لقب جلوهٔ افتخارآمیز داده شود.[۲۶۸] شیعیان دوازده‌امامی لقب امیرالمؤمنین را منحصر به علی می‌دانند.[۲۶۹] و با توجه به احادیثی، این لقب را اعطاشده از طرف خداوند به علی می‌دانند که بنابر برخی گزارش‌های تاریخی شیعی توسط پیامبر اسلام به او در غدیر خم ابلاغ‌شده و از همگان خواسته‌شده تا با لقب امیرالمؤمنین بر او سلام گویند.[۲۷۰]
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۴ ، ۱۰:۱۵
عماد دابوتی

عباس بن علی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
امامزاده
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
«عباس»
Gonbad-haram-abass-ebne-ali.JPG
گنبد قمر بنی هاشم در کربلا
نام «عباس»
کنیه ابوالفضل
لقب(ها) قمر بنی‌هاشم
زادروز ۴ شعبان سال ۲۶ ه. ق
زادگاه مدینه منوره
درگذشت ۱۰ محرم سال ۶۱ ه. ق (عاشورا)
علت مرگ حضور در نبرد عاشورا
مدفن کربلا
پدر علی بن ابیطالب
مادر ام‌البنین

عباس بن علی (به عربی: العباس بن علی بن ابی طالب) (ملقب به قمر بنی هاشم و کنیه ابوالفضل) (زاده ۴ شعبان ۲۶ هجری قمری و درگذشته ۱۰ محرم ۶۱ هجری قمری) (تقریبا ۱۵ مه ۶۴۷ و درگذشته ۱۰ اکتبر ۶۸۰ میلادی) پسر علی بن ابی‌طالب و ام‌البنین و برادر کوچک‌تر حسین بن علی است. شهرت و محبوبیت او نزد مسلمانان به ویژه شیعیان بیشتر به خاطر جنگاوری دلاورانه و همچنین وفاداریش نسبت به حسین بن علی در نبرد کربلا می‌باشد. آرامگاه عباس بن علی در کربلا و در همان رزمگاه واقعه کربلا است. عباس بن علی در دهم محرم (عاشورا) در واقعه کربلا در حال آوردن آب از رود فرات جهت رفع تشنگی اهل بیت که توسط سپاه عمر بن سعد محاصره شده بودند، کشته شد.[۱][۲] مراسم یادبود کشته‌شدن وی، در روز نهم محرم (تاسوعا) برگزار می‌شود.

زندگی

کنیه اش ابوالفضل است، و به او القاب دیگر مانند «قمر بنی هاشم»، «سقای کربلا»، «علمدار حسین» و غیره نیز داده‌اند. طبق روایات شیعه او جوانی دلاور، زیبا و بلند قد بوده‌است،[۲] در جنگ‌های صفین و نهروان در کنار پدرش علی جنگیده بوده و او یکی از چند نفری است که در بین شیعیان به باب‌الحوایج معروف می‌باشند.

او سه برادر تنی به نام‌های جعفر، عبدالله و عثمان داشت که همگی آنان در روز عاشورا سال ۶۱ ه. ق در کربلا کشته شدند. او با لبابه دختر عبیدالله بن عباس ازدواج کرد و دارای دو فرزند به نام‌های عبیداللّه و محمد شد. محمد در سن پانزده سالگی در روز عاشورا در کربلا کشته شد و عبیداللّه قاضی مکه و مدینه بود.[نیازمند منبع]

شخصیت

کشته‌شدن قهرمانانه عباس در نبرد کربلا باعث ایجاد شخصیتی افسانه‌وار در میان شیعه و سنی گشته که تطبیق آن بر واقعیت کاری بسیار سخت است. مشکل اصلی در آنجاست که طبری و بلاذری، منابع اولیه نبرد کربلا، جزئیات کشته‌شدن او را در کربلا ذکر نکرده‌اند. شیخ مفید در الاختصاص عباس را با صفت «سقا» به معنی آب‌دهنده توصیف می‌کند. گفته‌شده‌است که عباس شجاعت و شهامت را از پدرش علی ابن ابی طالب به ارث برده بود و در جنگ‌ها همیشه او عَلَمِ را با خود حمل می‌کرد و به همین دلیل به «علم‌دار» مشهور بود.[۳]

نبرد کربلا

سید بن طاووس از ابو مخنف نقل می‌کند که در عصر عاشورا، عباس در پی یافتن آب برای اهل‌البیت با دشمنان زیادی جنگید. پس از زخمی‌شدن دست راست و سپس دست چپش، مشک آب را بر دهان گرفت و به نبرد ادامه داد تا اینکه توسط زید بن ورقاء حنفی و حکیم بن طفیل سنانی کشته‌شد. حسین واعظ کاشفی در روضةالشهدا او را شصت و هشتمین کشته کربلا می‌داند.[۲] برادر زاده ام‌البنین به نام عبدالله بن ابی محل بن حظام برای عباس امان نامه‌ای از سوی ابن زیاد آورد که ردش کرد.[۴]

شیخ مفید می‌نویسد: عباس به همراه حسین بن علی برای آوردن آب به سمت فرات رفتند ولی سپاه عمر بن سعد مانع شدند. سپس او را محاصره و از حسین جدا کردند. عباس به تنهایی می‌جنگید تا بر زمین افتاد. در این هنگام او به دلیل زخم‌هایش نتوانست حرکت کند و زید و حکیم او را کشتند. بلاذری حرمله را قاتل عباس می‌داند‌ و حکیم را کسی می‌داند که لباس عباس را از بدنش جدا کرد. او در زمان کشته‌شدن ۳۴ سال داشت.[۵]

آرامگاه

نوشتار اصلی: حرم عباس بن علی

آرامگاه او در شمال شرقی آرامگاه حسین بن علی در کربلا قرار دارد و شیعیان بین آرامگاه او و حسین بن علی را بین الحرمین می‌نامند. توسعه و بازسازی حرم وی در زمان شاه طهماسب صفوی و سپس نادر شاه صورت گرفت. پس از حمله وهابیون به کربلا مجدداً توسط فتحعلی شاه بازسازی گردید.[۶]

در آثار هنری

به عنوان یکی از شخصیت‌های محوری حاضر در کربلا، عباس به طور گسترده‌ای در مراسم عزاداری محرم گرامی‌داشته می‌شود. در مراسم تعزیه، در شب عاشورا یک دور کامل به زندگی و اعمال او از تولد تا کشته‌شدن اختصاص دارد. تمثال عباس به صورت جنگجویی سوار بر اسبش در بسیاری از آثار چوبی، قلمکار، پرده‌داری و غیره کشیده‌می‌شود. یاد عباس، علاوه بر ایران در نقاط دیگر مانند جمهوری آذربایجان، شبه قاره هند و هرجایی که مراسم عاشورا برپا باشد گرامی‌داشته می‌شود.[۲] علی ربانی خلخالی می‌نویسد: عباس نزد شیعیان و حتی بسیاری از سایر پیروان ادیان، شخصیتی معنوی و بسیار ممتاز شمرده می‌شود و از احترام بسیاری برخوردار است.[۷]

قمر بنی‌هاشم

در میان اعراب عربستان رسم بود که اگر کودکی، زیبایی فوق­ العاده داشت و دارای قامتی بلند و چهره­ ای جذاب بود، او را با عنوان ماه می­نامیدند. مثلاً عبدمناف جد سوم پیامبر اکرم را که چهره‌ای زیبا و نورانی داشت، قمر بَطحاء (ماه سرزمین مکه) و عبدالله پدر ارجمند پیامبر را که سیمایی نورانی و چشمگیر داشت، قمر حرم خواندند.[۸]

  • عباس بن علی نیز بواسطه بهره وافری که از زیبایی و جمال برده بود و قامتی رشید داشت، مشمول این سنت شد و او را به عنوان «قمر بنی ­هاشم» (ماه دودمان بنی­ هاشم) نامیدند.

به او بعدها القاب دیگری مانند علمدار، سقای کربلا و باب‌الحوایج نیز داده شد. نام قمر بنی هاشم کاربردی‌ترین لقب وی می‌باشد.[۹][۱۰]

نگارخانه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۴ ، ۰۹:۱۴
عماد دابوتی